توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 2 May , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 24 شوال 1445
شناسه خبر : 23295
  پرینتخانه » ادبی, شعر و داستان تاریخ انتشار : ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۶ | | ارسال توسط :

وقتی سزای آینه بودن شکستن است

وقتی سزای آینه بودن شکستن است

باور نمی کنم که جهان جای دیدن است غفلت اگر کنی به تو فرصت نمی دهند آری مرام گرگ همیشه دریدن است حجم قفس جهنم جاوید آرزوست زیرا پرندگی همگی در پریدن است در نوبهار شاخه گلی بر درخت نیست در ذهن باغ باد جنون در وزیدن است بیهوده است ایده ی با هم یکی […]

باور نمی کنم که جهان جای دیدن است
غفلت اگر کنی به تو فرصت نمی دهند
آری مرام گرگ همیشه دریدن است
حجم قفس جهنم جاوید آرزوست
زیرا پرندگی همگی در پریدن است
در نوبهار شاخه گلی بر درخت نیست
در ذهن باغ باد جنون در وزیدن است
بیهوده است ایده ی با هم یکی شدن
وقتی بنای عمرِ عبث بر دویدن است
باید برای پنجره برهان بیاورم
اینجا هوا، هوای وقیح شکستن است
نوبت به ما رسید و دل آسمان تپید
آغاز ما همیشه به پایان رسیدن است

نویسنده : محمد فلاحی‌نسب | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 716(18 فروردین 1403)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.