توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 5 May , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 27 شوال 1445
شناسه خبر : 23417
  پرینتخانه » ادبی, شعر و داستان تاریخ انتشار : ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۸:۲۹ | | ارسال توسط :

لیلای بی‌دریغ

لیلای بی‌دریغ
در سکوت و درد

ویران‌شدن
کاری ندارد!
من شو
لیلا شو
بی‌دریغ!
تاول خستگی
امان بریده‌است
ببین
دست‌ِ پاهایم
می‌لرزد
و هنوز
سر از سجده‌ی نخستین برنداشته‌‌ام
با نفس تنهایی‌ها
در انهدام خود
سفر کرده‌ام
در بدرقه‌ام از
آب و آینه و قرآن خبری نیست
و دیگر هیچ پرنده‌ای
سراغ نگاه مرا
از آسمان پشتِ پنجره
نمی‌گیرد
پچ پچ دلهره‌ها در
اندام سلول‌هایم
نعره می‌کشد
قلب اضطرابم
در چنگ ناله‌ها
مچاله می‌شود
گیج می‌شوم، سُر می‌خورم
در احساس سرخ رفتن
و رسوب می‌کنم در ته
پیاله‌ی مستی
در امتداد ثانیه‌ها
تاول خستگی امان بُرید
سرم از سجده‌ی نخستین برنخاست
و از خرابه‌های دلم
کسی گُذر نکرد
هم‌چون لیلای بی‌دریغ
تا سکوتی دیگر
دُرد گسِ آخرین شراب ویرانی را
تو بنوش
ویران شدن
کاری ندارد

نویسنده : لیلا باقری طولابی | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 718 (2 اردی‌بهشت 1403)
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.