امروز : یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 27 شوال 1445
بزنیم میخوریم مواظب باش
اگر بهعنوان یک فرهنگی بخواهم خاطرات خود را شرح دهم بسیار طولانی خواهد شد. به نظر میرسد فرهنگی بودن یعنی تدریس کردن به معنای ویژه بسیار دشوار و خستهکننده است. این نظر برخلاف دید کسانی است که تعطیلات تابستانی را برای فرهنگیان بسیار شیرین میانگارند، باید گفت این نوع تفکر در حقیقت صدای دهل از بیرون شنیدن است. فقط انتظار داریم راجعبه این موضوع یک لحظه تأمل کنیم ببینیم تربیت یک یا چند فرزند چقدر برای خانواده دشوار است؛ به نحوی که پدر و مادرها گاهی آسایش خود را در رفتن فرزندانشان به کلاس درس میبینند و این فرهنگی است که با مدیریت دوگانهی خود باید که محل آموزش را کنترل کنند.
فرهنگیان زحمتکش میدانند با انسانهایی و با شرایط سنی مختلف و با تفاوتهای فردی سر و کار دارند و برخلاف خانواده با تعداد زیاد؛ یعنی وظیفهی سنگینی به عهده دارند. در چنین وضعیتی ناگفته پیداست که حتا انتخاب معلم کار سادهای نیست و دقت فراوان میخواهد.
آرامش و گشادهرویی از جمله ویژگیهایی است که حتما ضرورت این کار است. با وجودی که بیش از دو دهه است که از کار تدریس کنار رفتهام در تمام طول آن سی و چند سال یاد ندارم دانشآموزی را تنبیه بدنی کردهباشم زیرا همواره دانشآموزان را فرزندان خود پنداشتهام و مترصد سلامت و سرنوشت آنها بودهام.
خوب است خاطرهای تاسفبار از زمان تدریس خود توضیح دهم؛ هرچند که کار اصلی خودم مشاورهی تحصیلی در رشتهی روانشناسی بودهاست؛ آنهم روانشناسی اجتماعی اما به سبب اتفاقات غیرمنصفانه مجبور به تدریس درسهای مختلف برای پر کردن ساعات درس شدم از جمله: فلسفه، منطق، جامعهشناسی… یعنی با اجبار چند کتاب را با هم آموزش میدادم، که بسیار برایم زجرآور و آزار دهنده بود. از طرفی ناراحت آن بودم که سر جایِ خودم قرار نداشتم. به هر روی برای آخرین بار در دبیرستانی مشغول تدریس شدم که دروس مورد تدریس من به ویژه روانشناسی در سال آخر دبیرستان آنهم با چندین کلاس بینظم اتفاق افتاد. بگذریم از این که توانستم آرامشی بهوجود آورم و تا حدودی انجام وظیفه نمایم اما در این میان شاهد رفتار برخی از همکاران بودم که با همین دانشآموزان بیقرار تنها راه چاره را در تنبیه بدنی یافته بودند. یکی از همکارانم به خشونت بیش از حد روی آورده بود. چندبار به ایشان توصیه کردم اشتباه میکنید زیرا تنبیه بدنی از روشهای تربیتی کنار رفته، اثر منفی دارد و در عصر ما منسوخ شدهاست. من هم به شما توصیه میکنم که این کار برای شما دردسر آفرین خواهد بود. ایشان گاهی به شوخی و جدی میگفتند: روانشناسی به درد نمیخورد! بهترین روش همین است که ما داریم. در این بین اتفاقی برای یکی از همکاران افتاد و بهطور خشمگینانهای به گوش دانشآموزی سیلی زده بود. این فرد نمیدانست کارش نه تنها به لحاظ تربیتی غلط است بلکه تبعات قانونی نیز دارد. یک روز که من وارد دبیرستان شدم چشمم به چند مامور پلیس افتاد و سر و صدایی شنیده میشد؛ گویا پردهی گوش یکی از دانشآموزان پاره شده و او نیز شکایت کرده بود. حال به چهرهی غمگین و گرفتهی همکار خود نگاه کردم، خجالت میکشید به من گفت: «فلانی دانشآموزان برای شما احترام قائلند تو را به خدا یه کاری برا من بکن.» گفتم:« چی شده؟» گفت:« اینطور اتفاقی افتاده همکلاسهایش دستهجمعی با همان دانشآموز به پاسگاه و دادگاه میروند و شهادت میدهند ولی در دبیرستان هیچ همکاری از من حمایت نمیکند.» به او گفتم:« شما با این روش خو گرفتهای و برایت عادت شدهاست. اگر توانستم آن دانشآموز را راضی میکنم به یک شرط که شما کار دیگری در دبیرستان اختیار کنید.» ایشان هم لطف کرد و گفت:«چشم.» بالاخره وقت گرفتم و با آن دانشآموز مشاوره کردم. از او پرسیدم وضع زندگیات چگونه است؟ او در جواب گفت:« من عضو خانوادهی تنگدستی هستم و از روستا آمدهام، حتا جایی برای خوابیدن شبهایم ندارم و در گاراژی میخوابم. همانطور که شما هم میدانید من آدم ساکتی هستم. ایشان از من بیآزارتر ندیده و به من سیلی زده. رفتار او را بسیار غیرعادلانه دیدم. در حقیقت ایشان پردهی گوش مرا پاره نکردهاست. چند ماه پیش این اتفاق افتادهاست.» بالاخره وی را راضی کردم که رضایت بدهد.
همکار ارجمند! ما نباید فراموش کنیم که دانشآموزان درست مانند فرزندان ما هستند و تردید ندارم هر یک از همکاران من هدفی جز پیشرفت علم و ادب آنها را ندارند اما گاهی دیدهام که برخی از همکاران به خاطر دلسوزی و آرامش به خشم و تنبیه بدنی روی میآورند. اشتباه نکنیم این همه پیشرفت علمی و آموزشی در کشورهای مترقی جهان نتیجهی تنبیه بدنی دانشآموزان نیست بلکه نتیجهی محبت و دوستی معلم و دانشآموز است. خشم در هر حالتی باشد میشود با اندکی آرامش و نفس عمیق آن را کنترل کرد اما نباید اجازه دهیم که خشم فروخوردهی ما موجب تبعات خطرناکی برای ما بشود. اساسا وظیفهی ارزشمند تدریس پیش از هر کاری تربیت ارزشهای انسانی است که با تنبیههای بدنی هیچ ارتباطی ندارد. باید بدانیم دانشآموزان، نزدِ ما امانتهایی هستند که هیچکس هم از اینگونه حرکات، حمایت نمیکند. به همین دلیل، اعلام میشود کسانی که برای زحمات و رنجهای معلمان بهایی قایل نیستند و آنها را در تنگنا قرار میدهند خود گرفتار بسیاری از مشکلات روانیاند، بدینروی اگر ما دچار نقطه ضعفی شویم دشمنان مردم از چنین وضعیتی حداکثر استفادهی منفی را خواهند کرد. چارهای نیست جز اینکه با این وضعیت بحرانی سازگاری داشته باشیم و با مشاوره کردن در شرایط ناخوشایند اگر مجبور شدیم تنبیه انضباطی داشته باشیم نه تنبیه بدنی؛ البته تشویق بیشتر و تنبیه کمتر بهتر از هر روش تربیتی است.
خوب است خاطرهی کوتاه دیگر برای خوانندگان محترم توضیح دهم. حدود چندین سال پیش وقتی که دانشآموز دبیرستان بودم با همکلاسیهای خود سر کلاس که دبیر نبود شوخی و تفریحی داشتیم حتا شوربختانه سر کلاس هم موقع تدریس به درس توجه نمیکردیم. بیخبر از آیندهی خود بودیم. شاید گرفتار غرور بچگانه مانند سایرین در من رسوخ کرده بود. یک نفر دبیر که تازهکار از دانشگاه آمده بود به ما ریاضی درس میداد. شوربختانه در ابتدای صحبتهای او به علت بیتوجهی متوجه نشدم. دبیر تازهوارد ورزشکار هم بود. گویا در ابتدا گفته بود هنگام تدریس صحبت نکنید و چیزی نپرسید، سوال برای آخر درس. من که متوجه نشده بودم گفتم اجازه آقا؛ پرسید: کی بود؟ بلند شدم گفتم: من. نزدیکم آمد و آنچنان سیلی بهصورتم زد که ساعتها گوشم صدای زنگ میداد. از دوستانم پرسیدم آقای دبیر چرا مرا زد؟ گفتند: تو مشغول صحبت بودی وقتی ایشان وارد شد گفت:« ضمن تدریس حرف نزنید به همین دلیل شما را سیلی زد.» بعد از آن حادثه متوجه شدم که هم بیتوجهی و هم تنبیه بدنی هیچکدام کار خوبی نیستند.
با خود عهد کردم اگر زمانی به کار تدریس مشغول شدم هرگز از تنبیه بدنی استفاده نکنم چنین هم شد زیرا رشتهی تحصیلی روانشناسی را هم برگزیدم. هرچند کار تدریس در کشورهای جهان سوم مانند سایر امور پیشرفت چندانی ندارد و نیاز به کوشش زیاد و احساس مسئولیت دارد با این حال به کار تدریس مشغول شدم.
به نام یک فرهنگی اگر شایستگی آن را داشته باشم با همکاران ارجمند خود مشاوره میکنم که نه فرزندان خود و نه دانشآموزان را به هیچ عنوان تنبیه بدنی نکنید. شایسته است رفتاری محبتآمیز داشته باشند. زیرا علاوه بر آنکه کسی از این کار پشتیبانی نمیکند خشونت ،خشونت میآرود و در آینده ممکن است دانشآموز خشونتدیده به فردی خشن تبدیل شود. بنابراین بهترین راه تسلط بر خود و کنترل وضعیت استرسبارِ خشونت این است که روش درستی را پیشه کنیم.
به هر روی در دو مورد به ناچار خشونت صورت خواهد گرفت؛ نخست به خاطر دفاع از وطن و هموطن دوم خشونتهای ورزشی که خود نوعی از خشونتهای بدون دشمنی است آن هم برای احراز هویت قهرمانی پس تردید نداشته باش اگر بزنی میخوری آنهم به گونههای مختلف.
نونهالان، نوجوانان و جوانان سرزمین عزیز ما ایران، شما آیندهی این آب و خاک هستید درس و تحصیل برای فراگرفتن اصول تربیت سالم زندگی است؛ شما هم به سن بالا میرسید و توقع دارید افراد و جوانترها از شما به حرمتتان احترام نهند. فراموش نکنید هماکنون در کشورهای جهان سوم و عقبمانده، معلمان و مدرسان در تنگنای معیشت زندگی هستند. ممکن است فشارهای ناشی از اینگونه زندگی کردن آنها را دچار لغزش کند. تکرار میکنم باور کنید درس دادن و تعلیم و تربیت بسیار مشکل است اما معلم سعی میکند شما را به زندگی خوب و آیندهای روشن راهنما باشد. شما نیز وظیفه داریداز زحمتهای استادان خود بهرهمند شوید. کسی که به محیط مقدس فرهنگی تکریم نداشته باشد زیان خواهد دید. به پدر، مادر، معلم خود احترام بگذارید زیرا ممکن است خود در چنین جایگاهی قرار گیرد. بهتر آن است هر یک از ما وقتی به گذشتهی خود فکر میکنیم نسبت به ارزشهای درونی خود سرفراز باشیم. اسلحهی ما سخن ماست. ملاحظه شدهاست گاهی اوقات دانشآموزان و معلمان و فرزندان به پدر و کادر خود احتمالا بیحرمتی کردهاند و این گونه افراد اگر سریع به اشتباه خود پینبرند در آینده دچار مشکل خواهند شد. زیرا جامعه وقتی ویران میشود که به رفتار نیکوی دیگران پاسخ زشت داده شود. هیچ اتفاق و درد و رنجی بیدلیل نیست. به جای طرح مشکل بهتر است به فکر چاره باشیم وگرنه حقنشناسی و بیاعتنایی به رفتار خوب بهصورت همگانی درخواهدآمد که چنین وضعیتی زیبندهی ایران سرفراز ما نیست.
نکتهی بسیار قابل توجه برای تقویت مغز و روان مطالعهی مفید و دگرگونساز است. پس از تقویت شعور و مغز به ورزشهای مفید و از جمله: پیادهروی و کوهنوردی روی آوریم تا از خشونتهای ناخواسته دور شویم. ثابت شدهاست خشونتهای ترسآور برای مطیع کردن دیگران بسیار بیارزش است و نوعی خودزنی است و نیز خود از ترس و بیشهامتی است. شهامت و شجاعت وقتی زیباست که غیرفرهنگی نباشد آن هم فرهنگ شایسته به همین دلیل باز هم تأکید میشود مواظب باشیم بزنیم میخوریم.
نگاهی به این شعر صائب ارزنده است:
اگر در خواب بیهوشی نباشد گوش ما صائب
به حرفی میتوان تقریر کردن داستانی را
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.