امروز : پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 24 شوال 1445
عید من روزی است، که؛ (بخش دوم و پایانی)
در سطلهای فلزی زباله نیمخیز نشوند و ناخودآگاه به یاد آن فراز زیبا از شازده کوچولوی اگزوپری نیفتم؛ که صدایی بگوید؛ بیزحمت یک بره (گوسفند) برایم بکش، اما این پاسخ تکاندهنده را بشنوم، که؛ «آدم بزرگها ذوق نقاشی مرا در ششسالگی کور کرده بودند و من جز مارهای باز و مارهای بسته چیز دیگری یاد نگرفته بودم بکشم.»
عید ما روزی است که از مواهب و نعمتهایی که پروردگار ارزانی امان داشته است چنان بهره ببریم، که نفتمان را نقدی به دلار ببرند، گازمان را تضمین شده پرداخت کنند و پول و درآمدش صرف ساخت و ساز و زیرساخت های کشورمان شود؛ مگر ما در گاز، رتبۀ دوم جهانی را نداریم، و در نفت و برخورداری از ذخایر نفتی، مقام چهارم جهان را نداریم، پس چرا در انرژی جهان جایگاهی نداریم!
عید من روزی است که کشورم گازش را مثل همسایهاش بفروشد و درآمد حاصل از آن صرف بهسازی کشور شود، همین همسایهامان قطر که با افتخار میزبان جام جهانی فوتبال میشود و طی مدت ۴ سال حدود ۸ یا ۹ ورزشگاه یا میدان فوتبال را با استانداردهای بینالمللی، به انضمام دهکدههای توریستی و به طرزی شگفت و حیرتآور میسازد که دنیا را انگشت به دهان میکند.
عید من روزی است که به سبب منابع نفتیامان، با مشارکت تولیدکنندههای صنعتی معتبر، تبدیل به یک قطب فعال در خودروسازی و ماشینآلات و تجهیزات صنعتی از لوازم خانوادگی گرفته تا دیگر تولیدات صنعتی و در بدبینانهترین حالات در منطقه خاورمیانه شویم. همین کشورهای همسایهی عربیامان که روزی، روزگاری رسیدن به نقطهی ایران برایشان یک آرزویِ دستنیافتنی بود و در برنامهها و گزارشهای رسمیاشان که در راستای چشماندازهای توسعه برای چند دههی دیگر کشورشان ترسیم میکردند، رسیدن به مرحله و جایگاه ایران برایشان بهسان کشف یک قله بود و آرزو میکردند طی ۳ یا ۴ دهه بعد به جایگاهی در حد آن روزگاران ایران برسند. برای همین است کشورهای عربی که ناگهان و طی این چند دهه از کپرنشینی به ساخت آسمانخراشهای سر به فلک سوده رسیدند.
اگر به خانهی من آمدی
برایم ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه
که از آن به ازدحام کوچهی خوشبخت بنگرم.
اینک بر کجای این روز داغ ایستادهایم، بر کجای این جهان پرشتاب، به تماشای حال و روزمان بایستیم و بنگریم، که این چنین داریم به مردمانی بی رؤیا تبدیل می شویم؛ بی آرزو، بی چراغ، بی امید، تنها دلخوش به پاره ای نان و جرعه ای آب!
عید من روزی است که ایرانم با این همه منابع بیکرانش، چه از نظر تاریخی و باستانی، و چه از لحاظ طبیعی، که روزگاری در صنعت توریسم و گردشگری، سودای رقابت با ایتالیا و روم و غرب داشت، اینک نباید به اندازهی تنها نصف و نیمی از گردشگرانی که به بعضی کشورهای همسایهامان مثل ترکیه میروند انتظار آمدن گردشگر به ایران داشته باشیم.
عید من روزی است که جوانان کشورم با شرمساری به جستوجوی کار به کشورهایی نروند، که روزگاری برای کلفتی به ایران می آمدند، و امروز ذکر و فکرشان شده است رفتن به این کشورها؛ پذیرش در این کشورها برایشان به آرزویی دستنیافتنی بدل شده است، که مدام سودایش را در سر می پرورانند.
عید من روزی است که موقعیت ژئوپلتیک کشورم برایم رهآورد و نتایج مثبت به همراه داشته باشد؛ همچنان که در گاز با قطر، در نفت با عربستان و در توریسم و صنعت گردشگری با ترکیه باید مورد سنجش و قضاوت قرار بگیریم، در موقعیت ممتاز جغرافیاییامان هم با امارات ارزیابی شویم؛ ما که روزگاری بزرگترین پالایشگاه نفت جهان را داشتیم، و برای همین کشورهای کپرنشین عربی رؤیا و آرزویی دستنیافتنی بودیم.
عید من روزی است که در رسیدن به یک وضعیت اقتصادی بهسامان بهسر ببریم و دیگر چنین با شرمساری خبری از فقر و فلاکت و ادبار نباشد، بیکاری از کشورم رخت بربندد و به یک امر پوشالی و بیمعنا تبدیل شود.
عید من روزی است که دیگر هرگز و هیچگاه شاهد دیدن هیچ منظرهی دهشتناکی از کودکان و نوجوانان و جوانان زبالهگرد سرزمینم نباشم؛ جوانان رعنا و رشید سرزمینم کولبری نکنند و برای تأمین نان شباشان از سینهکشهای نفسگیر کوهها و در جدال با سنگ و صخره خطر نکنند؛ مردانِ جوان وطنم به جای عرق ریختن در کارخانجات صنعتی، به جارچیان دورهگرد هر روزهی مترو تبدیل نشوند، و نایلون به دست، با جعبههای حمایل بر شانه و با طنین تلخ و تراژیکاشان نمک بر زخم جانم نپاشند؛ آن معلم همکار پس از عمری خدمت صادقانه و تدریس برای فرزندان فردای وطنم، خود را با طناب حلق آویز نکند؛ آن آموزگار، کارمند، نظامی و کارگر تلاشگرِ سختکوش، عصرها و روزهای استراحت، مسافرکشی نکند؛ آن بانوی گرامی و مادر مهربان و آن زن زحمتکش بر اثر فشار فقر و از شدت استیصال به مرگ جمعی خانواده رو نیآورد!
عید من روزی است که دانشگاههای ما جوانانی خلاق و کاربلد تربیت کند که بتوانند صنایع ما را متحول کنند؛ هوش مصنوعی تولید کنند، خودرو برقی بدون سرنشین تولید کنند، و ما سربلند و سرافراز تکنولوژیهای سازندهی خودمان را داشته باشیم.
عید من روزی است که دولت و ملت هر دو به این فهم و درک مشترک برسند که کمآبی را کنترل کنند و با تدبیر و برنامه برای بحران آب چارهاندیشی کنند؛ دولت آن قدر پرقدرت و پرتوان باشد که منابع کافی برای حفاظت از ظرفیتهای زیست محیطی مانند دریاچهی ارومیه و سایر دریاچهها مثل دریاچهی گهر و حتا دریاچههای کوچکترمان و رودی مثل زایندهرود بزرگ و دیگر رودهای ایران زمین از یک طرف و همچنین حفظ میراث فرهنگی و تاریخی و باستانی امان از سوی دیگر اختصاص دهد؛ فکری به حال منابع آبی کشورم شود که با شتابی سرسامآور دارند آخرین نفسهایشان را میکشند. تولید انرژی کشورم تناسبی عقلانی و قاعدهمند با مصرف مردم داشته باشد و دچار بحران انرژی نباشیم، که کشورِ دارای رتبهی دوم گاز جهان، در مصرف انرژی با بحران مواجه شود.
عید من روزی است که دریاچهی بزرگ گهر با توجه به استعداد و ظرفیتش به یک قطب بزرگ گردشگری نه تنها در استان که در کشور تبدیل گردد؛ دریاچه مصنوعی و کوچک «کیو»، حداقل هرچندسال یکبار لایروبی شود، که در پیشگاه مسافران نوروزی و گردشگران مایهی خجلت و شرمساری نباشیم؛ غارهای پیش از تاریخ لرستان مانند هومیان و دوشه و میرملاس در کنار دیگر آثار تمدن این دیار چون پلها و اشیای مفرغی و دیگر آثار آن مانند غار «کلدر» که به تازگی یک پردهی دیگر از تاریخ و تمدن این سرزمین را رونمایی کرد، زمینه ساز جذب گردشگری و توریسم گردد؛
ظرفیتهای فرهنگی، تاریخی، باستانی، اقلیمی و زیست محیطیِ استانم لرستان، مورد حفاظت و بهرهبرداری مفید قرار بگیرد؛ از قلعهی سر به آسمان کشیدهی فلکالافلاک گرفته تا دریاچهی عظیم گهر و آبشارهای زیبا، شگفت و حیرتآور این اقلیم که کافی است بر روی این سه گانه؛ مثلثِ دژ شاپورخواست، دریاچهی گهر و تنها دو تا از این ۹ آبشار بزرگ لرستان (آبشار بیشه، نوژیان)، که برابری میکنند با آبشارهای بزرگ جهان تمرکز کرد،
اما متاسفانه فقدان یک مدیریتِ سیستمیِ توانا و اندیشیده شده و نداشتن برنامه و تدبیر و استراتژی برای استفادهی درست و نگهداری مناسب از این منابع، در کنار بیبرنامگی و بهره نبردن از ظرفیتهای دیگر منابع، حتا در پایینترین میزان و رها کردن آنها بیاعمالِ کمترین نظارت، نه تنها مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرند، که آنها را به چنگ باد سپردهایم.
عید من روزی است که هموطنانم با قیمتهای واقعی انرژی، به چهار گوشهی وطنشان سفر کنند. کشوری با این همه منابع و ثروت چرا سفر کردن و دیدن شهرها و مناظرِ طبیعیِ سرزمین اشان، برایشان به یک آرزوی دست نیافتنی و دور و دراز تبدیل شده است.
عید من روزی است که بانکهای کشورم دامنهی نرخ سودشان مدام بالا و پایین نشود و از مرز ۳۰ درصد نگذرد و بانکهایمان با سیستم ربوی اداره نشوند؛ تسهیلات آسان در اختیار جوانان بیکارش قرار دهد، تا مثل همین کشورهای همسایه امان سرشان به زندگی گرم شود. این در حالی است که کالاهای مصرفی و صنعتی مورد نیازمان را از راههای پر پیچ و خم کوهستانی و گذشتن از میان سنگها و صخرهها و مسیرهایِ سنگلاخی و درّههای هولناکِ پرخطر وارد میکنیم و حوادث تلخ و سهمناک را به جان میخریم و به اشکال شگفت و عجیبی وارد کشور میکنیم. بهجای پذیرش این مسیرهایِ خطرخیز چرا آمادهی پذیرش و حاضر به رسمیت شناختن یک تجارت کمهزینه نیستیم.
عید من روزی است که زنان تحصیلکرده و جوان کشورم یکپای توسعه باشند؛ نه اینکه آنها را در حد نیروهای خدماتی و منشیگری به مشارکت بگیرند. اگر زنان جامعهی ما مورد حرمت قرار میگرفتند، شاید چنین در برابر موضوع زاد- ولد موضع نداشتند؛ وقتی کرامتشان نادیده انگاشته میشود و به آنها به چشم ابزاری برای ادامهی نسل نگریسته میشود و خود را در سرنوشت سیاسی و اجتماعی سهیم نمیبینند و با این که تحصیلات عالیه دارند، برای هیچ پروژهای دعوت نمیشوند؛ بنابراین و بیگمان در موضوع زاد و ولد همکاری نخواهند کرد، چراکه آنها را در حد یک ابزار و بازیچه پایین کشیدهایم، آنوقت انتظار داریم تنها برای زاد و ولد پای کار بیایند و برای فرزندان به دنیا نیامدهی ایرانمان، در نقش مادر ظاهر شوند.
عید من روزی است که خدمات عمومی، رفاه، سلامت و آموزش بهداشت، حمل و نقل عمومی و جابهجایی مسافر و بارش با قیمتهای واقعی انرژی بهراحتی و آسودگی انجام شود.
عید من روزی است که صندوق ذخیرهی کشورم و صندوقهای دیگر آن، همچون؛ صندوق ذخیرهی فرهنگیان و صندوق بازنشستگی و دیگر صندوقهای آن از دستبرد رهزنان در امان بماند، تا اینگونه در معرض تاخت و تاز و تاراجِ دزدان قرار نگیرند.
عید من روزی است که بانکهای کشورم بانک باشند، نه بنگاه معاملات ملکی، مؤسسهی اقتصادی باشند نه آژانس خرید و فروش املاک تجاری و ساختمانی؛ بانکهای کشورم از مصائب ناترازی و عدم کفایت سرمایه و فقدان سرمایهگذاری رنج نبرند؛ نظام ارزی کشورم ساماندهی شود و این نقاب هزاررنگِ فسادآفرین از چهرهاش برداشته شود؛ مسئولان و مدیران کشورم، مسئولانه و متواضعانه پاسخگوی عملکرد خود به مردم باشند، نه این که متکبرانه با مردم سخن بگویند.
عید من روزی است که مادر عزیزمان ایران زمین، چنین چهار نعل به سوی درّهي سقوط نتازد و با شتابی دهشتناک به سمت زوال و مرگ تدریجیاش گام برندارد؛ مدیران و مسئولان کشورم در شرایط بغرنجی که این مادر مهربان رو به احتضار و قبله افتادهامان که با چنین شتابی به سوی مرگ تدریجی خیز برداشته است، برای کشورم کاری بکنند؛ سیاستمداران، وکلا، وزیران و مدیران ارشد نظام با درایت و فراست سیاسی و اقتصادی، آستین همتشان را بالا بزنند و شانه به شانهی این مردم رنجور بایستند، نه آنکه در مسیر این مرگ آرام و تدریجی که هر روز شتاب بیشتری میگیرد، رفته رفته از عشق به وطناشان تهی شوند و بینیمنگاهی، بیخیال از مشقت و سختی و رنجی که بر شانه و گردهی آنهاست، سرگرمِ برگزاریِ مداومِ جشنها، جشنوارهها، ضیافتها، سورها و شادمانیهای بیعلت و سبباشان شوند.
عید من روزی است که تولید و مبادله رونق بگیرد؛ وقتی تولید رشد کند، رفاه مردم بزرگ میگردد؛ چراکه تولید و مبادله مبنای رفاه و آسودگی یک کشور است؛ اقتصاد کشورم از رشد منفی رنج نبرد و تولید ناخالص سرانهی کشورم طی دههی اخیر، آنگونه که اقتصاددانان گفتهاند به طور متوسط ۶ درصد در سال کاهش نداشته باشد؛ صادرات کشورم از وابستگی ۵۰ درصدیاش به نفت نجات یابد، که این وابستگی که سبب ساز فراز و فرودهای بیسبب تولید ناخالص داخلی از یک طرف و تغییرات درآمدهای ارزی نفتی از سوی دیگر است نشود؛ چراکه تحریم های اقتصادی شانه به شانه با تغییرات قیمت نفت، بی شک به نوسانات اقتصادی منجر خواهد شد.
عید من روزی است که تورم پایدار، مدام قدرت خرید مردم را کم و کمتر نکند، تورمی که بیوقفه و بهطور مداوم، بر منافع ذی نفعان اقتصادی میافزاید و موجب میشود تا درآمدهای نجومی اشان سر به فلک بکشد؛ که رهیافت و رهآوردی جز اختلاف فاحش طبقاتی ندارد؛ چرا که نابرابری طبقاتی فاصلهی زیاد و محسوس بین یک گروه بسیار اندکِ کوچکِ برخوردار که با عطشی سیریناپذیر و ولعی اشباعناشده، دهانش را تا بناگوش برای بلعیدن میگشاید، چراکه در مسیر دریافت منابع است، و البته انبوه مردمی که گویی برای همیشهی تاریخ محکوم به این سرشت و سرنوشتِ ازلی- ابدیاند، که تا جهان باقی است باید مکیده و بلعیده شوند و متضرر این وضع باشند. ناگفته نماند؛ چون در بیرون از کشور هم به سبب تحریم، مبادلات تجاری و اقتصادی از طریق رسمی انجام نمی شود و باید از کانالهای غیر رسمی صورت گیرد، که باز هم مسیری برای رانتجویی و رانتخویی گشوده میشود.
عید من روزی است که اقتصاد کشورم، با بحرانی عمیق در زمینهی «کارایی تخصیص منابع» مواجه نباشد و سرمایهگذاری مولد به افزایش سطح تولید منجر شود. از سرمایهگذاری مولد با عنوان موتور رشد یاد میشود و در نقطهی مقابل سرمایهگذارِ غیرِمولد نوعی اتلاف منابع است که کشور را از مرز امکانات تولید دور میکند؛ اقتصاد کشورم بهبود یابد، و این ممکن نمیشود مگر این که سرمایههای موجود از جمله سرمایههای ارزشمندِ انسانیامان را حفظ کنیم و علاوه بر آن برای جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی اقدام شود و سرانجام در راستای عادیسازیِ روابط خارجی که پیش نیاز اولیه و الزامیِ چنین مسیری است برآییم.
عید من روزی است که حاکمان سرزمینم، با افتخار برای سربلندی و سعادت وطنم، نستوه و استوار، در تلاش و تکاپویی بیوقفه و مداوم باشند؛ فردا شرمسار فرزندان و نوادگان و نبیرگان و ندیدگانمان نباشیم؛ آیندگانمان ما را به جرم و اتهام سهلانگاری و اهمال و بیمسئولیتی ملامت نکنند و در برابر فردای تلخ و تراژیکی که برایشان ساختهایم مورد پرسش قرار نگیریم؛ آیندگانی که هیچ سهمی در ساختن فردای خود ندارند؛ زیرا فردا روزی است که امروز میسازیم.
عید،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.