Thursday, 16 May , 2024
امروز : پنج شنبه, ۲۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 9 ذو القعدة 1445
امروز : پنج شنبه, ۲۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 9 ذو القعدة 1445
آخرین اخبار »
شناسه خبر : 23266
پرینتخانه » ادبی, شعر و داستان
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۱ | | ارسال توسط : مدیر سیمره
دو شعر از بهمن مهرابی
زبانم روی دستم مانده و تو با دهانت میبینی این بوسهها رنگ دیگرند همیشه آدمهای دهنبین شکل بیرونی لبهایت را رسم میکنند. ** پدرم پرتقالش را قال گذاشت در بشقاب و خودش به قاب رفت و پیوسته لبخند که بند نمیشود در صورتش اسفند، شناسنامهام و لبخندی ماسیده بر قاب اسفندها همیشه یکی بهمن در […]
زبانم
روی دستم مانده
و تو
با دهانت میبینی
این بوسهها
رنگ دیگرند
همیشه آدمهای دهنبین
شکل بیرونی لبهایت را
رسم میکنند.
**
پدرم
پرتقالش را
قال گذاشت در بشقاب
و خودش به قاب
رفت
و پیوسته لبخند که بند
نمیشود در صورتش
اسفند، شناسنامهام و لبخندی ماسیده بر قاب
اسفندها همیشه
یکی بهمن در دلم پارو میکند
مادرم از جنس ابر
در چال گونهی من
ماهی قرمز به آب میدهد.
برچسب ها
این مطلب بدون برچسب می باشد.
به اشتراک بگذارید
https://avayeseymare.ir/?p=23266
تعداد دیدگاه : 0
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.