توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Monday, 29 April , 2024
امروز : دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 21 شوال 1445
شناسه خبر : 22994
  پرینتخانه » اجتماعی, کنار لوگو, یادداشت تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۶ | | ارسال توسط :

«استراتژی کور» بر مدار احساسات و تسویه‌حساب‌ها /(انتخابات کوهدشت و رومشکان)

«استراتژی کور» بر مدار احساسات و تسویه‌حساب‌ها /(انتخابات کوهدشت و رومشکان)
وقتی که از واژه‌ی استراتژی یا راه‌برد سخن به میان می‌آوریم، ممکن است پرسش‌هایی در این زمینه برای تک‌تک ما به‌وجود بیاید؛ از جمله: این واژه به چه معناست؟ در چه حوزه‌هایی کاربرد دارد؟

و آیا راه‌برد انواع دارد یا نه؟ در پاسخ به سوالِ از معنای این واژه باید اشاره نمود که ذیل ترکیب کلماتی چون وضع موجود (حال)، وضعیت مطلوب (آینده)، بررسی گذشته، سازماندهی همه منابع و امکانات، هدفمندی و برنامه‌ریزی می‌توان به تعریفی از استراتژی رسید و آن این‌که راه‌برد یا استراتژی همان برنامه‌ریزی دقیق و شناسایی وضعیت و شرایط خود و جامعه (اقتصاد، سیاست، فرهنگ و …) در زمان (گذشته و حال) و تعیین مسیر حرکت و تخصیص منابع در جهت عدول از گذشته‌ی ناتوسعه (منع تکرار) و رسیدن به آینده‌ای توسعه‌مدار (اهداف) است. باید گفت که تصمیم‌گیری استراتژیک در حوزه‌های مختلف زندگی از جمله اقتصاد، تجارت، سیاست، ورزش، هنر و هرجا که مقوله‌ی «رقابت» و «کم‌یابی منابع» مطرح است؛ همواره خود را نشان داده و بروز می‌دهد. هم‌چنین با در نظر گرفتن دو اصطلاحِ «عقلانیت کوتاه مدت» و «عقلانیت بلند مدت» که اولی ناظر بر مفهوم منفعت‌اندیشی شخصی زودبازده و دیگری به معنای اندیشه به منافع عموم است، می‌توان سوالِ مربوط به انواع استراتژی یا راه‌برد را پاسخ مثبت داد که هم «استراتژی خوب و پویا» داریم و هم «استراتژی بد و ایستا.» در استراتژی خوب، پویا، مناسب و کارآمد؛ تحقق اهداف جامعه‌ای، منافع و مصالح عموم تعریف می‌گردند و برای تحقق آن‌ها برنامه‌ریزی می‌شود که از الزامات رفتاری این نوع راه‌برد باید به مواردی چون صبوری، عمق‌اندیشی، تحرک، نماندن در گذشته، آینده‌نگری، عقلانیت بلندمدت، مدارا، جامع‌نگری، جمع و جامعه‌اندیشی و پرهیز از جزم‌اندیشی باندی و گروهی اشاره نمود.
در استراتژی ناکارآمدِ به حال و روز جامعه که ایستا، بد و نامناسب تعریف می‌شود و می‌توان از آن با عنوان «استراتژی کور» نیز نام برد؛ مبنای تعریف و تدقیق در برنامه‌ریزی‌ها برای رسیدن به اغراض را باید منطقِ احساسات، صوری‌نگری، ظاهراندیشیِ قضایا و نشستن «فروع» بر جای «اصول»، تقدم و ترجیح منافع گروهی بر منافع عمومی دانست. چون طراح این برنامه‌ریزی، انسان و انسان‌های ذی‌نفع است لذا ممکن است حسب محاسبات اشتباه و قرار گرفتن در دایره‌ی تنگ خودخواهی‌ها و با چرخش بر مدار «احساسات و تعصبات خاص» راه‌بردی را برای خود و دیگران تعریف نمایند که نتیجه‌ی آن شکست و تکرارِ دور باطل ماندن در گذشته باشد، ماندنی که به تعبیر «پیتر دراکر» به‌سان تلاش بیهوده برای جلوگیری از تعفن مرده است و هیچ تلاشی بیهوده‌تر از این نیست بدون آن‌که آینده‌ای قابل اتکا، امیدوارکننده و رضایت‌بخش را برای عموم متصور شد. اگر نوع نگاه توسعه‌ای را در تعریف استراتژی بپذیریم و استراتژی مناسب و پویا را اساس توسعه‌یافتگی جوامع فرض نماییم باید به این بنیان نظری از «الکس انگلس» که در زمینه‌ی توسعه فردی کار کرده‌است، بیندیشیم که طبق آن در جوامع توسعه‌یافته «… علاقه‌مندی به حال و آینده به جای علاقه‌ی شدید به گذشته ….» یکی از ویژگی‌های مهم افراد و جامعه به حساب می‌آید. در صورتی‌که مهم‌ترین ابزار تصمیم‌گیری در راه‌برد احساسیِ کور «گذشته‌ی اتفاقاتی» است که موجد و شکل دهنده‌ی رفتارها بر اساس بن‌مایه‌ی «از غصه…» بوده و ذهنیت منفی شکل‌گرفته مانع از تصمیم‌گیری مبتنی بر کنش فداکارانه‌ی وحدت‌آفرین (گذر از امیال و اغراض شخصی) از سوی چهره‌ها و صاحبان نفوذ و قدرت می‌شود، نوعی خاص از تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی بر اساس«احساسات و اغراض فردی» و با تکیه بر «عقلانیت کوتاه‌مدت» که به‌ظاهر در آن از خرد جمعی و مصالح عمومی سخن گفته می‌شود اما در عمل در جهت مصلحت افراد و گروه‌های خاص اسباب مهندسی تصمیم‌گیری سرنوشت‌سازِ رو به گذشته‌ی تلخ اتفاقات می‌گردد. می‌توان مصداق این تصمیمات را در سیاست و در سطوح کلان و خرد شاهد باشیم که با سنجاق کردن عامدانه یا سهوی رویکردِ «تقسیم بر دو»؛ روندی پیش‌برنده در حذف، کاستن و کم کردن چهره‌ها و جریاناتِ مشتاقِ در اداره‌ی کشور نهادینه شود.
طبیعی است وقتی که یک جریان ریشه‌دار انقلابی از صحنه حذف می‌شود و تمامی اوضاع بر وفق مراد جریانی خاص باشد باید مداومت در کاهش‌ها و کاستن‌های «رویکردِ تقسیم بر دو» را مجدد در جریان باقی‌مانده و برخوردار نیز به تماشا نشست، گرچه بعضی‌ها اعتقاد دارند این یک بازی است اما نگارنده معتقد است که کار از بازی گذشته و به یک امر واقعی تبدیل شده‌است؛ امری که از استراتژی کورِ صرف زمان حال‌نگری ناشی از ماندن‌ها در «گذشته» نشئت می‌گیرد. در خصوص انتخاباتِ حوزه‌ی کوهدشت و رومشکان باید گفت چند دوره است که صفحه‌ی شطرنج مبتنی بر کیاست در کنش‌ای سیاسی از سوی چهره‌های تأثیرگذار یک جریان به محاق رفته است و حسبِ راه‌برد کور و رویکردِ تعصبات و نفرت‌ها، کنشِ کنشگرانِ مشهور متأثر از این است که فلانی و فلانی‌ها در سمت چه کسی و برای چه کسی موضع می‌گیرند لذا تصمیمات آنان معطوف به حذف رفیق با هر طریق است ولو آن‌که در اردوگاه رقیب خیمه‌ی دورهمی هم‌اندیشی برای پیروزی برپا کنند که البته تأثیر استراتژی کور در سطح کلان کشوری را در این زمینه نباید نادیده گرفت. آن‌چه که در طرهان بزرگ در سال‌های گذشته‌ی انتخابات اتفاق افتاده، با نگاه آینده‌داری برای عموم نبوده بلکه تصمیمات حول محور تسویه‌حساب‌ها و لج‌بازی رفقای قدیمی برای وخیم کردن حال فعلی رفقای رقیب و حال‌گیری از آنان از طریق پیوستن‌ها به رقیب سنتی بوده‌است. آن‌چه در این بین برای توده‌ی مردم کوهدشت و رومشکان و خاص‌تر افراد تحصیل‌کرده واضح شده این است که «…. اعتماد دیگر نمانده‌است و هرکسی سعی دارد از آبِ گل‌آلود ماهی خود را بگیرد….!!» از این رو، توده‌ی مردم با نگاه کردن به وضعیت مالی و اوضاع کسب و کار نزدیکان و ثروت سیاسیون صاحب قدرت که از راهِ نردبانِ رای مردم به آن رسیده‌اند، آنان نیز با آموختن از سیاسیون و البته در اندازه‌ای ساده‌تر؛ زمان تصمیم را برای انتخاب گزینه‌ی مورد نظرخود به هفته‌ی پایانی تبلیغات و روز چهارشنبه‌ی معروفِ لشکرکشی‌های خیابانی به تأخیر می‌اندازند و تا این زمان مهمان‌های ناخوانده را با روی باز پذیرا می‌شوند اما در نهایت حسب منافع و گرفتاری‌ها دست به گزینش می‌زنند و به نامزدِ مورد نظر در هر اردوگاه «بله» می‌گویند؛ شبیه همان بله‌ای که سیاسیون زرنگ با زبان رساو روی سفره‌های خاص‌تر، رنگین‌تر و با صفاتر به افراد خاص از هر اردوگاه سیاسی می‌گویند!! آن‌چه که به‌عنوان نتیجه‌ی این متن باید برجسته شود و دیگران نیز می‌توانند بهتر و کارآمدتر به آن بپردازند و تحلیل کنند این است که چرایی شکست‌ها و تقسیم بر۲ها (جایگزین به توان رساندن‌ها) و کوچک شدن حلقه‌ی یاران را باید در«استراتژی کور» دانست که سال‌هاست عده‌ای با آن «حال» می‌کنند و «حال» می‌گیرند و بدون توجه به اندیشه در تدبیری برای آینده‌ی آیندگان و مانع شدن از تنزل اعتماد اجتماعی پیش می‌تازند بی‌‌آن‌که سعی کنند با ارزش بودن را برای جامعه بر موفق شدن به هر طریقِ به نفع خویش ترجیح دهند……
آری! احساسات، تعصبات و ماندن در گذشته‌های بدون تعقل و تدبیر را باید سم مهلک «اعتمادها» دانست که نتیجه‌ي روشن‌تر آن افزایش شکاف‌ها و زیادی گسل‌ها در جامعه خواهد بود. آن‌چه که با آن نمی‌توان حقایق را دید و یا درک و دریافت نمود.
هرکه اول بین بود، اعمی بود
هرکه آخری بین، چه با معنی بود
هرکه اول بنگرد پایان کار
اندر آخر او نگردد شرمسار
حکم چون بر عاقبت‌اندیشی است
پادشاهی بنده درویشی است
عاقبت بینان بوند اهل رشاد
درنگر و اله اعلم بالصواب (مولوی)

| سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 714(23 اسفند ماه 1402)
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.