توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Monday, 13 May , 2024
امروز : دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 6 ذو القعدة 1445
شناسه خبر : 23450
  پرینتخانه » اجتماعی, یادداشت تاریخ انتشار : ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۸:۳۶ | | ارسال توسط :

آواها و ایماها

آواها و ایماها
همین که زنگِ پایان که در ادبیاتِ دانش‌آموزی آن سال‌ها- دهه‌ی هفتاد شمسی- به «زنگ خانه» نامی بود طنین‌انداز می‌شد،

فوجی از دانش‌آموزانِ سَرتراشیده‌ی گرسنه‌ی گریخته از مَحبسِ مدرسه که پیش‌تر از برگزاری ضیافتِ عروسی در یکی از محلاتِ پنج‌گانه‌ی روستا (قلعه‌ی بالا، قلعه‌ی شیرزاد، قلعه پایین، قلعه برخوردار و محله‌ی بالا) با خبر شده بودند با ذوق و شوق و شتاب روانه می‌شدند تا از بابِ فال و تماشا هم دلی از عزا درآورند و هم از گذر نشستنِ دُزدانه بر خوانِ نعمتِ ضیافتی دل‌نشین، برای دقایقی از ملالِ درس و بحث و کلاس و کتک بگریزند.
بر خلافِ ولیمه‌ی غالبِ امروز، چلو مرغ و نوشابه، در تالارهایی که تا سر حدّ جنون از بانگ گوش‌خراشِ سازهای ناساز آکنده است، در آن سال‌های پُرحادثه که کوچه‌ها از حضور پُرهیاهوی نسلِ نگون‌سار دهه‌ی شصت به وَجد می‌آمد، آب‌گوشتِ چرب و چیلی در کاسه‌های گلینِ رنگین با دوغ و نانِ محلّی زینت‌بخشِ خوانِ عروسی بود، هم‌چنان که ساز و دُهُل، رقص محلّی (چوپی)، پر دادنِ کبوترانی چند، شکستنِ انار بر تارکِ منزلِ نوعروس و نوداماد و ریختنِ کاسه‌ی حاوی آب و گندم از فراز بام، جانشینِ ارگ و کُرک و تزیین و تالار بود و در نبودِ گوشی‌های اندرویدی، نوارهای ویدیویی یگانه ابزار ثبت و ضبط خاطره‌ها. طعام لذیذ و اعیانی آب‌گوشت رفته رفته از ناهار به شام حَنابندان و از آن‌جا نیز به تبَع تغییر گسترده در تشریفاتِ عروسی، به پستوی حافظه‌ها تبعید شد.
از آیین‌های کهن، یکی تعطیلی ساز و آواز حینِ رسیدنِ کاروانِ طربناک به یکی از مساجد روستا و هدیّتِ صلوات به پیامبر خاتم در قالبِ عبارت‌هایی منظوم بود:
عسل از معدن زنبور خیزد/ کلام‌الله ز کور طور خیزد/ اگر نشنیده‌ای بشنو ز سعدی/ که از قبر محمّد نور خیزد/ بُریده باد زبانی که نگوید این کلمات/ به میم اوّل نام محمدی صلوات…
جماعتِ شادان هم پس از هر عبارت، با ادای ترجیع بندِ «ماشاالله» و در پایان «صلِّ علی مُحمّد» گوینده را در به انجام رساندن این وظیفه تا عبور از ساختمانِ مسجد، یاری می‌داد. رقصِ شلخته‌ی مردان و زنان از خلالِ جَست و خیزهای غبارانگیز، روسری‌های رقصنده در باد، کِل کشیدن‌های گاه و بیگاه، و پُر و خالی شدن گونه‌های سُرنا نوازِ اهلِ بَخیه از دیگر عناصر این اُرکستر محلّی بود.
دگرگونی آداب و عادات طبیعی‌ترین رخدادِ زندگی اجتماعی و پدیده‌ای گریزناپذیر است. مهم منظره‌ای است که از آن به مجموع تغییرها می‌نگریم و نیز نحوه‌ی مواجهه‌مان با آن‌ها. نه سنّت‌ها به تمامی برگرفتنی‌اند و نه مدرن‌ها به تمامی خواستنی. از سنّت و مدرنیته هر آنچه به زیستِ اخلاقی و انسانی کمک می‌کند و از انبوهِ دردها و رنج‌ها می‌کاهد، مطلوب و هر چه جز آن، خواه سنّتی و باستانی یا مدرن و پُست مدرن، فرونهادنی و دورریختنی است.
این نحوه از داوری در ساحتِ روابط انسانی نیز نافذ است: ای بسا گذشتگانِ پیشرو و امروزیانِ عقب‌مانده! مطابقِ این تلقّی، سنّتی و مدرن نه وصفِ «زمان» که سنجه‌ای تماماً «کمّی» است، بلکه مفاهیمی عمیقاً «کیفی» و ناظر به «بلوغ» و «صغارتِ» فکری و نیز دوری و نزدیکی آدمی به فضایل و رذایل اخلاقی است؛ از این نظرگاه ابوالعلای معرّی حکیم خلوت‌نشینِ قرنِ پنجم هجری همان‌قدر مُدرن (نواندیش) است که نِلسون ماندلا، رهبر ضدآپارتایدِ آفریقا در قرن بیست و یک و ابوبکر بغدادی همان قدر سنّتی(کهنه‌اندیش) است که امیرمبارزالدینِ خون‌ریز و خشک مغز، در سده‌ی هفتم هجری.

 

نویسنده : سلمان احمدوند | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 717 (25 فروردین 1403)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.