توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 2 May , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 24 شوال 1445
شناسه خبر : 23289
  پرینتخانه » اجتماعی, لرستان پژوهی تاریخ انتشار : ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ - ۹:۱۹ | | ارسال توسط :
یادداشت‌های مستند از تاریخ و جغرافیای لرستان

درنوشت لرستان در نوشته‌ها (۴۵) /گزارش نظامی لرستان/ پاره‌ی بیست‌وچهارم /نویسنده: سروان آرنولد تالبوت ویلسون

درنوشت لرستان در نوشته‌ها (۴۵) /گزارش نظامی لرستان/ پاره‌ی بیست‌وچهارم /نویسنده: سروان آرنولد تالبوت ویلسون
فصل سوم [فهرست الفبائی طوایف لر 12]

سیله‌سیله (Silsileh):
نامی است که مانند «دلفو» (Dilfan) به مجموعه‌ای از طوایف اطلاق می‌شود: گفته می‌شود که این دو [نام یعنی سیله‌سیله و دلفو]، نام دو برادر بوده‌اند.
معمولاً این گروه‌ها را [که نام آن‌ها در زیر آورده شده است] با عنوان اتحادیه‌ی [سیله‌سیله] که تحت حکومت «سردار اکرم»۱ است، بازمی‌شناسند.

[گروه اول]
۱-حسنون. (Hasanwand)
۲-دولت‌شه (برگرفته‌شده از حسنون). (Daulatshah)
۳-خمسه (برگرفته‌شده از حسنون). (Khamseh)
[عوارض و مالیات] ابلاغ‌شده [به آن‌ها شامل] پنج هزار تومان و […] سرباز است.

[گروه دوم]
۱-یوسِه‌َن. (Yusufwand)
۲-کولیون. (Quliwand)
[عوارض و مالیات] ابلاغ‌شده [به آن‌ها شامل] چهار هزار تومان و چهار هزار سرباز است.

[گروه سوم]
۱-کرمعلی. (Karm ‘Ali)
۲-فلکیین. (Falak-ud-Din)
در «خاوه کوچک» (Khaweh Kuchak) زندگی می‌کنند. [عوارض و مالیات] ابلاغ‌شده [به آن‌ها] چهار هزار تومان است.
«گاکُش»(Gaukush)، «امیر»(Amir) و «میمِن» (Mumin) طوایف وابسته هستند. برای شرح مفصل‌تر این طوایف، به یادداشت‌های مربوط به هریک از آن‌ها در ذیل نامش بنگرید.
یاراَحمه (Yar Ahmadi):
در حال حاضر طایفه‌ای یکجانشین و ساکن «سیلاخور»(Silakhor) است؛ دویست نفر را برای حفاظت از «ورویرد»(Burujird) فراهم و تأمین می‌کنند. «حاجی منصورالسلطنه» (Haji Mansur-us-Sultaneh) رییس آن‌ها است که «منصورالسلطان» (Mansur-us-Sultan) و «سالار اکرم» (Salar Akram) پسران او هستند.

یوسِه‌َن:
خوانین: «صی‌میرزا»(Saiyid Mirza)، «عوداَلی» (‘Abdul ‘Ali) از «هوز»۲ «آزاخو» (Azad Khan)؛ و «حسه‌خو» (Husain Khan)، «علی‌مَه‌خو» (‘Ali Muhammad K.) و «منصورخو» (Mansur K.).
طایفه‌ای کوچ‌نشین‌اند که «الیشتر» (Alishtar) و «کوه گررو» (Kuh-i-Garru) اقامتگاه‌های تابستانی (ییلاق) آن‌ها است. آن‌ها عموماً زمستان‌ها رو به‌طرف جنوب و به‌سوی «کشگو» (Kashgan) می‌روند بااین‌حال از شمال «جاییر» (Jaidar) پیش‌تر نمی‌روند. در سال‌های اخیر از کوچ آن‌ها ممانعت شده و آن‌ها در ارتفاعات کوهستانی ساکن شده‌اند. زمانی آن‌ها یک طایفه‌ی قدرتمند بودند، اما اینک بسیار پراکنده شده‌اند و «کاکولون» (Kakulwand) جماعتی از دلفو سرزمین‌های آن‌ها را گرفته است.

زینی‌ون (Zainiwand):
در «پُش‌کوه» (pusht-i-Kuh) هستند؛ گزارش کاپیتان «لوریمر» را بنگرید.۳

مجموع کل جمعیت طوایف لرسو
ماحصلِ این فهرستِ یقیناً ناقص از طوایف «لرسو» (Luristan)؛ مجموعاً چهل‌ودو هزار و پانصد مرد جنگی و [جمعیت] دویست و دوازده هزار و پانصد۴ نفر را به دست می‌دهد. اگر جمعیت «خورموه» (پانزده هزار) و «ورویرد» (سی هزار) را [به رقم اخیر] اضافه کنیم، درمجموع برای پیش‌کو و ورویرد تقریباً پنجاه‌هزار مرد جنگی و [جمعیت] دویست و پنجاه‌هزار نفر را خواهیم داشت. این [رقم] به‌تقریب، دقیقاً همان جمعیت برآورد شده‌ی تحت کنترل «خوانین بختیاری» (Bakhtiari Khans) است. (بنگرید به صفحه ۲۳، جلد سوم، گزارش نظامی جنوب غرب ایران)۵
این تخمین تقریباً با تخمین سرگرد «بل» (Bell) مطابقت دارد. او لرهای فیلی (Faili Lurs) را دویست و ده هزار نفر و کل جمعیت جنوب خط «اصفهان» (Ispahan) به ورویرد را هفت‌صد هزار نفر تخمین زده است. اگر جمعیت [دو ایالت] «عربستان»۶ و «فارس» (Fars) را نیز در نظر بگیریم، احتمالاً به حدنصاب یک‌میلیون نفر نزدیک‌تر خواهد شد.
مقامات محلی لرسو همیشه ارقام را بسیار بیش‌تر برآورد می‌کنند، اما من پس از سفر و پرس و جوی بسیار متقاعد شده‌ام که ارقام فوق‌الذکر یک برآورد حداقلی و کمتر از رقم واقعی نیستند. هم‌چنین نباید تصور کرد که می‌توان تعدادی در حدود پنجاه‌هزار مرد را به میدان جنگ فرستاد؛ [طایفه‌ی] «بیرنون» (Bairanwand) که در سال ۱۲۹۰ ش.۷ پس از دریافت هشدار قطعی از عزم «امیرمفخم» (Amir-i-Mufakham) برای غارت آن‌ها و استیفای مالیات و عوارض معوقه، مورد حمله‌ی او قرار گرفت، نتوانست بیش از سه یا چهار هزار مرد را روانه‌ی میدان جنگ کند و هنگامی‌که هنوز تک‌وتوک گلوله‌ای هم شلیک نکرده بودند، «فاضل‌خو»(Fazil Khan)، رییس آن‌ها، کشته شد و آن‌ها به‌طور ناگهانی و بی‌درنگ گریختند و دیگر موضع نگرفتند و ایستادگی نکردند. اندکی پس از حمله نیروهایی که بیش از دو هزار رزمنده نداشتند، چادرهای آن‌ها غارت و زنان آن‌ها بی‌حرمت شدند. لرها؛ در لافیدن و بزدلی، به‌هیچ‌وجه تفاوتی با یک ایرانی معمولی ندارند. از موارد فردی شجاعت که بگذریم، آن‌ها، زمانی که به‌عنوان یک طایفه وارد عمل می‌شوند، کاملاً خودخواه، ترسو و در ایفای نقش، به‌عنوان عضوی از یک حرکتِ هماهنگِ گروهی، ناشی و ناتوان هستند.

ارزش جنگی نظامی:
لرها به‌سادگی هیجان‌زده و جوگیر می‌شوند. هر حاکم موفق ایرانی می‌تواند با وعده‌های دروغین و تحریض به انتقام از طایفه‌ای دیگر؛ با خیال راحت بر روی گردآمدن، وزن و تعداد قابل قبولی از سران طوایف استان، به دور خودش حساب کند. با صورت گرفتن این کار، او برای رسیدن به منافع و مقاصد خود، [با ترفند تفرقه بینداز و حکومت کن] طرفین درگیر یا رقیبِ هم را علیه یک‌دیگر تحریک و ترغیب کرده به جان هم می‌اندازد و در آخر، هنگامی‌که هر دو طرف ضعیف شده‌اند، بدون اینکه به هیچ‌کدام از آن‌ها توجه کند یا به خواسته‌های آن‌ها اهمیت بدهد اهداف شخصی خودش را محقق می‌کند. طرف ضعیف‌تر فرصت آن را نخواهد داشت تا بپرسد چه کسی کمک می‌کند، یا اثرات نهایی آن‌چه خواهد بود؛ بنابراین واحدهای سیاسی درهم‌آمیخته‌ی اصلی، به تحریک حاکم ایرانی، خود را می‌سازند و از بین می‌برند. به نظر می‌رسد هرچقدر هم که شخص [حاکم] ازنظر شخصیتی ضعیف باشد، همیشه احترام رازآلودی برای دوستی مشکوک او وجود دارد که باعث می‌شود همواره طرفدارانی برای او فراهم کند؛ اما در ده سال گذشته توانایی او برای فتنه‌انگیزی و مفسده به‌شدت کاهش یافته است و او دیگر قادر نیست بدون یک نیروی نظامی قوی، به‌طورجدی رویه‌ي سیاسی لرسو را مختل کند.
ازنظر ارزش جنگی نیروهای بی‌نظمی هستند که به‌طور ناکارآمد سازمان‌دهی شده‌اند، بااین‌حال نیروهای نظامی که در اختیار دولت ایران هستند، حتی از این هم مأیوس‌کننده‌تر هستند؛ و این واقعیت را که ناظران ذیصلاح مکرراً اثبات آن را به چشم خود و بعینه دیده و متقاعد شده‌اند که باید ناتوانی در برقراری و اعاده‌ی نظم لرسو و سایر ولایات را از آن دانست.
لر یک جنگجوی فقیر است، اما در سرزمین خود، در همه حال و درهرصورت برتر از رعیت بدبختی است که دولت ایران او را جبراً به خدمت سربازی می‌برد و بخش عمده‌ای از فوج‌های نظامی آن‌ها را تشکیل می‌دهد. آن‌ها که از طبقه‌ای غیر رزمنده و نظامی، با دست‌مزدی بد، غذای بد و لباس بد هستند و به حمل اسلحه عادت ندارند و برای استفاده از آن آموزش ندیده‌اند؛ جای شگفتی ندارد که در اولین فرصت از دشمن بگریزند و به‌سختی می‌توان به آن‌ها اعتماد و اطمینان کرد که بتوانند از اردوگاه خود محافظت کنند.
واقعیت این است که اگر تا به امروز (۱۲۹۰ ش.)۸ زحمات و تلاش‌های امیرمفخم تا حدی قرین توفیق شده است، ناشی از آن است که وی از مالیات و عوارض بختیاری برخوردار است، دست‌مزد خوب، تجهیز خوب و سر غیرت آوردن با تحریض به غارت، قوی‌ترین انگیزه‌ای که می‌توان به یک لر ارائه داد. امیر اعلام کرد که می‌توان تمام غارت‌های گرفته‌شده را نگه داشت و هیچ «دستور کار روزانه‌ای» نمی‌توانست قلب آن‌ها را عمیق‌تر از این برانگیزاند.
به اعتقاد من، یک ارتش متشکل از سه هزار مرد ورزیده و خوب آموزش‌دیده (که هزار نفر از آن‌ها سواره باشند) با یک باتری کوهستانی، می‌توانند در عرض شش ماه کل لرسو را سرکوب و فرمان‌بردار کرده و در آن وضعیت نگه‌دارند.
برخی از نویسندگان بر این باورند که لرها افرادی مناسب با ویژگی‌های خوبی هستند که می‌توان از آن‌ها فوج‌های نظامی را تشکیل داد که اروپایی‌ها آن‌ها را اداره می‌کنند. ستوان «ویلسون»۹ پس از تجربه عملی زیادی از بختیاری‌ها و سایر لرها، اعتقاد قاطع خود را اثبات کرد که چنین نیست. او فکر نمی‌کرد که هرگز بتوان در زمان خطر یا هیجان به یک لر برای اطاعت از دستورات اعتماد کرد. نژادهای بومی که هرگز وزن بازوی یک فاتح را احساس نکرده‌اند، فوج‌های نظامی خوبی را نمی‌سازند. آن‌ها احترام لازم را برای مافوق خود قائل نیستند. درهرصورت، آن‌ها را فقط می‌توان همراه با یک نیروی مستقل به کار گرفت که می‌تواند هرلحظه آن‌ها را به‌زور وادار به کار کند، زیرا لر ذاتاً عهدشکن است. آن‌ها مردمی هستند که تا آنجایی که امکان دارد باید از آن‌ها دوری کرد، اما وقتی لازم است با آن‌ها تعامل و معامله داشته باشید، در صورت امکان با پشتوانه‌ی نیروی فیزیکی و جنجال وارد شوید که نسبت به هر نمایندگی دیپلماتیکی احترام عملی بیشتری را تضمین می‌کند.

پی‌نویس‌ها:
۱- در متن انگلیسی به‌صورت «Sardar Akram» نوشته شده است. منظور نویسنده «نظرعلی‌خان امیراشرف غضنفری» است. [م.]
۲- در متن انگلیسی به‌صورت «Huz» نوشته شده است. «هوز» واژه‌ای است که در زبان‌های مردم لر مفهومی نزدیک به «خاندان» و «خانواده» دارد. [م.]
۳- در متن انگلیسی «Captain Lorimer» نوشته شده است. نام کامل او «دیوید لاکهارت رابرتسون لوریمر» (به انگلیسی: Lieutenant-Colonel David Lockhart Robertson Lorimer CIE) است. وی در ۲۴ دسامبر ۱۸۷۶ به دنیا آمد. او برادر کوچک «جان گوردن لوریمر» است. دیوید در سال ۱۸۹۶ وارد ارتش هند شد. او در سال ۱۹۰۳ وارد سرویس سیاسی هند شد و تا سال ۱۹۲۴ به آن‌ها خدمت کرد. پست‌های او شامل H.B.M.S. معاون کنسول در عربستان (۱۹۰۳-۱۹۰۹)؛ عامل سیاسی، بحرین (۱۹۱۱-۱۹۱۲); H.M. کنسول کرمان و بلوچستان ایران و دستیار رسمی مقیم سیاسی خلیج‌فارس (۱۹۱۲-۱۹۱۴)؛ کنسول کرمان و بلوچستان ایران (۱۹۱۶-۱۹۱۷); عامل سیاسی، بلوچستان (۱۹۲۰). دیوید لوریمر در سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۵ موفق به دریافت کمک‌هزینه پژوهشی «لورهلم» شد. وی هم‌چنین در سال ۱۹۵۳ بورسیه افتخاری دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن را دریافت کرد و در سال ۱۹۶۲ درگذشت. او چند کتاب درباره بختیاری‌ها و داستان‌هایشان و نیز چند کتاب دیگر درباره ایران نیز نوشته است. [م.]
۴- در متن رقم دوازده هزار و پانصد نوشته شده است. با توجه به محاسبات بعدی نویسنده درمیابیم که او هر مرد جنگی را سرپرست یک خانوار پنج‌نفره به‌حساب آورده، لذا به نظر می‌رسد که وی رقم دویست و دوازده هزار و پانصد را محاسبه کرده باشد ولی در هنگام حروف‌چینی یا تایپ به‌اشتباه دوازده هزار و پانصد درج شده است. در هنگام ترجمه رقم دویست و دوازده هزار و پانصد نوشته شده است. [م.]
۵- این کتابچه نیز توسط این قلم ترجمه و پس از اتمام انتشار ترجمه‌ی حاضر تقدیم خوانندگان گرامی خواهد شد. [م.]
۶- در متن انگلیسی «’Arabistan» نوشته شده است. ازآنجاکه در زمان نگارش این گزارش،- به سیاق «لرستان» (سرزمین لرها)، «بلوچستان» (سرزمین بلوچ‌ها) و … – بخش عرب‌نشینِ واقع در غرب «رود کارون» و جنوب «رود کرخه» در استان خوزستان امروزی؛ به «عربستان» (سرزمین عرب‌ها) نامور بوده است؛ به نظر می‌رسد مراد نویسنده همان بخش جنوب و غرب استان خوزستان است. در سده‌ی اخیر به علت اینکه مترجمان و بسیاری از مصححان، به‌صورت شتاب‌زده، نام واژه‌ی «خوزستان» را جایگزین نام واژه‌ی «عربستان» کرده‌اند، بسیاری به‌اشتباه تاریخ، جمعیت و … این بخش از گستره‌ی استان خوزستان امروزی را با کل این استان یکی پنداشته‌اند. نتیجه این امر، بروز اشتباهات تحقیقاتی و بُل‌گیری‌های غیرعلمی برخی جریانات بوده است. لذا در این ترجمه برای وضوح و دقت بیشتر و تفکیک روشنِ گستره‌ها، با تطابق دال و مدلول، از «ایالت عربستان» استفاده گردیده است. [م.]
۷- در متن انگلیسی «۱۹۱۱» م. آمده است. از دهم دی ۱۲۸۹ تا دهم دی ۱۲۹۰ ش. [م.]
۸- در متن انگلیسی «۱۹۱۱» م. آمده است. از دهم دی ۱۲۸۹ تا دهم دی ۱۲۹۰ ش. [م.]
۹- در متن انگلیسی به‌صورت «Wilson» نوشته شده است. نام کامل او «آرنولد تالبوت ویلسون» است. [م.]

| سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 716(18 فروردین 1403)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.