امروز : یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 27 شوال 1445
زیویار و ابطالپذیری کلیشهي استاندار بومی
سالها لرستانیها از انتخاب یک استاندار بومی دفاع میکردند و شاید در ته ذهنشان این باور وجود داشت که تنها کسی که میتواند درد تاریخی ما را بفهمد و برای این استان دلسوزانه کار کند و عقبماندگیهای تاریخیاش را جبران کند یک استاندار بومی است و اگر چنین انتصابی صورت گیرد ضریب موفقیت ما چند برابر خواهد شد.
طی این سالها چنین خواستهای بههر دلیل محقق نشد و استاندارانی آمدند که خیلیها توانشان از مدیران بومی هم کمتر بود ولی دولتها مایل به انتخاب گزینهی بومی نبودند. تا اینکه در دولت رییسی قرعهی فال به نام فردی افتاد که زادگاهش لرستان بود و نیمی از عمرش را دراین ولایت سپری کرده بود و یک استاندار بومی بود.
این کلیشه حاکم بر ذهنها ،طبعاً انتظار را از یک استاندار بومی بالا میبرد و همهی انتظارات زیادی از ایشان داشتند، در حالیکه نه خود ایشان؛ مدیر اداری و اقتصادی باتجربه، یا بورکرات و تکنوکرات کارکشتهای و یا شخصیت کاریزما و برجستهای بود و نه سابقهی تجربه کار در ساختار اداری لرستان را داشت، نه در میان نیروهای سیاسی لرستان کار کرده تا بتواند منطق بازیهای سیاسی در لرستان را خوب بفهمد و اجرا کند. علاوه بر این ایشان نمایندهی دولتی بود که با درصد پایینی از مشارکت مردم انتخاب شده بود و سرمایهی اجتماعی بالایی نداشت و مدیرانش نیز طبعاً از حلقهی خاصی انتخاب شده بودند که واجد تجربه و توانایی کافی نبودند و به لحاظ اقتدار نیز در چنبرهای از نفوذهای ناهمگون گرفتار شده که امکان تغییر یک مدیرکل و استاندار را بدون اجازهی نمایندگان مجلس و دیگر قدرتهای ذینفع را نداشت، همچنین شرایط اقتصادی کشور نیز چنان بود که امکان پولپاشی دولتهای قبل را هم نداشت و حتا استراتژی سیاسی دولتش نیز بیشتر خیریهای بود تا توسعهگرایانه و بنابراین امکان چنین فردی امکان حمایت قوی از طرف دولت متبوعش را نیز نداشت.
بنابراین در چنین شرایطی قابل پیشبینی بود که امکان موفقیت یک استاندار از نوع بومی و یا غیربومی بسیار پایین است. بنابراین مدیریت زیویار در طول دورهی دو ساله دستاورد چندانی نداشته است و تنها شاید این دستاورد مهم! را داشته که «کلیشهی استاندار بومی موفق» را مورد ابطال قرار داده، نشان داده که برای توسعه، بومی یا محلی بودن و حتا دلسوز یا صادق بودن سهم کوچکی در موفقیت دارد و ما به پارمترهای دیگری برای موفقیت یک مدیر در ایران و حتا در لرستان نیاز داریم و باید این نگرشهای سادهگرایانه را که هنوز نقش افراد را بسیار مؤثرتر از ساختارها میدانیم کنار بگذاریم. مسئله این است که آدمها نقش دارند ولی در شرایط نامساعد، نقش آدمها بسیار کمتر میشود؛ بهویژه در جایی که ساختارهای ناتوسعهگرا و ناکارامد افراد و مدیران را انتخاب میکنند، توانایی این افراد منتخب برای اصلاح و یا تغیر ساختار بسیار محدود است.
به نظر میرسد که ما به تغییر نگرش و نگاهها نیازمندیم تا بتواند به سمت تغییر شرایط و سیاستها و افزایش ظرفیت دولت و ایجاد مکانیسمهای جهت جذب مشارکت اجتماعی و بالا بردن ظرفیت و توانمندی جامعه حرکت کند و از تمرکز بر اشخاص و اینکه چه کسی استاندار باشد یا چه کسی نباشد دوری کند!
بدینروی اگر خواهان توسعهی لرستان هستیم باید بدانیم اولاً: در سطح کلان کشوری هم باید دولت توسعهگرا داشته باشیم و هم حاکمیتی که درکل به توسعهی متوازن و رفع نابرابریهای منطقهای باور داشته باشد و کارگزارانی انتخاب کند که در سطوح محلی بتوانند تحقق بخش این ایدهی توسعهگرایانه و کاهش نابرابری باشند و اختیارات قابل توجهی داشته باشد. علاوه بر آن نیز باید بتوان سطح آگاهی و شناخت جامعه را چنان بالا برد تا نهادهای توسعهای ساخته شود که این نهادها هم خود انسانهای توانمند تولیدکننده و هم ظرفیت استفاده از انسانهای توانمند از مناطق دیگر را داشته باشند. در این صورت است که میتوان به توسعهی فراتر از افراد باور داشت.
البته ناگفته پیداست که نقش نخبگان در طول تاریخ در تغییر مسیر جوامع و پیشبرد آنها کم نبوده است ولی واقعیت این است که ساختارهای ما در چند سالهی اخیر چنان عقیم و ناکارآمد شدهاند که امکان زایش نخبگان تاریخساز را ازدست دادهاند و بنابراین تا تغییر شرایط نمیتوان به ظهور چنین نخبگانی امیدوار بود. لذا در غیاب این شرایط آمدن و رفتن استاندارها جز برای گروه ذینفعان برای عموم مردم فایدهای نخواهد داشت.
استاندار بومی، , زیویار،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.