توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Wednesday, 15 May , 2024
امروز : چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 8 ذو القعدة 1445

سه شعر از سبزه برزنجی

(۱) همراه رقصیدن با موسیقی تانگو زن، شباهنگام، سهمش تابش ماه‌ست و در روز، خیس شدن به زیر باران. زنی که انگشتانش می‌آیند و می‌روند و رنگین‌کمان می‌بافد تا به یقه‌ی زندگی بیاویزد… (۲) تو همیشه شبیه طلوع آفتابی، خورشید، تاب و توان به زمین می‌دهد و تو هم به دل من… (۳) مادرم می‌گوید: […]

۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

چند شعر از دلبرین عبدالفتاح

(۱) هرگز درک نخواهی کرد، زندگی چه زجرآور است، مادام که زیر این دو بار سنگین کمر خم نکرده‌ای! (بیچارگی) و (عاشقی) لیکن اگر آگاهی یابی، عاشقی هم قسمی از بیچارگی‌ست! (۲) یلدا که بلندترین شب سال نیست… طولانی‌ترین شبم، شب‌هایی‌ست که، دور از آغوشت به خواب می‌روم. (۳) آسمان، باران، کوهستان، کُردستان آزاد، آتش […]

۱۷ فروردین ۱۴۰۳

گمانم آخرش چشم‌انتظاری می‌کشد ما را

گمانم آخرش چشم‌انتظاری می‌کشد ما را جنون کوچه‌های بی‌قراری می‌کشد ما را برایم پادزهری، مرهمی، چیزی فراهم کن که روزی عشق با این زخم کاری می‌‌کشد ما را نگاهی نو به بحث کهنه‌ی عاشق‌کشی داری چه می‌دانی که این بدعت‌گذاری می‌کشد ما را رها کن باد را در خرمن خشخاش گیسویت که بی‌تردید اندوه خماری […]

۰۶ فروردین ۱۴۰۳

سه شعر از لیلا طیبی(رها)

۱) کفرآمیزترین جمله‌ها از دهان من و تو بیرون می‌زند؛ -:[دوستت دارم‌ها] — دوستت دارم‌ها… آه،،، هنوز مردمان شهرم به آیین «عشق‌ورزی» ایمان نیاورده‌اند! ۲) حالا،،، نسیم گیج ناگزیر؛ به دور کاکتوس می‌پیچد. وقتی می‌بیند بعد از هجرتِ شاپرک‌ها شمعدانی‌های سُرنجی دیگر نفس نمی‌کشند!. ۳) دخیل بسته‌ام،،، به ضریح چشم‌ها وُ، بند بند انگشنتانت… به‌پذیرم!، […]

۲۱ اسفند ۱۴۰۲

تبعید

پنجره‌ها/ همیشه رو به تاریکی باز می‌شوند

۲۱ اسفند ۱۴۰۲

چند سروده از عبدالرضا فریدزاده

دیکتاتورها به نظامی‌گری عشق می‌ورزند و از مهارت‌هایش «درجا» زدن و «عقب‌گرد» را استادند! ** به‌قدرِ چند «دوستت دارم» بلندتر است از همه‌ی شب‌ها یلدا ** حکم جلب ریشه‌ها صادر شد اتّهام: فعالیّت از قِسمِ زیرزمینی

۱۰ اسفند ۱۴۰۲

وِری پاپا

(تقدیم به روح بزرگ نیای عالی مقامم، بزرگمرد تاریخ کهن غرب ایران، شاه شجاع الدین خورشید، بنیان‌گذار سلسله اتابکان لُر کوچک و معروف به «پدر لُرستان فِیلی»)

۱۰ اسفند ۱۴۰۲

سروده‌ای از مرتضا خدایگان

سلام ای نقشه‌ی زخمی، بلندای زمین‌خورده! درود ای زخم حاصل‌خیز، رؤیایِ وجین‌خورده! نشان بوسه‌ی تیغ است روی گونه‌ی شرمت گلاب قمصرت آب از لبِ حمامِ فین خورده بهار جنگل‌ات را باد وحشت بُرده بر دوشَش بَرَت را زاهد بی‌آبرو با نام دین خورده خلیج از موج موی‌‌ات مویه‌خوان است و خزر در بغض صدای گریه‌هایت […]

۰۵ اسفند ۱۴۰۲

دل‌نوشته

در کوچه‌ي کاه‌گلی گلنار را دیدم

۰۵ اسفند ۱۴۰۲

سروده‌ای از دکتر نصرت‌الله مسعودی

خواب‌های من از سمت اغتشاش می‌وزند و هیچ پرچمی تن به تعبیرشان نمی‌دهد مباد تو هم ترجمه‌اشان کنی که کلمات سرگیجه می‌گیرند. کسی خواب‌های مرا با رنگ مبهم هرشب به داغی ترکش می‌سپارد، کسی که نوک قلم‌اش نقش نیشتر را بد بازی نمی‌کند!

۰۵ اسفند ۱۴۰۲

بومی سرود

آفتاو ری بونم بیو هشت و رت آز دل و جونم بیو هشت و رت بال و پری ز و یکو بی خور یه شویی پرناکی بیو هشت و رت وَ که دل آروم و قرارِ منو قلبِ پریشونم بیو هشت و رت حرفی مگر زیی کسی که چنی دلگیرو دل چرکی بیو هشت و […]

۰۴ اسفند ۱۴۰۲