توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Wednesday, 15 May , 2024
امروز : چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 8 ذو القعدة 1445
شناسه خبر : 23144
  پرینتخانه » ادبی, شعر و داستان تاریخ انتشار : ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰ | | ارسال توسط :

اسطوره‌ی اندوه

اسطوره‌ی اندوه
مرثیه‌ای برای م. م.

جاده بود و
طناب و
پنجه‌ي اهرمنی
که تو را چنان فشرد
که آبشار در شرم گیسویت گریست.
غریب نبودی
تا در هول‌ْباد آن پاییز
توالی تکرار روزهای پریشانم شوی!
اسطوره‌ی اندوهی
که مرگ
شرمسار نجابت اردیبهشتی‌ات بود
و کودکان
خیره در هندسه‌ي رنجی
که «نگاه وطن پیرش کرده بود»
و شوربختی این قوم
در آن «بامداد بردیایی»
که از طناب قافیه می‌بست
تا طاعون نکبتی این تفاله‌ي عصر
به بیرون جهان تف شود
و قابیلی
که دشنه می‌نشاند
بر زلال آخرت
غرق در قوس و قزح نگاه و
اندیشه‌ي بالی که بسازی
امّا لبانت
خاک را می‌سرود.

نویسنده : محمدکاظم علی‌پور
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.