توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Wednesday, 15 May , 2024
امروز : چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 8 ذو القعدة 1445
شناسه خبر : 23146
  پرینتخانه » ادبی, شعر و داستان تاریخ انتشار : ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۳ | | ارسال توسط :

چند شعر از دلبرین عبدالفتاح

چند شعر از دلبرین عبدالفتاح

(۱) هرگز درک نخواهی کرد، زندگی چه زجرآور است، مادام که زیر این دو بار سنگین کمر خم نکرده‌ای! (بیچارگی) و (عاشقی) لیکن اگر آگاهی یابی، عاشقی هم قسمی از بیچارگی‌ست! (۲) یلدا که بلندترین شب سال نیست… طولانی‌ترین شبم، شب‌هایی‌ست که، دور از آغوشت به خواب می‌روم. (۳) آسمان، باران، کوهستان، کُردستان آزاد، آتش […]

(۱)
هرگز درک نخواهی کرد، زندگی چه زجرآور است،
مادام که زیر این دو بار سنگین کمر خم نکرده‌ای!
(بیچارگی) و (عاشقی)
لیکن اگر آگاهی یابی،
عاشقی هم قسمی از بیچارگی‌ست!

(۲)
یلدا که بلندترین شب سال نیست…
طولانی‌ترین شبم، شب‌هایی‌ست که،
دور از آغوشت به خواب می‌روم.

(۳)
آسمان،
باران،
کوهستان،
کُردستان آزاد،
آتش و
تـــو!
زیباترین دارایی‌های من در هر عید نوروزید.

| سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 713 (15 اسفند ماه1402)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.