امروز : چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 8 ذو القعدة 1445
پیشیشوییِ کِرامتخان
این کتاب به بررسی شیوهها و علائم پیشیشوری در تیپهای مختلف از آدمیان میپردازد. به گفتهی کرامت خان، «اگر یک پیشی را به پیشیشورها بدهی تا آن را بشویند، حتا اگر دستمزد آن را پیشاپیش داده باشی، باز هم آن را گربهشور میکنند زیرا خودخواه و مسئولیت ناشناساند.»
زمانی که پیشیشوری ترجمه شد، میخواستم بخوانمش ولی گویا حِکمتی در کار بود و پیشی ما را به حضور نطلبید؛ تا اینکه چند سال پیش که سارا مرتکب خرید پیشیشوری شده بود، در تعطیلات نوروزی در یک جمع خانوادگی، بهصورت گروهی مطالعهاش کردیم.
از همان شروع مطالعه، من فضا را فانتزی کردم تا بیشرمانه مصادیق این بیماری هولناک را در رفتار همدیگر مشخص کنیم تا شاید به کنترل میزان پیشیشوری در بافت مغزمان کمک کند. از مطالعهی دستهجمعی، لذت بردیم و خندیدیم؛ اعتراف فراوان کردیم؛ حتا گوشت برادر مرده خود را هم نوش جان کردیم؛ که حتماً مقبول درگاه شیطان بیوجدان نیز افتاده است.
در این کتاب، جناب کِرامت اعتراف کرده که قبلاً خودش نیز به سختی به بیماری پیشیشوری مبتلا بوده که با کمک دوست روانشناساش، طی مراحل طولانی و به سختی درمان شده است. او میگوید «در حال حاضر نیز گاهی کمی تا قسمتی پیشیشوری میکند»!
از آنجا که آقای کرامت خودش مرتکب پیشیشوری خیلی بدی شده بود و افراد «کمی پیشیشور، گاهی پیشیشور و مطلقاً پیشیشور» را همه با یک چوب رانده بود، خواستیم نقدی بر «پیشیشوریشان»! بنویسیم، ولی به خاطر بیحالی از کول خر شیطان افتادیم و چنین وانمود کردیم که او را به خاطرِ اعترافات صادقانهاش، بخشیدهایم.
همین زمستان نیز مجلد دیگری از سلسله کتابهای پیشیشوری را به نام «پیشیشوریِ اَبَدی» که آنا یکی دیگر از همان جمع پیشین مرتکب خریدش شده بود، مطالعه کردیم. گویا این خانمهای فامیل تا کاری دست سودابه خانم در این مطبوعه ندهند، دست از پیشیشویی بر نمیدارند.
این بار، جناب کرامتخان افرادی را که بهقول خودش پیشیشور مطلق و درمان ناپذیرند، از «پیشیشوران معمولی و افراد کمی پیشیشور» جدا کرده و در گروه مخصوصی بهنام «پیشیشوران اَبَدی» قرار داده است. اگرچه آقای کرامت با این کار به اعاده حیثیت از معترضان پرداخته و دل ما با او مثل خیابانهای خرمآباد صاف شده بود، اما از آنجا که جنابشان بهخاطر عوارض ثانویه ناشی از ابتلای پیشین به این بیماری، هنوز هم نمیتواند مثل بچهی آدم بدونِ آزارِ خلایق سر کند، در کتاب جدیدش گفته خوانندگان کتابهای پیشیشوری نیز در معرض پیشیشوریاند!!!
همین گستاخیشان باعث شد ما که خواننده کُتُب ایشان باشیم، پا در رکاب خر شیطان کرده و به نقد سازنده پیشیشوریشان بپردازیم. کرامت جان! زدی ضربتی، دو ضربت نوش نوش:
۱- یکی از نقدهای وارده بر پیشیشوییِ جناب کرامت این است که میگوید برخی از وکلای دادگستری در معرضِ پیشیشوریاند زیرا به جای اینکه از حق و قانون دفاع کنند از موکلشان و دروغهایش دفاع میکنند. وکیلِ کرامت در اعتراضِ به به او میگوید: «آخه پیشیشور! شغل من این است که از موکلم دفاع کنم. موکلم به من پول میدهد تا از او دفاع کنم نه از قانون». کرامت هم میگوید: «بله قربان، متوجه هستم که شغل شما پیشیشوری است.»
۲- نقد دوم بر پیشیشوریشان این است که میگوید برخی از سیاستمداران کلا پیشیشور هستند زیرا به جای اینکه از منافع واقعی مردم سخن بگویند، یا فقط حرفهایی میزنند که مردم خوششان بیاید یا با مردم لج میکنند. ۳- نقد سوم این است که میگوید سخنگویان دولتها و وزارتخانهها و مسئولان روابط عمومی شرکتها اهلِ پیشیشوریاند. زیرا بهجای پذیرشِ خطاها در حوزهی کار خود، به ماست مالی دروغها و گندکاریها و سوتیها میپردازند.
۴- قابل توجه بچههای هفتهنامه؛ کرامت میگوید: برخی از خبرنگاران نیز جزوِ اهالیِ پیشیشوریان تشریف دارند. زیرا بهجای شرح واقعیت و کشف حقیقت، موضوعات کم اهمیت را بزرگ کرده و حوادث عادی را جنجالی میکنند.
یکی از بدشانسیهای بزرگ آقای کرامت که هیچ ربطی به سابقهی بیماریاش ندارد این است که پیشیشویی ایشان قبل از ظهور دونالد تِرامپ، افتتاح شد. اگر ترامپ چند سال زودتر به جهان بشریت اصابت میکرد، آقای کرامت این شانس را داشت که قویترین گونه پیشیشوری یعنی رسته «اَبَر پیشیشوری» را کشف و افتخار آن را به کلکسیون افتخاراتش در «علم پیشیشوری» اضافه کند. ترامپ برای حذف غنیسازی چهار درصدی اورانیوم در ایران، قرارداد بینالمللی برجام را که شاهکار دیپلماسی بعد از جنگ سرد بود، به هوا فرستاد. اگرچه کَله پا شدن برجام دمار از روزگار ما در آورد، اما دستاوردش برای امریکا نیز این بود که ج.ا ایران از غنیسازی ۴ درصدی به ۶۰ درصدی، از ذخیرهسازی چندصد کیلویی به چند تنی و از وضعیت عادی به آستانه سلاح هستهای رسید و در سبد دشمنان امریکا یعنی روسوچین جای گرفت. از دیگر پیشیشوریهای ترامپ، خروج از سایر قراردادهای بینالمللی بود که آمریکا با سگ دو زدن، منعقدشان کرده بود مثل قرارداد آب و هوایی پاریس.
به نظر میرسد علم «پیشیشوری» دانش بسیار مفیدی است که برای همهی ممالک ضروری است. ما نیز سعی کردیم که این دانش را بومیسازی کنیم. در این راستا، متوجه شدیم که «پیشیشوری» بهطور کلی، به دو ردهی کبیره و صغیره تقسیم میشود؛ حتا کشف هم کردیم که هستهی «پیشیشوری کبیره» خودخواهی و هستهی «پیشیشوری صغیره» ناآگاهی است. ولی متاسفانه این نگرانی وجود داشت که مطلبمان زیادی رسا باشد و از شدت رسیدگی مثل همین روزهای حمیدرسایی، از درخت پایین افتد. لذا برای اینکه نوشتارمان حداقل از نظرِ «کیلویی» وزین باشد، مطالعات ناقصمان را به حوزهی «علم بیشاشوری» کشاندیم و مصادیقی از بیشاشوری در حوزههای مختلف کشف و صورتبندی کردیم؛ به شرح زیر:
برخی از مصادیق بیشاشوری در حوزهی استراتژیک:
۱- ترامپ و احتمالا برخی از کسانی که مدعی بودند که ادامه برجام به ضرر ایران یا امریکاست.
۲- ولادیمیر زِلنِسکی که با بازیگردانی آمریکا و با هویج عضویت در ناتو، روی چماق ولادیمیر روسیه نشست.
۳- رییس جمهور تایوان اگر راهِ زلنسکی را برود.
۴- بن سلمان اگر با اصلاحاتش شهرها را بزرگتر کند ولی مردم را کوچک نگه دارد.
۵- کسانی که برای جمع کردن رای، از فدرالیسم سیاسی در ایران دم بزنند.
۶- کسانی که فکر کنند خالص سازی بیشتر، منجر به کارآیی یا هماهنگی بیشتر میشود.
۷- کسانی که میگویند «ای مملکتِ بیکَس! یا فقط ما یا هیچکس!».
برخی از مصادیق بیشاشوری سیاسی:
۱- کسانی که فکر میکنند انشالله طالب آدم میشود.
۲- هر کس فکر کند موشک یا دیپلماسی به تنهایی کافی است.
۳- کسی که فکر کند موشک و دیپلماسی با هم کافی است.
۴- هر کس فکر کند برای مدت طولانی میشود با شعار ادامه داد.
۵- برخی از کسانی که فکر کنند سیاست شغل شریفی است.
از مصادیق بیشاشوری در اقتصاد خودمانی:
۱- مدیرانی که پیشرفت فیزیکی آسمان در بارندگی و تولید زراعی را به حساب مدیریت درخشان خود میگذارند.
۲- کمونیستهای فسیل و موجودات مشابه که برای آرمانهای تخیلی شان، راهکاری جز الگویِ پوسیدهی فسادزای اقتصاد دولتی-رانتی ندارند؛ مثل علیزعلیزیان.
۳- مدیریتی که تولید کننده و وارده کننده «خودرو»اش یکی باشند و تولیدکنندگان با وارداتِ محدودِ خودروهای لوکس و عدم وارداتِ خودروهای ارزان قیمت، عرضهی خودرو را همچنان در انحصار خود نگهدارند!
۴- وارد کردن گندم با قیمت هر کیلوگرم ۶۰ سنت و دادن آرد به قیمت ۵ سنت به رانتخواران تا آنرا در قالب ماکارونی با همان ۶۰ سنت برای خودشان صادر کنند و جایزه صادراتی از دولت بگیرند. گذاشتن نام صادرات بر این افتضاح!
از مصادیق بیشاشوری عامیانه:
۱- بزهایی که از پنجره ماشینشان «پس آخور» خود را به خیابان و بیابان میسپارند.
۲- بزغالههایی که وقتی به طبیعت میروند درختان را ارث پدری خود میدانند.
۳- گوسالههایی که در بوستان و سروستان یا هر جا که پیش آید، تپاله میریزند.
۴- خرسهای گندهای که در صف نانوایی و اتوبوس پا روی شخصیتِ کوچولوها میگذارند.
۵- بزمجههایی که پیش از پایان چراغ قرمز، بوق بوق بوق ول میکنند.
۶- پروفسورهایی که بدون مثقالی اطلاعات، در همه حوزهها اظهار فضل میریزند.
۷- جانورانی که در لانهشان رُتیل و مورچهخوار و گَمال در قفس زندانی میکنند و اسمش را حقوق شهروندی میگذارند.
۸- نوگُلانی که در معنابخشی به واژه آزادی، از سر به کمر سفر میکنند/ مکاشفهی شیرتوشیر میکنند.
مصادیق بیشاشوری فرهنگی و بیفرهنگی:
۱- منتقدینی که شخم زدن هر چیزی و هر کسی را حق مسلم خود میدانند اما تا نوبت به خودشان میرسد، حیاط خلوت شان دچار آتش سوزی میشود و آژیر میکشند.
۲- برخی از کسانی که فکر میکنند با زور میشود برای دیگران اعتقادات تولید کرد.
۳- احتمالا کسانی که فکر میکنند روزنامه نگاری شغل است و شکنجه محسوب نمیشود.
۴- نویسنده این مطلب هنگامی که بصورت «دیدمنیشانه» اقدام به عملِ شنیعِ «مفهوم سازیِ بینِ واژگانی» میکند؛ بعلاوه همه هنگامهای دگر!
۵- جناب سردبیر؛ که با وجود کوفتگی و کمآبی، نمیتواند دست از آبیاری سیمره بکشد. اگر فکر میکنید ادعایی نابجاست، لطفا با ایشان تماس حاصل فرمایید.
۶- صاحب امتیاز گرامی؛ البته فقط در صورتی که خودشان افتخار بدهند!
۷- همه خوانندگان محترمی که فکر میکنند پای یک گُربه در میان است.
۸- یک نفر از داوران محترمی که این نوشتار را بخاطر بَسامد پیشیشوری، مبتذل میانگارند!
۹- آقای کرامتخان که به مغز ما ویروس صادر کرد؛ البته به اعتراف خودش.
دعای عاجزانه: خداوندا ما را از قحطی، جنگ و بیشاشوری که همان پیشیشوری است محافظت بفرما.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.