امروز : چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 8 ذو القعدة 1445
من، لرستان و سعدی شیرازی؛ دیدار در پاریس
بازدید از موزهي لوور یک تجربهی ماندگار و فوقالعاده است. این را سالها پیش زمانی که یک دانشآموز دبیرستانی بودم فهمیدم، وقتی که کتاب تاریخ هنر را ورق میزدم و عکسهای زیبای آثار برجستهی باستانی و هنری را یک به یک و چندین و چند بار با دقت بسیار تماشا میکردم. عکسهایی که سیاه و سفید و بیکیفیت بودند اما همین برای سفرهای خیالی من کافی بود. رؤیاپردازی در اطراف این موضوع ادامه داشت تا اینکه سی سال بعد و درست در میانههای همین تابستانی که گذشت فرصتی شد تا سفری داشته باشم به پاریس. سفری که دیگر رؤیا نبود. واقعیتی بود بس شیرین.
از همان سالها میدانستم که بخش هیجانانگیز این سفر جدای از جاذبههای گوناگون شهر پاریس، دیدار از موزهی لوور و تالار ویژهی مفرغهای لرستان خواهد بود. با خود فکر کردم که چه جایی بهتر از اینجا برای بیدار کردن و پر و بال دادن به احساسی که همیشه در وجودم ریشه داشته است. حس میکنم حالا که چند سالی است در جای دیگری از دنیا زندگی میکنم، هرگز از سرزمینم، شهرم و دیارم جدا نبودهام. بهخاطر همین فردای همان شبی که به پاریس رسیدم، مشتاقانه و بیآرام و قرار به سمت موزهی لوور حرکت کردم. تا به موزه رسیدم ساعت ده شده بود و صف تهیه بلیت چند صد متر طول داشت. حدود دو ساعت طول کشید تا توانستم داخل موزه شوم. در این فاصله چند عکس از نمای بیرونی و محوطهی تاریخی موزه گرفتم.
لوور، یکی از بزرگترین و معروفترین موزههای هنری جهان است که بینیاز از هر تعریفی است. با ورود به تالارهای تو در توی این موزهی بزرگ در قلب شهر، به دنیایی از هنر و تاریخ فرا خوانده شدم که برایم بسیار هیجانانگیز و شگفتآور بود.
در میان تالارهای موزه که بسیار هنرمندانه، دقیق و بهجا و با استفاده از آثار هنری و باستانی و همچنین تکیه بر جزئیات گوناگون معماری زینت یافته بودند، قدم میزدم. برای لحظاتی احساس کردم که در یک سفر زمانی قرار گرفتهام که در آن به لرستان هم خواهم رفت. هر تالار و هر ویترین از موزهی لوور، داستانی جدید از هنر و تاریخ را برایم روایت میکرد. از آثار بزرگ مانند «مونالیزا» اثر لئوناردو داوینچی گرفته تا سفالینههای باستانی، از فراز و فرود تمدنهای گذشته تا مفرغهای باستانی لرستان، هرکدام شور و شگفتی توأم با پریشانی و تعجب در من پدید میآوردند.
مفرغهای لرستان که از دوران باستان تا دیگر دورانهای تاریخی مختلف کشف شدهاند، بهعنوان نمونههایی از هنر و فناوری برنز در ایران باستان محسوب میشوند. این برنزها اغلب شامل آثار مذهبی، آیینی و نمادینی بودهاند که تا حد بسیار زیادی فرهنگ و تاریخ مردم لرستان را بازتاب دادهاند بهطوریکه از زمان دوران باستان، این منطقه بهعنوان یک مرکز مهم در تولید برنزهای هنری و تجارتی شناخته میشده است.
مفرغها یا همان برنزهای لرستان، علاوه بر ارزش تاریخی و آثار هنری، ارزشی فرهنگی نیز دارند. این آثار نشان از توانایی هنرمندان این منطقه در تجسم ایدهها و اعتقادات مذهبی و فرهنگی دوران خود میدهند. هنرمندان برای ساخت این برنزها از تکنیکهای پیچیده و دانشِ عمیقی استفاده میکردهاند که خود نشان از سطح بالایی از تخصص و هنر در نزد صنعتگران هنرمند این حوزه داشته است. دقایقی گذشت و حالا به تالار لرستان رسیده بودم. در پوست خود نمیگنجیدم و سر از پا نمیشناختم. درون تالار و در چند ویترین مختلف مفرغها را به نمایش گذاشته بودند و در چند جای تالار با رسم نقشه و ذکر نام لرستان به انگلیسی و فرانسه به میزان قدمت مفرغها اشاره شده بود. غرق تماشای مفرغها بودم که صحبتهای زن و مرد میانسالی توجهام را جلب کرد. مرد در حال فیلم گرفتن از غرفههای مفرغ بود و به انگلیسی در مورد این آثار توضیح میداد. در چند جا نام لرستان را برد و همین باعث شد که به او نزدیک و با او همصحبت شوم. به او گفتم: من یک لرستانی هستم – با افتخار این جمله را گفتم – جایی که این آثار متعلق به آنجاست. مرد و زن خوشحال شدند و شروع به صحبت در مورد مفرغها کردند. مرد توضیح داد که از آمریکا آمدهاست و قسمت عمدهی سفرش به پاریس برای دیدن این آثار بودهاست. همسرش صحبتهای او را با گفتن این جمله که بسیاری دیگر از مفرغهای لرستان را در موزهی متروپولیتن نیویورک و چند موزهی دیگر از نزدیک دیدهایم، حرفهای مرد را تکمیل کرد.
هر دو اطلاعات نسبتاً کاملی از تاریخچهی آثار داشتند و از میزان دقت، ظرافت و خلاقیتی که در طراحی، ریختهگری و قالبریزی این آثار آنهم در چند هزار سال پیش ابراز شگفتی میکردند. حرفشان کاملاً درست بود. این میزان از دقت و ظرافت که با انتقال مفاهیم عمیق در مورد مذهب، سنت، طبیعت و کار همراه بود بسیار شگفتانگیز مینمود.
با خودم فکر میکنم که با وجود این همه مجموعههای هنری غنی، احتمالاً زمانی نخواهم داشت که به همه آثار به صورت کامل توجه کنم. اما حتا یک مرور سریع نیز میتواند تجربهای فراموش نشدنی برای من باشد. از آثار برجسته قدیمی تا آثار مدرن، هر کدام با زیبایی و شگفتی خود،مرا مبهوت میکردند.
این سفر برای من سفری بود فراتر از مرزهای زمان و فضا و ارتباط با هر قطعه هنری، ارتباطی بود عمیق با تاریخ و فرهنگ جهان، از مصر گرفته تا یونان و از دوران رنسانس گرفته تا سرزمینم ایران و دیارم لرستان. با تماشای چندین و چند باره مفرغها احساس کردم به سفری دیگر فراخوانده شدهام، سفری شیرین به یک جای آشنا. حالا دوباره به خانه برگشتهام و ازدحام پرهیاهوی شهر را از فراز تپهی فلکالافلاک نگاه میکنم.
دوم؛ با سعدی شیرازی در پانتئون
در فاصلهای کوتاه از رودخانهي سن در محلهی لاتَنِ و درست در وسط شهر پاریس بنای زیبا و تاریخی پانتئون (به معنی معبد خدایان، این بنا متفاوت از پانتئون رم در ایتالیا است که در سال ۱۲۶ پس از میلاد ساخته شد) قرار گرفته است. این بنا که در آغاز با کاربری کلیسا در قرن هجدهم میلادی توسط لویی شانزدهم ساخته شده، هماکنون مقبرهی بسیاری از مشاهیر فرانسوی است. بزرگانی چون وُلتر، ژان ژاک روسو، ماری و پیر کوری، ویکتور هوگو، امیل زولا، الکساندر دوما و ماری فرانسوا سعدی کارنو (به فرانسوی Marie François Sadi Carnot ) در زیرزمین این بنای پرشکوه تاریخی به خاک سپرده شدهاند.
سعدی کارنو که سالها کنجکاوی من را برانگیخته بود، نوهی لازار کارنو ریاضیدان برجسته، طراح جنگ و پدیدآورندهی چهارده ارتش جمهوری فرانسه و برادرزادهی نیکلا لئونارد سعدی کارنو (به فرانسوی: Nicolas Léonard Sadi Carnot) (۱۷۹۶-۱۸۳۲) – که بیشتر به سعدی کارنو شناخته میشود -( فیزیکدان و مهندس فرانسوی که قانون دوم ترمودینامیک را پیشنهاد و چرخه کارنو در ماشینهای گرمایی به نام اوست ) بوده است. لازار (پدر بزرگ فرانسوا) علاقهی وافری به سعدی شیرازی شاعر بزرگ ایرانزمین داشت و به همین جهت نام میانی (در بسیاری از کشورهای اروپایی مرسوم است) سعدی را برای فرزندش نیکلای برگزید. فرانسوا سعدی کارنو پنجمین رییسجمهور از جمهوری سوم فرانسه بود که در سال ۱۸۸۷ به ریاست جمهوری رسید و هفت سال بعد در سال ۱۸۹۴ در شهر لیون ترور شد. بعد از دیدن ساختمان اصلی که با موزائیکهای رنگارنگ و نقاشیهای دیواری که حوادث تاریخی فرانسه را به نمایش گذاشته بودند، از طریق راهرویی باریک و با عبور از پلههای بسیار وارد دالانی شدم که مقبرهها به شکل ردیفی در اتاقکهای کوچک قرار گرفته بودند و مقبرهی لازار و سعدی کانو نیز به مانند دیگر مقبرهها با ارتفاعی حدود یک متر از سطح زمین و درست روبروی هم قرار گرفته بود. در بروشور راهنمایی که در محل دفن کارنو وجود داشت و در قسمت معرفی او به تاریخچهی این نامگذاری اشاره شده بود.
کنجکاوی بیشتر من باعث شد تا در مورد سعدی کارنو از کسی که در قسمت اطلاعات بنای تاریخی پانتئون کار میکرد سوال کنم. او کتابچهای از تاریخچهی ریاضیات به من داد که در آن بیوگرافی لازار کارنو آمده بود. در قسمتی از این متن به نام سعدی شیرازی نیز اشاره شده بود. این داستان نامگذاری در کتابی با عنوان از سعدی تا آراگون نوشته جواد حدیدی نیز آمده است. این کتاب در سال ۱۳۷۳ بهعنوان کتاب برگزیده انتخاب شده است. سوئد، مارس۲۰۲۴/اسفند ۱۴۰۲
پاریس، , سعدی شیرازی، , سعید عسکریعالم، , لرستان،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.