توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Friday, 17 May , 2024
امروز : جمعه, ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 10 ذو القعدة 1445
شناسه خبر : 19217
  پرینتخانه » شعر و داستان تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۴۷ | | ارسال توسط :

هم‌چو پرنده بی‌بال و پرم

هم‌چو پرنده بی‌بال و پرم

هم‌چو پرنده بی‌بال و پرم غم گشته در دل و دربه‌درم ز حسرت دل یک عمر در سفرم گلی ز حسرت نچیدم و ره بدرم گلم دیگر نمی‌روید دگر بارم بهارش مرده و رخسار بدیدارم گذشت ایام گل ای بلبل زارم مکن چو من ز هجران ناله بسیارم دلم در آتش و پروانه‌وارم به صحرا […]

هم‌چو پرنده بی‌بال و پرم
غم گشته در دل و دربه‌درم
ز حسرت دل یک عمر در سفرم
گلی ز حسرت نچیدم و ره بدرم
گلم دیگر نمی‌روید دگر بارم
بهارش مرده و رخسار بدیدارم
گذشت ایام گل ای بلبل زارم
مکن چو من ز هجران ناله بسیارم
دلم در آتش و پروانه‌وارم
به صحرا جنون دیوانه‌وارم
چو مجنون ز دل بی‌قرارم
بهار رفته و در خزان و لاله‌زارم
عشق دلم را پروانه کردی در آرزویم
شمع دلم را پروانه کردی در آرزویم
دیده ز اشک خون ببارم
با فریاد و داد ز دل بی‌قرارم

نویسنده : عباس مرادپور | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 678 (2 اَمُرداد 1402)
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.