امروز : پنج شنبه, ۲۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 9 ذو القعدة 1445
نوروز در راه است
از همه مهمتر دری برای فرودستان گشوده میشود که تلخی بیدادِ سرما و سفرههای محقر را به ذات اعتدال بهاری رنگین میکند. آنچه نوروز ما را همواره از دیدگاههای مختلف گرامی داشته و میدارد، تنها این نیست که ما را با اجدادمان پیوند میدهد و دیدارها در جان حصول مییابد. از بابت خاطرهها، نوروز در دیدهی همه و بسیاری از بزرگان و اندیشهورزان و فلاسفه از آن به احترام سزاوار سخن گفتهاند زیراکه میگویند: نوروز نخستین آفرینش است که اهورامزدا دست به آفرینش جهان زد. برای همین روز آغازین فروردین را «هورمزد» دانسته، روز ششم یعنی پایان آفرینش را مقدس شمرده اما اینکه آثار و بنای تاسیس آن هرچه باشد چه افسانه و رؤیا آرزویی که هزار برابر از واقعیت زیباتر و سودمندتر و سبزتر و ماناتر است از این لحاظ میگوییم که نوروز ما را حکایتها و روایتهای اساطیری بنیانگذار آن را جمشید پیشدادی دانستهاند؛ دورهای که در یشتهای طلایی عنوان شده که امروز حتا فراتر از وضعیت طلایی عنوان شده فروردین و بهار و عید ما یکی از یکی از مفاخر ابتکار خلاقه هوشمندانه است که جای مباهات دارد و قابلیت مراقبت و حفظ از جان و نیکوتر که بنگریم نوروز، یکی از سنتهای ماست، سنتهایی که گاه با همهی خیر و برکتشان مورد بیمهری واقع میشوند و نتیجهی این بیمهری چیزی نیست بهغیر از زبان بزرگ و پرغرامت نسلهایی که خواسته یا ناخواسته مبتلای گسستهای هولناکی میشود که عنصر زمان و تاریخ توأمان بر آن تحمیل میکند. بریدن از سنت یعنی بریدن از اصل و ریشه و دچار تعلیقی مغمون شدن که در این بین اما «نوروز»، آنقدر بنیه از زندگی داشته که دارد با مهربانی پاک و زلال ما را در کنار گذشتگان بنشاند.
کشاندن یک چنین سنتی گویای هوش و فهم آفرینندگان آن با این سنت دیرینه است و همچنین نسل امروز که با همهی گرفتاریهای مختلف در آغاز با خضوع و خشوع تام و تمام در مقابل پروردگار از صمیم دل، خواهان بهترین حال برای خود است.
شاعران بزرگ ما در خصوص نوروز اشعاری سرودهاند که تا ابد بر جای میماند از حافظ بزرگ شروع میکنیم:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آیی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
جامی:
بگشا نقاب از رخ باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه باده گساران
شد لاله ستان گرد گل از بس که نهادند
رو سوی تماشای چمن لالهعذاران
مولانا:
اندر دل من مها دلافروز تویی
یاران هستند لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
سنایی غزنوی:
با تابش زلف و رخت ای ماه دلافروز
از شام تو قدر آید وز صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
فروغی بسطامی:
عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند
وز شاخهی گل داد دل زار گرفتند
نوروز همایون شد و روز می گلگون
پیمانهکشان ساغر سرشار گرفتند
سعدی شیرازی:
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
نوروز،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.