توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Friday, 17 May , 2024
امروز : جمعه, ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 10 ذو القعدة 1445
شناسه خبر : 16543
  پرینتخانه » کنار لوگو, یادداشت تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ - ۹:۰۵ | | ارسال توسط :

نوروزآفرینانِ اندوه‌ستیز…!

نوروزآفرینانِ اندوه‌ستیز…!
ایران یک تمدن، یک مفهومی به گستردگی شبه قاره‌ی هند تا دریای مدیترانه است و محدود به مرزهای جغرافیای سیاسی نیست!

ایرانیان، ملتی با خاطرات مشترک و آگاهی جمعی بی‌نظیرند که ده‌ها هزار سال است در کنار هم، بی‌هیچ تنشی و خشونتی چون زنجیر پولادینی به هم‌پیوسته، زندگی می‌کنند.
در این سرزمین، اقوام زیادی شانه‌به‌شانه‌ی هم زیسته‌اند. از بلوچ و سیستانی و ترکمن و تات و تالش گرفته، تا تُرک و آذری و کرد و لک و لر و قشقایی و عرب و… هزاران سال است مثل یک خانواده‌ی گسترده، شریک غم و شادی هم‌اند!
شگفتا! این خانواده‌ی بزرگ، تاکنون هیچ نوع درگیری خانوادگی با هم نداشته است و چون انگشتان یک پنجه‌ی دست، روز مبادا مشت محکمی می‌سازند که هیچ قدرتی یارای پایداری در برابر تکانه‌ی آن ندارد.
حافظه‌ی تاریخی بلندمدت ایرانیان، حلقه‌ی اتصال آنان است. راز باهم بودن و بهانه‌ی دل‌بستگی آنان، همین میراث مشترک تاریخی است. ایرانیان خود بهتر از بیگانگان و انیران می‌دانند که، خاستگاهشان یکی است به تعبیری، همه کنگر یک چاله‌اند. می‌دانند که مادرِ سرسپید آنان- ایران کهن- هزاره‌هاست که همه‌ی آنان را در دامن پُر از مهر و عطوفت خود پرورانده است.
این ملت در این جغرافیای منحصر که تاریخ‌نویسان آن را «قلب جهان» و سکونت‌گاه نخستین انسان‌های خردمند تاریخ می‌خوانند، چه فرازها و فرودها که ندیده و نیازموده‌است!
از حسرت و داغ و دردِ مهاجرت اساطیری و غربت و تنهایی در این فلات قاره و تثبیت زندگی در این سرزمین پهناور با اقالیم گوناگون گرفته، تا هجوم دیوان و انیران و حمله‌ی اسکندر و مغولان و تاخت و تازِ تازیان و اعمال سلیقه‌های ستمگرانه خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس و… همه را هجی کرده و به خاطر سپرده‌است و دریغا! و دردا! که رد پای این کهنه غم‌های تاریخی، در موسیقی و لحن‌های چندگانه‌ی اقوام ایرانی هنوز پیدا و آشکار، ضجه می‌کشد!
تنوع اقوام رنگارنگ ایران، چون ساز باربد، ده‌ها لحن و طرز و شیوه و هر لحنی لطف و حال خاص خود را دارد. هر قومی موسیقی و فرهنگ و آیینی دارد که فصل مشترک همه‌ی آنان، روشنایی‌پرستی و شادی‌گرایی و اندوه‌ستیزی است!
مردمی ستم‌دیده و اندوه‌بار در هزاره‌های توبه‌توی تاریخ، برای ستیز با اندوه و تاریکی، نور و نوروز را همواره ستوده و جشن گرفته‌اند!
فصل مشترک آیین روشنایی‌گرای میتراییسم که تمام جهان را درنوردید تا آیین تاریکی ستیز زردشت، مبارزه‌ی پیاپی با سیاهی و پلیدی و اهریمن و حرکت به سمت روشنایی و نور و سپیده‌است.
ایرانیان، حرمت قافله‌سالار نور یعنی خورشید عالم‌تاب را پاس و آتش را دوست می‌داشتند که سرچشمه‌ی پاکی و دشمن تاریکی است. آنان، از دست اهریمن و ناپاکی به آتش پناه می‌بردند و همواره آتشگاه را زنده نگه می‌داشتند تا به تاریکی فرصت گستاخی و گستردگی ندهند.
ایران، سرزمین آیین‌ها و جشن‌هاست. از سلسله جشن‌های بزرگ‌داشت آتش و جشن‌های ششگانه‌ی گاهنبارِ زردشتیان به مناسبت پدید آمدن جهان در شش روز گرفته، تا جشن‌های دوازده‌گانه‌ی دوازده ماه سال از فروردینگان و تیرگان تا مهرگان و سپندارمذگان، همه در پاس‌داشت آتش و بارش و زمین و زن و زایش برگزار می‌شدند.
به باور من ایرانیان از دست اندوه فراوانی که در تار و پود زندگی تاریخی خود تنیده دارند در آغوش جشن‌ها آرمیده‌اند تا این اندوه تاریخی و گران را به فراموشی بسپارند.
آنان، سلسله جشن‌های آتش را در گرامی‌داشت آتش به‌عنوان نماد فروغ و روشنایی ایزدی برپای می‌کردند تا همواره آتشگاه‌ها را زنده، شعله‌ور، فروزان و نامیرا داشته باشند و چنین با فراست و زیرکی بتوانند تاریکی و تیرگی را که نشانه‌ی اهریمن پلیدی است گوشه‌گیر و نابه‌کار کنند!
نامیرایی، شادکامی، خردگرایی و ستایش آب و آتش و راستی و نکوهش خشک‌سالی و دروغ، پایه‌های اساسی فلسفه‌ی زندگی ایرانیان است.
هیچ ملتی مثل ایرانیان ارزش باهم بودن را در زندگی درک نکرده‌است و فلسفه‌ی تمام جشن‌های ایرانیان اگر گفته شود تنها تلاش برای باهم بودن و هم‌گرایی و پیوستگی است، گزاف نیست.
ممکن است هنوز کسانی باشند، راز یک‌پارچگی ملت ما را درک نکرده باشند. برای آن‌ها نیاز نیست فلسفه‌بافی کنیم. کافی است به هنجارها و رفتارهای تاریخی این مردم بنگریم تا ببینیم این نوروزآفرینانِ اندوه‌ستیز، چگونه برای باهم بودن و فرار از تفرقه و تنهایی، بهانه‌های نیکو آفریده‌اند.
اگر این نکته‌های باریک‌تر از مو را دریابیم، خواهیم فهمید که چرا در طول تاریخ، در این سرزمین مادری هیچ‌گونه تنش و اختلاف قومیتی نداشته‌ایم؟
چرا هزاران سال است ملت ایران به‌سان حلقه‌های یک زنجیر به هم پیوسته است؟
از آن اهورامزدای بزرگ، می‌خواهم که آزادی و شادی و راستی را به سرزمینم برگرداند. ایدون‌باد!

نویسنده : علی گودرزیان | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 662 (سه‌‌‌شنبه 23 اسفند 1401)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.