توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Friday, 17 May , 2024
امروز : جمعه, ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 10 ذو القعدة 1445
شناسه خبر : 22898
  پرینتخانه » اجتماعی, لرستان پژوهی, یادداشت تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۹ | | ارسال توسط :
یادداشت‌های مستند از تاریخ و جغرافیای لرستان

درنوشت لرستان در نوشته‌ها (۴۲) گزارش نظامی لرستان نویسنده: سروان آرنولد تالبوت ویلسون

درنوشت لرستان در نوشته‌ها (۴۲)  گزارش نظامی لرستان  نویسنده: سروان آرنولد تالبوت ویلسون
فصل سوم [فهرست الفبائی طوایف لر 10]

کولیون (سیله‌سیله ۲) (Quliwand, Silsileh II)
طایفه‌ای که زمانی پرجمعیت بوده است و اینک پراکنده شده است، قبلاً زمستان را در دره‌ی «صی‌مره» (Saidmarreh) می‌گذراندند اما چند سالی است که در «الیشتر» (Alishtar) اقامت می‌کنند، یا به‌هرحال از جنوب «کویشت»(Kuh-i-Dasht) فراتر نرفته‌اند.

خوانین (Khans):
«حُسیِ‌قلی»(Husain Quli)،
«پرویز»(Parviz)،
«یحیی»(Yahya)،
«عودی»(Abadi)،
«عودلا» (Abdullah)،
«چنگیز»(Changiz)
و «مَه‌تَقی»(Ma Taqi)؛ دو فرد اخیرالذکر پسران «مهدی خو» (Mahdi K.) هستند.

رازونی (Razani)
که به «آرونی» (A. Rawani) نیز معروف هستند؛ گاهی آن‌ها را جزو «باجولون»(Bajulwand) و درنتیجه واحدی از «بالاگریوه» (Bala Gariweh) طبقه‌بندی می‌کنند. آن‌ها یک‌جانشین هستند و در سه روستا حوالی «رازو»(Razan) در مسیر جاده‌ی اصلی «خورموه» (Khurramabad) – «وُرویرد» (Burujird) زندگی می‌کنند.

خوانین: «اکبر خو»(Akbar Khan)، «سعید لشکر» (Said-i-Lashkar)، پسر «رضا خو»۱ و «امیر خو» و پسرعمویش «اسکندر»، «مَوسَم خو»(Mausam K.) پسر «حاجی محمدعلی خو» (Haji Muhammad ‘Ali k.) (متوفی) و «سردار خو» (Sardar K.) و «مهرعلی خو»(Mihr ‘Ali K.) پسران «والی خو» (WAli K.).

سگون رحیم‌خونی
(Sagwand, Rahim Khani)
سگون‌ها نمونه‌ی یک طایفه‌ی کوچ‌نشین لر هستند. آن‌ها در سال‌های اخیر (از سال ۱۲۸۷)۲ به دلیل مشکلاتی که در طول راه با دیگر طوایف داشتند، به سمت خورموه مهاجرت نکرده‌اند و مجبور شده‌اند تابستان را در «آویانو»(Ab Danan) و «سیه کوه» (Siahgo) حدفاصل «کور کوه» (Kabir Kuh) و «دینار کوه»(Dinar Kuh) [واقع در] قلمرو والی [پش‌کوه] بگذرانند. در سال‌های اخیر، بخشی از این طایفه، تمام تابستان را در مجاورت «سنجار» (Sanjar) اقامت کرده و در ساحل «شائور»(Shaur) یا «کرخه» (Karkheh) چادر زده‌اند. آن‌ها گاهی اوقات تابستان به «صالی‌آواد» (Salihabad) نقل‌مکان می‌کنند.
آن‌ها هنگام کوچ خود به تپه‌ها مسیر مشخص و ثابتی پی نمی‌گیرند اما می‌توان حدس زد که به‌هیچ‌وجه من‌الوجوه، از طریق هیچ مسیری که در مجاورت یا در شرق راه «کیالو» (Kailan) باشد، تردد نخواهند نکرد؛ زیرا آن‌ها عقیده دارند، عاقلانه‌تر آن است که هر چه بیشتر از «دیرکون» (Direkwand) دوری کنند؛ هرچند توافق و ادای سوگند و مصاحبه و مذاکرۀ دوطرفه با آن‌ها و هر طایفه‌ی دیگری که همان زمان در تردد هستند، برای تأمین درجه‌ی متعادلی از ایمنی ضروری است.
این طایفه به دو تیره‌ی «رحیم‌خونی» (Rahim Khani) و «عالی‌خونی» (Ali Khani) (نک.) تقسیم می‌شود. تیره‌ی دوم در ده سال گذشته در مناطق مرتفع ساکن شده است. تیره‌ی اول دوباره به دو گروه تقسیم می‌شود که به ترتیب «آقا رضا»(Agha Riza) و «کاظم»(Qazim)؛ و «فاضل»(Fazil) و «حسن»(Hassan) آن‌ها را اداره می‌کنند. گروه پیشین حدود ده سال پیش از دو تیره‌ی اصلی قبیله جدا شدند و تحت نظر و حمایت کامل والی آرامش نسبی یافتند. گفته می‌شود تعداد آن‌ها حدود پانصد خانوار است. آقا رضا مردی عاقل است که سروان «لوریمر»(Lorimer)3 او را دوست اروپایی‌ها می‌دانست.
روابط «فاضل خو» (Fazil Khan) و «حسن خو» (Hasan Khan) از دیرباز نزدیک و صمیمی بوده است. آن‌ها در سال ۱۲۸۵ ش. ۴ [به ترتیب] از «سالارالدوله» ۵ القاب «ایلخانی»(Ilkhani) و «ایل‌بیگی» (Ilbegi) را دریافت کردند. ایشان در همه امور هماهنگ عمل می‌کنند و هر غنیمت بادآورده‌ای را که ممکن است نصیبشان بشود با هم تقسیم می‌کنند. سایر فرزندان «رستم» و «صفر» با آن‌ها همراه و در کنارشان هستند.
شجره‌نامه‌ی پیوست به‌وضوح رابطه‌ی نسبی روسای [تیره‌های] مختلف را نشان می‌دهد. ۶

پی‌نویس‌ها:
۱- در متن انگلیسی «Rizak» نوشته شده است. معادل فارسی آن «ریزک» است؛ اما ازآنجاکه در میان خوانین این طایفه چنین نامی شناخته‌شده نیست؛ به نظر می‌رسد که اشتباه تایپی رخ داده و درست آن «Riza K.» است. [م.]
۲- در متن انگلیسی سال «۱۹۰۸» میلادی (از ۱۰ دی ۱۲۸۶ تا ۱۰ دی ۱۲۸۷ ش.) نوشته شده است. [م.]
۳ – در متن انگلیسی «Liteutenant Lorimer» نوشته شده است. نام کامل وی «جان گوردن لوریمر»
(به انگلیسی: John Gordon Lorimer) بود. در برخی منابع نام وی را به‌اختصار «ج. گ. لورمیر» (به انگلیسی: J. G. Lorimer) نیز نوشته‌اند. دیپلمات، مورخ و مدیر استعمار بریتانیا بود. او برای «راج بریتانیا» در «پنجاب» هند کار می‌کرد، سپس به‌عنوان «نماینده سیاسی» بریتانیا در منطقه خلیج‌فارس منصوب شد؛ و به بوشهر آمد. «فرهنگ جغرافیایی خلیج‌فارس، عمان و عربستان مرکزی» مشهورترین اثر اوست. او در ۸ فوریه ۱۹۱۴، به سن ۴۳ سالگی بر اثر اصابت تیر اسلحه‌ی خودش به شکمش درگذشت. [م.]
۴ – در متن انگلیسی سال «۱۹۰۶» میلادی (از ۱۰ دی ۱۲۸۴ تا ۱۰ دی ۱۲۸۵ ش.) نوشته شده است. [م.]
۵- ابوالفتح میرزا سالارالدوله، پسر سوم مظفرالدین‌شاه. در متن انگلیسی به‌صورت «Salar-ud-Dauleh» نوشته شده است. [م.]
۶ – شجره‌نامه درج‌شده توسط نویسنده، نواقصی دارد و همچنین با آنچه در افواۀ لرها است تفاوت‌هایی دارد. [م.]

نویسنده : احد رستگارفرد | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 711(هشتم اسفندماه 1402)
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.