امروز : جمعه, ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 10 ذو القعدة 1445
درنوشت لرستان در نوشتهها (۴۱) گزارش نظامی لرستان /نویسنده: سروان آرنولد تالبوت ویلسون /پارهی بیستو یکم
کردلیون (دیرکون) (Kurd ‘Aliwand, Dirakwand)
نامی برگرفته از نام [کردلی]۱ مؤسس این طایفه و برادر «مرآلی»(Mir ‘Ali)، مؤسس طایفهی«بهارون» (Baharwand) است. [جمعیت] این طایفه هشتصد خانوار است.
کدخداها (Kadkhudas): «شیرمُحد» (Shir Muhd)،۲ «زُرآو» (Zuhrab)، «فَتاِله» (Fathullah) و «علیخو» (‘Ali k).
اقامتگاههای زمستانی آنها بین «پیل تنگ» (Pul-i-Tang) و «آو فَنی» (Ab-i-Fani) [در پیشکوه؛] و حوالی جنوب شرقی «کور کو» (Kabir Kuh) در «پُشکوه» (Pusht-i-Kuh)؛ و اقامتگاههای تابستانی آنها در «کُرگَه» (Kurageh) و در زمینهای مسطح «بووی» (Bawwi) هستند. آنها از همان مسیرهای «بهارون»، که بسیار به آنها شبیهاند، مهاجرت میکنند.
لک (لکی) (Lak,Lakki)
به شمارهی پیشین سیمره مراجعه کنید.
لُر بزرگ (Luri-i-Buzurg)
امروزه این اصطلاح و نام هم، مانند [اصطلاح] لُر کوچک (Lur-i-Kuchak) (نک.)، دیگر آنچنان متداول نیست. [این اصطلاح] قبلاً برای نشاندادن و اشاره به سرزمین لرنشین خارج از مرزهای ایالت «لرسو» (Luristan) به کار میرفت که شامل منطقهي «بختیاری» (Bakhtiari) و سراسر «فارس» (Fars) میشود. این سرزمین هرگز یک ایالت دیوانی [واحد] نبوده است؛ [بخش] «هفلنگ بختیاری» (Bakhtiari Haft Lang) [آن] در سال ۱۲۲۰ ش.۳ زیر نظر «وُرویرد» (Burujird)، [بخش] «کوهگِلو» (Kuhgalu) زیر نظر «بهبهون» (Behbahan)، و [بخش] «قشقایی» (Qashqai) زیر نظر حاکم [ایالت] فارس در «شیراز» (Shiraz) اداره میشود. چون بهبهون در محدودهی [ایالت] فارس است؛ فعلاً او عهدهدار دو ایل اخیرالذکر است.
لُر کوچک (Luri-i- Kuchak)
این اصطلاح و نام، که در حال حاضر متداول نیست، به ایالت لرسو اطلاق میشد. قبلاً به [دو بخش و گروه کُلیِ] «گولک» (Gulak)؛ شامل «عمله» (‘Amleh) و «بالاگریوه» (Bala Gariweh)؛ و «سلیورزی» (Selewerzi)؛ شامل «دلفو» (Dilfan) و «سیلهسیله» (Silsileh) تقسیم میشد؛ اما این تقسیمبندی امروزه دیگر وجود ندارد و ناآشناست.۴
میر (دیرکون) (Mirs, Dirakwand)
رجوع شود به: میرهای بهارون (Baharwand Mirs)، میرهای قلاون (Qalawand Mirs) و پاپی (Papi).
طایفهای پرجمعیت اما کمتر شناخته شده که در شرق «خورموه» (Khurramabad)، بین منطقهی دیرکون و «دز» (Diz) زندگی میکنند. آنها کوچنشین هستند، بااینحال بهعنوان یک طایفهی [کوچ رو] هرگز این منطقه را ترک نمیکنند: مسکن و سرپناه آنها سیاهچادرهای متداول عشایر است. منطقهی آنها بهخوبی مشروب میشود و بسیار پردرخت است.
در سال ۱۲۹۰ ش.۵ نمونههایی از «حجر النور»۶ و «زغال خانگی»۷ این منطقه به ستوان ویلسون نشان داده شد.
مالیات و عوارض [سالانهی] آنها هفتصد تومان برآورد میشود، اما چیزی نمیپردازند. رییس آنها «علیمرا خو» (‘Ali Murad Khan) است که گفته میشود صدسال سن دارد؛ اما اداره امور در دست پسرش و یک نفر [دیگر با نام] «حاجی علی» (Haji ‘Ali) است. گفته میشود آنها قادر به گردآوری هزار مرد مسلح هستند. ساویر (۱۲۶۹ ش.) ۸ آنها را در حال زندگی در «دره دربند» واقع در جنوب دشت «سیلاخور» یافت. یکصد خانوار هزار و پانصد تومان مالیات (tumans maliat).
*پیشکوه (Pish-i-Kuh)
این اصطلاح در مورد مناطق و طوایف لر بهاستثنای مناطق پشکوه و بالاگریوه به کار میرود، اما اکنون بهندرت شنیده میشود مگر در رابطه با لقب و مقام «والی پیشکوه» (Wali of Pish-i-Kuh) که در سال ۱۲۸۹ ش.۹ از طرف حکومت ایران به «سردار اکرم» اعطا شده است.
*قا رحمه (Qaid Rahmat)
طایفهای کوچک، ساکن بالادست رودخانهی «هُو رو» (Ho Rud)، که با «بیرنون»(Bairanwand) همپیمان است.
کدخداها: «شیخعلی» و پسرانش «اسعد» و «فرجاله». (Shaikh ‘Ali, As’ad, Farajullah)
تیرهها: قا رحمه (Qa Rahmat) و «مَسخالی» (Maskiali). دو هزار تومان، [شامل] نقد و جنس، مالیات و عوارض [برای هر سال] بر آنها بسته شده است.
*قلاون (Qalawand)
احتمالاً در اصل و ابتدا «قیلآو-ون» [بوده است]؛ [آنها نیز] مانند بهارونها تحت امر و ادارهی یک رییس واحد نیستند؛ بلکه تحت ادارهی تعدادی کدخدا هستند؛ [همهی این کدخداها] از یک خانواده نیستند، بلکه از چندین خانوادهاند. به همین دلیل میتوان نتیجه گرفت که، در مقایسه با بهارونها، همبستگی و انسجام کمتری در میان آنها است.
ابتدا «میرها» (Mirs) آنها (قلاونها) را نیز مانند طایفهی یادشده (بهارون)، اداره و بر [آنها حکومت] میکردند. [میرها] توسط کدخداها برکنار شدند و یک واحد جداگانه، با نام «میریا منگره» (Mirha-i-Mungarreh) یا «میریا قلاون» (Mirha-i-Qalawand) را تشکیل دادند.
کدخداهای برجسته عبارتاند از:
۱-«قنی» و پسرانش «زکی» و «بوه خو». (Qandi, Zaqi, baba Khan)
۲- «هَزیر؟ بیگ»۱۰ و پسرش «کوشکَلی». (Hazir Beg,Kuchak ‘Ali)
۳-«فاضل». (Fazil)
۴-«علیمحمد». (‘Ali Muhammad)
تعداد: جمعیت آنها تقریباً به [جمعیت طایفهي] بهارون نزدیک است، بهعبارتدیگر، بیش از هزار خانوار، اما نسبت به طایفهی اخیرالذکر، پراکندهترند و آمادگی و توانایی کمتری، برای گردآوری یک نیروی جنگی در هشداری غیرمنتظره را دارند.
محل سکونت: زمستانها در شرق «بالارو» (Bala Rud)، از ناحیهی «قیلآو» (Qilab) تا چند مایلی «دزفیل» (Dizful) را در برمیگیرند. تابستان را در درهها و دامنههای «کوه هشتاپهلی» (Kuh Hashtad Pahlu)، «کوه آسیاوباد» (K. Asiabad)، و «تیری کوه» (Tiri Kuh) و غیره ساکن هستند. آنها بسیار کم به خورموه سر میزنند.
زراعت: آنها در منطقهی قیلآو، پهنهي قابلتوجهی از زمینهای مرغوب را به کشت و کار اختصاص دادهاند؛ و در سرچشمههای «زال»(Zal) قطعات کوچکی [از زمین] را بهصورت آبی میکارند.
متفرقه: این طایفه به خاطر دزدی، راهزنی و عهدشکنی همگانی شهرت و اعتبار خوبی ندارند، تا آنجا که من میتوانستم قضاوت کنم، کاملاً سزاوار آن هستند.۱۱ من در اسفند ۱۲۸۸ ش.۱۲ برای دیدن چشمههای نفتِ قیلآو و کسب اطلاعات و شناخت از طایفه، به ملاقات ایشان رفتم. رؤسا مهربان و خودمانی، اما خشن و گستاخ بودند. آنها نسبتاً مرفه هستند، اما کمتر از بهارونها.
عادات: این حقیقت که بهندرت از خورموه دیدن میکنند آنها را از دیگر طوایف کوچنشین متمایز میکنند؛ و درنتیجه اگر بدرفتاری کنند، ممکن است با ممانعت از ورودشان به دزفیل، شهری که بازار آنهاست، تا حدودی مهار شوند. قبلاً خوی غارتگر آنها ذکر شده است. مرحوم «اسفندیارخون بختیاری»۱۳ چند سال پیش بهطور ناگهانی به آنها حمله و بهشدت تنبیهشان کرد. ایشان هنوز درسی را که وی به آنها داد، فراموش نکردهاند و در سال ۱۲۹۰ ش. شایعه نزدیک شدن نیروی نظامی بختیاری برای بازگشت شتابان آنها به تپههای خودشان کافی بود.
میرهای قلاون (Qalawand Mirs)
به «میرهای منگره» (Mirha-i-Mungarreh) و «اولاد میرآلیخو»(Aulad-i-Mir ‘Ali Khan) نیز معروف هستند. آنها رؤسای سابق قلاون بودند که سالها پیش تبعید شدهاند. اطلاعات چندانی از این گروه کوچک و بیاهمیت که هرگز در خورموه و دزفیل دیده نمیشوند، در دست نیست. آنها نزدیک سرچشمههای زال در رشتهکوههای «منگره» (Mungarreh) و «کل اِسپی» (Kal Ispid) زندگی میکنند.
پینویسها:
۱- «کُردَلی» (به فارسی: کردعلی)، «شُوناَلی»، (به فارسی: شبانعلی/ شعبانعلی) و «چوپوناَلی» (به فارسی: چوپانعلی) سه نامواژه ي هممعنی هستند. این سه نامواژه به معنی «کسی که از گوسفندان و دامهای حضرت علی (ع) نگهداری میکند» هستند؛ و همچون «غُلْماَلی» (به فارسی: غلامعلی) و «گدااَلی» (به فارسی: گداعلی) و امثالهم ازجمله نامهایِ نشاندهندهي ارادت لرها به حضرت علی (ع) هستند. بنا بر باورهای ایشان، چنانچه چنین نامهایی برای یک نوزاد پسر انتخاب بشود، او در زمرهي خادمان آن حضرت درمیآید و از گزند قضا و آسیب بلایایی که او را تهدید میکنند، به دور میماند و بهاصطلاح «موندگار» یا «پایار» میشود. [م.]
۲- در فارسی: شیرمحمد. [م.]
۳- در متن انگلیسی سال «۱۸۴۱» میلادی (از ۱۱ دی ۱۲۱۹ تا ۱۱ دی ۱۲۲۰ ش.) نوشته شده است. [م.]
۴- برای اطلاعات بیشتر دربارهی تقسیمبندی مذکور بنگرید به: (رستگارفرد، احد، کهنترین طوایف لرستان، ۱۳۸۲، http://www.Loor.ir) و (رستگارفرد، احد، طوایف گمنام لرستان، ۱۳۸۲، http://www.Loor.ir) و نیز (رستگارفرد، احد، طوایف گمشدهي لرستان، ۱۳۸۱۲، http://www.Loor.ir). [م.]
۵- در متن انگلیسی سال «۱۹۱۱» میلادی (از ۱۰ دی ۱۲۸۹ تا ۱۰ دی ۱۲۹۰ ش.) نوشته شده است. [م.]
۶- در متن انگلیسی سال «iron pyrites» نوشته شده است. برگردان امروزی آن به فارسی «پیریت آهن» است. چون سعی شده در ترجمه فارسی از ادبیات معاصر زمان نگارش کتاب استفاده شود، در متن ترجمه واژهی «حجر النور» به کار رفته است. [م.]
۷- در متن انگلیسی سال «bituminous coal» نوشته شده است. برگردان امروزی آن به فارسی «زغال بیومنته» یا «زغال سنگ قیر» است. چون سعی شده در ترجمه فارسی از ادبیات معاصر زمان نگارش کتاب استفاده شود، در متن ترجمه واژهی «زغال خانگی» به کار رفته است. [م.]
۸- در متن انگلیسی سال «۱۸۹۰» میلادی (از ۱۱ دی ۱۲۶۸ تا ۱۰ دی ۱۲۶۹ ش.) نوشته شده است. [م.]
۹- در متن انگلیسی سال «۱۹۱۰» میلادی (از ۱۰ دی ۱۲۸۸ تا ۱۰ دی ۱۲۸۹ ش.) نوشته شده است. [م.]
۱۰- این نام نامأنوس و ناشناخته است. [م.]
۱۱- تلاش استعمارگرانِ خودبزرگبینی همچون انگلیسیها در تبلیغات منفی علیه ملل آزادهای را که در برابر آنها ایستادگی میکردند، میتوان بهوضوح در واژه به واژۀ این نوشتهي پر از بغض و کینهورزی افسر انگلیسی دید. نظامیان انگلیسی از زمانی که «کلبعلیخان والی» دو افسر هتاک و گستاخ انگلیسی را مجازات کرد کینهي لرها را به دل گرفتهاند. این کینه را هنوز هم میتوان، بهوضوح، در اقدامات و تبلیغات و جهتگیریهای رسانههای امروزی آنها نیز دید. در این مورد خواص قطعاً کسانی که با قلاونها برخورد داشتهاند میدانند که ایشان مردمانی باصفا و میهماننواز هستند؛ و خود بهتر از هر کس دیگری میتوانند صدق و کذب این گفته را مشخص کنند.
۱۲- در متن انگلیسی سال «March 1911» میلادی (از ۹ اسفند ۱۲۸۹ تا ۱۰ فروردین ۱۲۹۰ ش.) نوشته شده است. [م.]
۱۳- در متن انگلیسی بهصورت «Isfandiar Khan, Bakhtiari» نوشته شده است. اسفندیارخون بختیاری ملقب به سردار اسعد اول (اسفندیار خون سردار اسعد) فرزند «حسینقلیخان ایلخانی» و برادر «علیقلی خان سردار اسعد بختیاری»، او «ایلخان بختیاری» و از رجال اواخر دوره قاجار بود. وی در سال ۱۲۸۲ در حدود ۶۱ سالگی درگذشت [م.]
۱۴- در متن انگلیسی سال «۱۹۱۱» میلادی (از ۱۰ دی ۱۲۸۹ تا ۱۰ دی ۱۲۹۰ ش.) نوشته شده است. [م.]
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.