امروز : سه شنبه, ۱ خرداد , ۱۴۰۳ - 14 ذو القعدة 1445
ردِّ این پرت شده در مفقود/ گل سنگ بودم و درگیر سنگها
او در زمینهی شعر منهای جوایز استانی و منطقهای در سطح ملی نیز با کتاب «به لهجهی برگ به بام آبان» شاعر برگزیده «پکا» پخش کتاب ایران، در سال ۷۷ بوده است. (البته این جایزه مشترکاً به ایشان و دکتر بهزاد خواجات شاعر و ادیب کشور اعطا شد. شعرهای بسیاری از مسعودی به زبانهای انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی، عربی، ترکی و کردی در نشریات معتبر انتشار یافته است.
دکتر مسعودی ترانه میسراید و بیش از هشت – نُه ترانه از او در لُرموزیک و آپارت و سایتهایی دیگر انتشار یافته است. تازهترین کارهای او در این زمینه، ترانهی «قاصدک» و «هوار» است که به زودی آنها را خواهیم شنید. آهنگساز دو ترانهی اخیرش منوچهر رحمتی، آهنگساز لرستانی، است.
استادمسعودی بازیگر، درامنویس و کارگردان تئاتر است و در چند سریال و فیلم سینمایی ایفای نقش کردهاست. در زمینهی تئاتر او منهای جوایز استانی و منطقهای در سطح ملی هم در جشنوارهي سراسری لالههای سرخ به مقام دوم کارگردانی نایل آمد. وی همچنین در جشنوارهي بینالمللی تئاتر روستایی کشور با نمایش «صدای سیمره» به مقام سوم نویسندگی رسید. در زمینهی فیلمنامهنویسی نیز همراه با استاد مرتضا جزایری نمایشنامهنویس و قصهنویس پیشکوت لرستانی بهخاطر فیلمنامهي «ردی بر برف» دوم جشنوارهی سراسری روستایی کشور را دریافت کردند.
در سال ۸۱ در نشست کانون ملی منتقدان ایران بهمناسبت روز جهانی تئاتر برگزار شد در کنار بازیگران، کارگردانان، نمایشنامهنویسان ایران از سه منتقد مشهور شهرستانی: استاد عبدالرضا فریدهزاده نمایشنامهنویس، بازیگر، کارگردان تئاتر و منتقد تئاتر، استاد مهدی لزیری چهرهی مشهور تئاتر تبریز و ایشان تجلیل به عمل آمد.
مسعودی در سیودومین جشنوارهی بینالمللی تئاتر فجر هم به پاس یک عمر نوشتن و بازی و کارگردانی و آموزش تئاتر تندیس افتخار این جشنواره را کسب کرد.
دکتر نصرتالله مسعودی قصه هم مینویسد. او به خاطر قصهی «مسافر مشکی پوش» برگزیدهي نخست کانونهای پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشورشد. و در جشنوارهی ملی طنز ایران که در بم (استان کرمان) برگزار شد بهخاطر قصهي «ولوم بده» دریافت جایزهی سوم این جشنواره کسب کرد.
و اما گفتوگویی کوتاه با دکتر نصرتالله مسعودی در بارهی تازهترین کارهای هنریاش:
* جناب مسعودی، لیسانس، فوقلیسانس و دکترای شما جامعهشناسی است، اما دادهها چنین نشان میدهند که شما بیش از جامعهشناسی و کار در این زمینه، دل در گرو ژانرهای مختلف هنری دارید؛ چرا؟
– همانگونه که استحضار دارید هیچکدام از ژانرهای هنری خاستگاهشان خلأ نیست؛ همه در جامعه و تحت تأثیر مناسبات آن شکل میگیرند. یکی از متفکران میگوید من جامعهشناسی را از کتابهای آنوره دو بالزاک نویسندهی فرانسوی آموختهام. البته قصد ایشان به یقین جامعهی قرن نوزده فرانسه است. ببینید حقیقتاً من چنین فکر میکنم که کتاب «جای خالی سلوچ» محمود دولتآبادی از بسیاری از کتابهای جامعهشناسی روستایی بیشتر ما را به کُنه از تمام جوانب در روستا میگذرد آشنا میکند. اصلاً به گذشته نگاه کنیم در تاریخ بیهقی که واسطهی نثر فخیم آن یک کتاب ادبی است، شما قرنها پیشتر از انتشار جامعهشناختی کتاب «نخبهکشی» علی رضاقلی در سال ۷۷ با مقولهی نخبهکشی آشنا نمیشوید. شما از تحلیل چگونگی به قدرت رسیدن بوسهل زوزنی و بردار کشیده شدن حسنک وزیر خیلی چیزها از مناسبات حاکم بر جامعه ایران دورهی سلطان مسعود غزنوی دستگیرتان میشود.
ما اکنون با تحلیل محتوای اشعار حافظ بسیاری از شرایط روزگار حافظ را به راحتی میتوانیم ارزیابی کنیم. شما به واسطهی همان غزلها میتوانید جامعه زیر سلطهی زور و تزویر را عمیقاً مشاهده کنید. شما اگرچه با مقاله و یا کتابی که عنوان جامعهشناسی داشته باشد، مواجه نیستید اما امیر مبارزالدین حکمران شیراز را و جهانبینی او و پیامدهای این جهانبینی را به لحاظ اجتماعی میتوانید به خوبی درک کنید. البته این تنها در رابطه با حافظ نیست که ما میتوانیم از منظر شعر نگاهی به جامعه داشته باشیم. این معنا را حتا در برخی دو بیتیهای باباطاهر هم میتوانید، شاهد باشید.
* ممکنه به مثالی از این دو بیتیهای باباطاهر اشاره کنید؟
– البته، بابا در یکی از دوبیتیها فاصلهی طبقاتی را چنین میسراید:
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون
یکی را میدهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون
حالا گیرم نگاه بابا، نگاهی تقدیرگرا باشد اما من و شما میدانیم این ناز و نعمت، و آن نان جو آلوده در خون برآیند چه مکانیزمی است. خدمتتان عرض کنم که این منحصر به شعر نیست. شما «عزاداران بیل» دکتر ساعدی را بخوانید تا حس بیچارگی روستاییان تا مغز استخوانتان نشت کند. مسبب این بیچارگیها کیست؟ و یا اصلاً خارج از جغرافیای خودمان برویم دنبال تابلو «قایقرانان ولگا» اثر ایلیا رپین نقاش رئالیست روس و نشانهشناسی اجتماعی و سیاسی آن. و یا تابلوی نقاشی گرنیکا اثر پابلو پیکاسو که تحت تأثیر بمباران دهکدهی گرنیکا در جنگ داخلی اسپانیا کشیده میشود. مثال در همهی ژانرهای هنری بسیار است اما من فکر میکنم برای پرسش شما که قطعاً بیش از من به این قضایا اشراف دارید، کافی باشد.
* چند وقت پیش وبگردی میکردم، جایی رسیدم به بیوگرافی شما فقط نام پنج شش کتاب از شما را ذکر کرده بودند. به گمان شما چرا؟
– من اساساً آدم بدبینی نیستم و مدام در انکشاف تئوری توطئه به سر نمیبرم. بخشی از این مسئله برمیگردد به ناآشنایی افراد با روش تحقیق و برخیها هم ممکن است زاییدهی تعلق خاطری باشد که کوچک جلوه دادن برخی را در دستور کار دارند. این را در ارتباط با خود عرض نمیکنم که من نعوذبالله هرگز خود را بزرگ نمیپندارم. به قول مهدی اخوان ثالث:«هیچیم و چیزی کم». فقط تحلیل کردم. همین.
* در زمینهي نمایش مشغول کاری برای اجرا هستید یا نه؟
– امیدوارم فرصت مناسبی دوباره سبب شود، کاری دست بگیرم برای اجرا. فعلاً که نه.
* چرا شما پیش از عرضهی کتابهایتان هرگز از آنها رونمایی نمیکنید؟ شاید هم من ندیدهام.
– این کار برای تبلیغ و آشنا شدن با اثری که قرار است به بازار عرضه شود، کنشی نیکوست اما نمیدانم چرا از حوصلهی من بر نمیآید.
* میدانم بهای کاغذ و بهطور کلی چاپ کتاب این روزها هزینهی زیادی را طلب میکند و اکثر نویسندگان به ویژه شعرا مجبورند مقداری هزینه کنند. آیا فروش کتابها هزینه را برمیگرداند؟
-خوشبختانه دوستان ناشر پولی از من طلب نمیکنند و نمیدانید این احترام که برآیند دانایی و روح بزرگ آنهاست چگونه مرا به وجد میآورد.
*دوست دارم دربارهي خودتان و شعر استان و به کلی شعر ایران و چند و چون آن به تفصیل صحبت کنیم اما میدانم شرایط جسمیتان زیاد مناسب نیست. درست عرض میکنم؟
-کاملاً درست دریافت کردهاید. ذکاوتتان را همیشه دوست داشتهام.
*اگر عنوان کتابهایتان را برای آگاهی خوانندگان نشریه بفرمایید، خوشحال میشویم. بحث گسترده دربارهي شعر و تئاتر و ترانه و قصه و نمایش بماند برای فرصتی دیگر.
-اگر درست یادم مانده باشد، عنوان کتابهایم عبارتند از:
۱-به لهجهی برگ به بام آبان ۲-چقدر شبیه هماند این دوستت دارمها ۳-صدای سیمره ۴-حیف که این سفر در انتهای هیج بوسهای… ۵-شمایل گردان ۶-الواح عاشقانه ۷-و ما همچنان ترانه خواندیم (کاری مشترک با بانوی شعر ایران مرحوم نسرین جافری) ۸-وقتی گیاهها گریه میکنن ۹-کمی جنون کم دارم ۱۰-بوی دست حوا ۱۱-کی برمیگردی پارمیدا ۱۲-به سبک خودم دوستت دارم. ۱۳-جنون که در نمیزند عزیز دلم ۱۴-بوی پیراهنت را پست نکردی ۱۵-از کوچ کولیان.
*در بارهی کارهای نمایشی که کارگردانی کردهاید نیز بفرماید.
-بماند برای بعد انشاالله. جناب دکتر رستمی عزیز
* ما از شما بسیار سپاسگزاریم جناب دکتر مسعودی ارجمند به خاطر وقتی که در اختیار سیمره گذاشتید. تندرست باشید و استوار.
*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.