امروز : شنبه, ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 11 ذو القعدة 1445
مطبوعات و دریوزگی فرهنگی
تا همین پارسال سالگرد انتشار نشریهای که فرا میرسید با خودش شور و شوقی میآورد؛ هم برای دستاندرکاران و زحمتکشان نشریه و هم مخاطبان همیشگی و پر و پاقرص آن. همراهی یک ساله با نشریهای که دوستاش داشتی حس خوبی به آدم منتقل میکرد و در کلام و بیان هم به خوبی قابل دریافت بود […]
تا همین پارسال سالگرد انتشار نشریهای که فرا میرسید با خودش شور و شوقی میآورد؛ هم برای دستاندرکاران و زحمتکشان نشریه و هم مخاطبان همیشگی و پر و پاقرص آن. همراهی یک ساله با نشریهای که دوستاش داشتی حس خوبی به آدم منتقل میکرد و در کلام و بیان هم به خوبی قابل دریافت بود و تبادل این حس نیک، خستگی را از تن همه به در میبُرد.
امروز اما که دریوزگی فرهنگی باب شده(!) و انتشار یک نشریه برابر با تن دادن به هر کاری است؛ دیگر خبری از آن حسهای قشنگ و ماندگار نیست و همهی آنهایی که سالهای سال در این عرصه خون دل خوردهاند، تازگیها پی بردهاند که آنقدرها هم که فکر میکردند وجود و فعالیتشان برای جامعه ضروری نیست و اصلاً بودن و نبودنشان یکی است و به هیچکس و هیچجا هم برنمیخورد. به قول صائب بزرگ: «پیش پا را نتواند ز سیهروزی دید/ در کف هر که چراغی ز هنر یافتهام»
به خیلی چیزهای دیگر رسیدیم و از آن جمله است این که تا به امروز گمان میکردیم کار در عرصهی مطبوعات دشوار و مشکل است و از شما چه پنهان ناشکر بودیم؛ به همه چیز. اگر تا پیش از این به صورت کلی همواره شرایط را دشوار میپنداشتیم، بر این روزهایی که شعلهها همه به پِتپِت افتاده چه نامی میتوان نهاد؟!
آیا واقعاً هنوز پی نبردهایم که اهمیت رسانه و مطبوعات چیست؟ البته امروز به گمان بسیاری از تصمیمگیران و حضرات مسئول، کار رسانه انعکاس هر آن چیزی است که در اختیارشان گذاشته میشود؛ نه ذرهای بیش و نه مقداری کم. خطوخطوطی که حتا امروز رسانهای دولتی مانند صدا و سیما هم قاعدهاش را رعایت نمیکند و گاهی از زاویهای دیگر به مسائل میپردازد. البته با این حال هم سایر مسائل رسانه و مطبوعات از جمله مسائل مالی ربطی به آنها ندارد و خود اهالی حیطه از هر جایی که میدانند باید خاکی به سرشان بریزند و گلیم نداشتهشان را از آب خانمانبرانداز ندانمکاری بیرون بکشند و چه بسا که بر این فرایند بینظیر، بتوان نام قانون و عدالت هم گذاشت و آب هم از آب تکان نخورد.
مرور تاریخ سیوچند سالهی انقلاب این واقعیت مهم را به دست میدهد که هرجا مطبوعات با آزادی نسبی توانستهاند در چارچوب قانونیشان کار کنند، به مثابه اهرمی کنترلکننده توانستهاند بازدارنده باشند و چه بسا از شکلگیری جریانهای غیرقانونی و بدعتهای غیرقانونی و مضر پیشگیری نمودهاند و صد البته که چنین فرضی برای هر چارچوبی مفید و ارزنده و قابلتقدیر است. و برعکس؛ آنجا که این آزادی وجود نداشته است بعدها معلوم گردیده که کاسهای زیر نیمکاسه رفته
و… اختلاس بزرگ بانکیای که سناریویاش در دولت گذشته شکل گرفت، تنها یک نمونه از این نیمکاسههاست که میتوانست بسیار پیشتر از این کشف شود، یا اصلاً اتفاق نیفتد.
به نظر میرسد اگر قرار باشد مطبوعات شرایط فعالیت مناسبی برایشان وجود نداشته باشد، نبودن و منتشر نشدنشان از این حیات نباتیِ بیتأثیر، بهتر باشد.
در هیچجای جهان و بر اساس هیچ قاعده و قانونی انتشار یک نشریه به هر قیمت ممکن منطقی و عملی نیست. آنها که آلودهی کارند میدانند که در شرایط کنونی دست کشیدن از همه چیز تنها شرط ممکن برای ادامهی این حیات بیتأثیر و خنثی است و خوب که فکرش را میکنی متوجه میشوی که نسبت از دست رفتگیها به آنچه به دست میآید مضحک است، چون اصلاً چیزی به دست نمیآید. تازه میمانی که بر تمام روزهای از دست رفتهای که پشت سر گذاشتهای چه نام میتوانی بگذاری و کدام دستاورد میتواند آنی بر زخمهای عمیقی که برداشتهای، مرهم باشد.
در جامعهای مانند همین جامعهی خودمان انگار ناف برخی شغلها و تخصصها را با بدبختی بریدهاند و ضرورت وارد شدن به چنین حیطههایی پذیرش همهی مشکلات، موانع و تلخیهایی است که معلوم نمیشود تاوان کدام گناه نکرده است. به راستی تا کنون اندیشیدهایم که این جریان مشکلساز و تنگنظر از زیر کدام کوه سرچشمه گرفته و قرار است به کدام حوضه بریزد. در این میان سرنوشت ماهیهایی که با عشق شنا آموختهاند، هممسیری با رودخانهای است که هم سرچشمه و هم نهایتاش ناگزیر و از پیش تعیینشده است؛ نه ماهی شدنمان دست خودمان بود، نه شنا کردنمان نه حالا بیرون آمدنمان از این بستر، مگر با لب زدن به قلابی که به ظاهر رهاییبخش است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.