توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 4 July , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 12573
  پرینتخانه » فرهنگی, کنار لوگو, یادداشت تاریخ انتشار : ۰۹ فروردین ۱۴۰۱ - ۰:۰۸ | | ارسال توسط :

دل‌انگیزترین حسّ روزنامه‌نگاری

دل‌انگیزترین حسّ روزنامه‌نگاری
فعالیّت روزنامه‌نگاری من به عنوان خطّ ارتباطی و نخ تسبیح چندگونه فعالیّت فرهنگی و هنری‌ام، از همکاری با برنامه‌ی «فرهنگ مردم» شادروان استاد انجوی شیرازی در رادیو ایران و با نشریّه‌ای به همین نام و متعلّق به همان برنامه و سازمان رادیو و تلویزیون وقت، آغاز شد.

از کنج شهرستان بروجرد و در ۱۳ – ۱۲سالگی. ادامه‌ی کارم فعالیّت ادبی بود: ارسال شعرها و داستان‌ها و مطالب دیگر، و انتشارشان در نشریّات سراسری گوناگون، که به دلیل رویکرد اجتماعی و انتقادی مطالبم با چند نام مستعار انجام می‌گرفت. (در دهه‌ی ۷۰ در فرهنگنامه‌ها عمده‌ی آن نام‌های مستعار را افشا کردم). اوج این دوره‌ی کار روزنامه‌نگاری‌ام که با تحصیلات دبیرستان و کار تئاتر در شهرستان موازیست، ۷ سال همکاری مستمر با نشریّات طنز «توفیق» بود که تا اتمام تحصیلات دبیرستان و رفتن به سربازی در لباس سپاهی دانش، معلّم شدن در آموزش و پرورش، و شروع تحصیلات عالیه ادامه یافت. نقطه‌ی اوجی که فرودی سهمناک و غم‌آگین داشت به دلیل توقیف دائم یکایک نشریّات و کتاب‌های «توفیق» از سال ۵۰ تا ۵۳.
احساس بس دل‌انگیز امنیّت روانی در حیطه‌ی کاری را به اعلادرجات، نخستین بار در همان ۷ساله‌ی همراهی با توفیق تجربه کردم. با آن‌که در آن مدّت تنها دو بار از نزدیک و در تهران مراجعه‌ای به دفتر توفیق داشتم و به زیارت برخی از بزرگانش نایل شدم، همواره خیالم تخت بود که:
۱- ایده‌ها و کارهای ارسالی‌ام، چه شعر و چه نثر، محفوظند و کم‌ترین دخل و تصرّف و «برداشت!!!»ی در آن‌ها صورت نمی‌گیرد.
۲- به عنوان همکاری نوپا و جوان از لطف و احترام بزرگوارانه‌ی گردانندگان و مسئولان صفحات و ستون‌ها (که همگی از بزرگان طنز و فکاهه‌ی کشور بودند) برخوردار بودم.
۳- از راهنمایی‌های مشفقانه‌ی آن بزرگان، هم از طریق مکاتبه‌ی صمیمانه و تماس‌های تلفنی دوستانه -انگار که سابقه‌ی مودّتمان بسی دیرینه باشد- و گفت‌وگوهای تخصّصی، و هم طیّ یک برنامه‌ی آموزش مکاتبه‌ای خاص و ساده امّا علمی و بسیار اثربخش، که برای همه همکاران تدارک دیده شده بود، بهره‌مند می‌شدم.
پس از توقیف کامل «توفیق» و نشریّات و کتاب‌های مربوطه، تا لحظه‌ی اکنون با نام‌های مستعار یا حقیقی با ده‌ها نشریّه‌ی عمومی یا تخصّصی دیگر، عمدتاً در زمینه‌ی ادبیّات و هنر، در دو حیطه‌ی تولید و تحقیق، همکاری قلمی داشته‌ام. این همکاری در مواردی به چند مطلب معدود محدود بوده، و در اغلب موارد دیگر تا مدّتی از چندین ماه تا چندین سال ادامه یافته است. در مواردی معدود نیز دبیریِ سرویسی از سرویس‌های گوناگون یک نشریّه، یا مسئولیّت صفحه‌ای از مطبوعه‌ای بر عهده‌ام بوده است.
مقصود از ذکر موارد آن است که: آن‌قدر در محیط‌ ژورنالیستی تنفّس کرده‌ام که هم شناخت لازم را از آن داشته باشم، و هم تجربه‌ کردن «امنیّت روانی» در این محیط را به‌قدر کفایت اندوخته، و اهمیّت اساسی و تفاوت بارزِ بود و نبودش را بتوانم در بوته‌ی سنجش بگذارم.
طیّ نزدیک به شش دهه، هیچ‌یک از تمامی مواردی که ذکر شدند، آن احساس دل‌انگیز و روح‌بخش «امنیّت روانی» که در همراهی و همکاری با «توفیق» تجربه کرده بودم برای من تکرار نشد، مگر تنها در دوره‌ی نزدیک به سه دهه‌ایِ همکاری با هفته‌نامه‌ی ارجمند و وزین «سیمره» (و هم‌چنین طیّ چند سال کار با یک نشریّه‌ی تخصّصی تئاتر) که خوش‌بختانه هردو مورد نیز هم‌چنان ادامه دارند.
اگرچه پیرو آموزه‌ی حکمت‌آمیز «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود»، و نیز به دلیل اشتغال در چند زمینه‌ی فرهنگی و هنری، در امر روزنامه‌نگاری از‌جمله در همراهی با «سیمره»، از حیث حجم و مقدار به طرزی چشم‌گیر پرکار نبوده‌ام، امّا احساس امنیّت روانی همواره برایم یک اصل اساسی و شرط «لازم و کافی» بوده و هست و خواهدبود و هرگاه در همکاری با هر رسانه‌ای، این احساس اندکی خدشه‌دار شده، خیلی راحت و فی‌الفور، و البتّه در کمال احترام، رابطه‌ام را با آن قطع کرده و کنار کشیده‌ام (اتّفاقی که بارها رخ داده است، حتّا در مورد درشت‌ترین و معتبرترین و نام‌آورترین رسانه‌ها و مطبوعات سراسری).
در کار با «سیمره» که مطبوعه‌ای‌ست مستقل، حرفه‌ای، دارای روش اعتدال‌گرای چشم‌گیر، و متناسب با اقتضائات و ضروریّات و اولویّت‌های جامعه و مخاطبانِ هدف، در زمینه‌ی امنیّت روانی هرگز کم‌ترین خدشه‌ای را حس نکرده، و طبعاً از رغبتم به ادامه‌ی کار با آن -منطبق بر همان فرمول آهستگی و پیوستگی-اندکی هم کاسته نشده است. و خوش‌حالم که بدین‌ترتیب یکی از پرسابقه‌ترین همراهان این نشریّه‌ی گرامی، از آغازین روزهای انتشارش به شمار می‌آیم.
احساس «امنیّت روانی» از دیدگاه من، بیش از زمان حال یا ماضی، به زمان مستقبلِ مرتبط است، و در «مابعد»های همکاری و همراهی، معنای دقیق‌تر خود را می‌یابد. به عبارت دیگر چنین امنیّتی، بیش از شخص روزنامه‌نگار، برای کسان و دوستان و دوست‌دارانش اهمیّت بنیانی دارد. این بسیار بسیار مهم است که روزنامه‌نگار به این یقین برسد که بعدها، وقتی پای قضاوت به میان می‌آید، خود به همگامی با رسانه‌ای دارای وابستگی‌ها و خطّ و ربط‌های غیرمردمی و ضدّاجتماعی متّهم نخواهدشد و کس و کار و دوستان و دوست‌داران و نسل‌های بعدی‌اش خواهند توانست سرشان را بالا بگیرند و بابت انتخاب رسانه‌ای‌اش شرمنده نباشند. بازماندگان سببی و نَسَبی و عاطفی و اندیشگی هر روزنامه‌نگار، باید در طول زمان، او را به هیئت فردی دریابند که در سمت انسان و انسانیّت قرار گرفته بوده‌است، و رسانه‌ای را برای همکاری برگزیده است که درست در همان سمت قرار داشته، و درد و دغدغه‌ی جامعه‌ی واقعی و مردم حقیقی، و صلاح و اخلاق و درستی و راستی و نیکویی و پاکی را داشته است. رسانه‌ای به دور از رانت‌ها و رابطه‌های کژآیینان و ناپاکان.
تصویر ذهنی شخص من، هرگاه که مطلب یا سروده یا یادداشتی جهت انتشار به «سیمره» تقدیم می‌کنم، تصویر جمعی‌ست از بازماندگانم (اندیشگی و فرهنگی) در دوردست‌های زمان، با لبخندی بر لب‌ها و سرهایی که از شرم به زیر نیفتاده‌اند. وجود و تکرار این تصویر مداوم آرامش‌بخش را منطقاً مدیون گرداننده‌ی اصلی «سیمره»، مدیرمسئول و سردبیرش دوست دیرینه دکتر کیانوش رستمی گرامی، قلم‌زنان ارجمند و کادر فنّی خوش‌ذوق سیمره هستم، که به‌رغم همه‌ی مشکلات روزافزونی که روزنامه‌نگاران به آن‌ها واقفند، مطبوعه‌ای حرفه‌ای و بسیار آبرومند از دو جنبه‌ی فنّی و محتوایی به جامعه عرضه می‌دارند.
در آستانه‌ی جشن‌های نوروزی، همراه با تبریکات خود، لبخند آن جمع را که در تصویر ذهنی‌ام حضور دارند و من آن را «لبخندِ سپاس» می‌نامم، به همگی گرامیانِ نام‌برده تقدیم می‌کنم؛ و بر آن می‌افزایم آرزوی قلبی و صمیمانه‌ی خود را مبنی بر تندرستی و شادکامی و سرفرازیشان را.
امیدوارم سالِ در راه، سال دوری وجود عزیز آنان، خوانندگان محترم «سیمره»، و تمام مردم میهنمان باشد از گزند بلاهای بزرگ هم‌چون: پاندومی کرونا، تنگی معیشت، مسئولان نامسئول، دروغ، خشک‌سالی، و دشمن.

نویسنده : عبدالرضا فریدزاده | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 618(1400/12/24)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.