امروز : جمعه, ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 10 ذو القعدة 1445
تاثیر تحولات اجتماعی بر مهاجرتها
و ضمن آن گرچه جابهجایی و مهاجرت اجتماعی را امری طبیعی و تاریخی به حساب آوردهاند ولی عامل اصلی آن را فقر و فلاکت و بیکاری در استان از یکسو و از سوی دیگر فرصتهای کاری بهتر، حقوق بالاتر و شغل منطبق با تخصص و علاقه در استانهای برخوردار …دانسته است. درواقع، مجموعهای از عوامل دافعه در استان و مجموعهای از عوامل جاذبه در نقاط دیگر چنین حرکت اجتماعی را سبب شدهاست که جا دارد به علت اهمیتی که این موضوع در برنامهریزی و توسعهی اجتماعی و اقتصادی دارد توسط جمعی از دانایان دلسوز و مسلط به موضوع مورد بررسی و جمعبندی قرار گیرد و به مسئولان عرضه شود اگر هم مورد توجه قرار نگرفت دستکم در تاریخ اندیشهورزی این دیار باقی خواهد ماند و روسیاهی برای آنان!!
علامه دهخدا مهاجرت را چنین تعریف کرده است: «ترک کردن دوستان و خویشان و خارج شدن از نزد ایشان یا فرار از ولایتی به ولایت دیگر از ظلم و تعدی، بریدن از جایی به دوستی جای دیگر. ترک دیار گفتن و در مکان دیگر اقامت کردن.»
در متون جامعهشناسی این کلمه در مفهوم کلی آن به حرکات جغرافیایی افراد و گروههای انسانی اطلاق شده است و بر حسب طی کردن نوع مرزهای جغرافیایی تمایلات و انگیزههای تاثیرگذار در و تاثیرپذیری از مکانهای جدید مدت زمان … برای آن انواعی برشمرده و برای هرکدام تعریف خاصی عرضه نمودهاند در ضمن به این اشاره شده است که اغلب «مهاجرتها پاسخی است اختیاری به این انتظار که تحرک مکانی، به افزایش در خوشنودی و رضامندی کلی یا به کاهش محرومیت منجر خواهد شد. اما مهاجرتهای اجباری نیز وجود دارد…»
شاید بتوان برای مهاجرت بر اساس عوامل تاثیرگذار و متغیرهای مستقل آن گونههای مختلفی تعریف نمود. در این نوشتار مایلم به عنوان «سوژه» و «ابژه» مهاجرت که هنوز درگیر آن هستم، به سه گونه از آن و تحول آنها در طول زمان به اختصار بپردازم. اما قبل از آن به دونکته از برداشتهای شخصی خود اشاره نمایم:
نکتهی اول جوامعی که دارای ساختار قبیلهای هستند، به علت سازمانیافتگی اجتماعی و بستگی و کارکردهای خانواده و قبیله، تامینی که از جانب آنها دارند، دلبستگیشان به جامعه و زیستبوم خود بیشتر از جوامعی است که یا چنین ساختار اجتماعی ندارد یا این ساختار از گسیخته، بیاعتبار و ناکارآمد شده است. فرد در جوامع مبتنی بر ساختار قبیلهای جزئی از قبیله است و هویت جداگانه بهعنوان یک فرد غیر از امور شخصی برای خود کمتر متصور است، از این رو مردم لرستان که اغلب از ساختار کوچندگی و ایلی به یکجانشینی روی آوردهاند کمتر میل به مهاجرت داشته و دارند،
ادبیات عامه مردم این دیار پر از شکوه و ناله از درد بیدرمان غریبی و دوری از زادگاه است؛ نکتهی دوم چنین مردمانی که به هر علتی مهاجرت بکنند گام اولشان در مکانهای جدید، همیابی ایل و تبار و جایابی در کنار آنهاست. چنین همیابیهایی شاید در دیگر مهاجران هم امری طبیعی باشد اما مهاجرینی که تبار قبیلهای دارند، سعی در بازیابی آن ساختار در محل و مقصد جدید دارند که گاه با عرف محل مهاجرت در تضاد میافتد. علاوه بر این چنانچه زمینهی بازگشت برایشان به موطن اولیه فراهم شود، آسانتر به زادگاه خود برمیگردند و در شرایطی، یاد زادگاه را همواره با افسوس از دوری آن مرور مینمایند. نوستالژی و یاد زادگاه تا دم مرگ در عمق وجودشان و جریان دارد.
۱- مهاجرتهای ناخواسته یا رانشی
شکل اولیه این نوع مهاجرت که سابقهي دیرینهای هم در استان دارد «تبعید» ایلات و طوایف به بهانهی تامین امنیت در مبدا و در مواردی ایجاد امنیت در مرزها توسط حاکمیت بوده است. در هر دو حالت، بهویژه در حالت اول، از آغاز مهاجرت تا زمان دستیابی به فرصت بازگشت، امان و استقرار در مقصد مهاجرت نداشتهاند. این مهاجرتهای تحمیلی گرچه در مقاطع زمانی خاص و کم تکرار بودهاند اما بازتاب رنج و زحمت حاصل از آنها خاطرات تلخ غربت به نسلهای بعدی شاید بیمیلی و حتا تنفر از مهاجرت را در این سامان نسبت به مناطق دیگر افزوده است.
نوع دیگر از مهاجرتهای ناخواسته و تقریباً برگشتناپذیر، بر اثر برخوردها و تنشهای بین ایلی و طایفهای، روی میداده است. اگر این برخوردها منجر به قتل میشد، مهاجرت ناخواسته گریز ناپذیر بوده است. با طوایف لری در مناطق دیگر برخورد میکنیم که اغلب سبب مهاجرت خود را نزاعهای محلی و یا بازماندگی از جمعی لشکر شکست خوردهای در گذشتههای دور میدانند.
با استقرار دولت و گسترش سازمانهای دولتی بهویژه نیروهای انتظامی و نظامی و جذب افراد محلی در این سازمانها، ضرورت نقل و انتقال کارمندان آنها و فراخوان جوانان به خدمت اجباری، اغلب در مناطقی خارج از استان، باب این نوع از مهاجرت به صورت روزافزون و با اقبال بیشتر از انواع دیگر رواج پیدا کرد. این نوع از مهاجرت گرچه ناخواسته بود اما غالباً، مهاجران از دستاورد و شادکامی نسبی خود، خاطرهداشتند. و ترس و دلهرهی مهاجرتهای قبلی را نداشت حتا شاید میل مهاجرت را هم در منطقه افزوده است. از این رو اینگونه مهاجرت را باید لولای بین مهاجرتهای ناخواسته و مهاجرتهای خودانگیخته به حساب بیاوریم که برخلاف دو نوع دیگر، امروزه نیز استمرار دارند.
وقوع انقلاب و جنگ تحمیلی، نوعی از مهاجرتهای اجباری را بهوجود آوردند که به آموزش و ترویج مهاجرتهای بعدی و فراگیری آن کمک زیادی کرده است. مهاجرتهایی که در پی انقلاب اسلامی در لرستان به وقوع پیوست اغلب افراد تحصیلکرده و متخصص و افرادی با تمکن مالی بالا را در بر میگرفت که توانمندیهای بالفعل و بالقوه از جمله سرمایههای اجتماعی و اقتصادی آنها را به مناطق برخوردار و کلانشهرها انتقال داد. اینان گرچه اغلب با دلخستگی و آزردگی روحی، مهاجرت کردند اما بیشتر از گذشتگان، در مقصد مهاجرت، با شادکامی نسبی و راضیتر از گذشته زندگی میکنند و با وجود با وجود علاقهمندی به زادگاه، کمتر میل به بازگشت دارند!!
۲-مهاجرتهای خودانگیخته
گسترش کمی و کیفی راههای ارتباطی و همراه آن، بهبود و افزایش سرعت وسایل نقلیه، در دسترس قرار گرفتن رسانههای عمومی، همگانی شدن تلفن، تنوع و ارتقای تخصصهای حرفهای، رونق بازرگانی و صنعت، تأسیس دانشگاهها در مراکز بزرگ شهری و اهمیت یافتن تحصیلات دانشگاهی و عوامل دیگر ... دلهره از مهاجرت را کاست و بر جاذبههای آن افزود. پیشرانهایی چون مهاجرتهای ناشی از انقلاب و جنگ، تجارب هدایتگرانهای نیز در اختیار نسل جوانتر قرار داده بود که موجب خودانگیختگی روزافزون مهاجرت شده و همچنان تا اقصی نقاط جهان ادامه دارد! علاوه بر زمینهها و عوامل تسهیلکنندهی مهاجرت و شرایط جاذب در نقاط دیگر، عامل غمانگیز و مسئلهساز و مهمتر از همه عوامل، سوء تدبیر و ناکارآمدی مدیریتها در سطح استان است که سبب اصلی رانش افراد و گروههای توانمند به مهاجرت شده است.
در اینگونه مهاجرتها غالباً افراد متخصص کارآفرین مدیر و باقدرت ریسک بالا مهاجرت میکنند. اینان بهخوبی در مقصد مهاجرت جذب میشوند و به سبب تلخ کامیهایی که در مبدا مهاجرت دیدهاند میل به برگشت در آنها بسیار کم است.
غمانگیزتر اینکه این الگو از مهاجرت و عوامل محرک آن در سطح ملی نیز دامن گستر شده است در الگوی مهاجرتهای اجباری و رانشی گذشته، داراییهای افراد و گروههای مهاجر در مقصد میماند و همین هم در افزایش میل به بازگشت را افزون و تشدید میکرد. در مهاجرتهای خودانگیخته (که البته نوعی رانش اجتماعی ناپیدا هم به شدت در آن تاثیر دارد) فرد و تمام داراییهایش مهاجرت میکنند و میل به بازگشت در بسیاری از آنها وجود ندارد. به همین دلیل رویدادی کاملاً ضد توسعه و ویرانگر به حساب میآید. به همین سبب باید و لازم است با دقت و همهجانبه مطالعه شود. سازمانی که هم مسئول است و هم شرایط مناسب برای چنین کاری را دارد، همان سازمان برنامه و بودجه است که آمار مهاجرت را داده است. عرضهی آمار درست به هر حال هشداری است ولی کافی نیست.
سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل،
علاجی بکن کز دلم خون نیاید.
۳- مهاجرت افقی!!
اشاره شد که مردم لرستان پایبندی و علاقهمندی زیادی به ماندن در زادگاه و بودن در میان ایل و تبار خود دارند و همچنین اشاره شد ساختار قبیلگی در تقویت و استحکام این علاقهمندی بسیار تاثیرگذار است حتا در مهاجرتهای خودخواسته رفتن از دیار و زادگاه بدون اندوه و چشم گریان نیست. بسیاری از مهاجران، آرزو دارند روزگار به نحوی بچرخد که بار دیگر بیمانع و رادع به زادگاه خود برگردند؛ آنهایی هم که به ناروا با دیدن رنج و تحمل و تحقیر زیاد، نفی بلد شدهاند و به نظر میرسد دل خوشی از موطن و همولایتیهای خود ندارند، چنین آرزوهایی را تا دم مرگ با خود داشتهاند. چنین است که بسیاری از مردم هجرت کرده یا هجرت داده شده ولو در دورترین نقاط عالم (چون زندهیاد، ایزدپناه مقیم فرانسه) در واپسین دم حیات و یا در سرآغاز وصیتنامهی خود درخواست دفن شدن در زادگاه خود را از بازماندگان داشتهاند. این نشان دهندهی اوج عشق به زادگاه است که با شیر اندرون شده و با جان هم برون نمیرود!!
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.