توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Friday, 17 May , 2024
امروز : جمعه, ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 10 ذو القعدة 1445
شناسه خبر : 23128
  پرینتخانه » اجتماعی, یادداشت تاریخ انتشار : ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۸ | | ارسال توسط :

آشفتگی اجتماعی؛ افول کناره‌گیران و برآمدن طغیان‌گران

آشفتگی اجتماعی؛ افول کناره‌گیران و برآمدن طغیان‌گران
در بررسی و تبیین علمی مسایل و پدیده‌های اجتماعی، کنش‌ها و کنش‌گران و دیگر شرایط اجتماعی رویکردها و رسش‌های گوناگونی وجود دارد که با توجه به آبشخور و بن‌مایه‌های فکری و شرایط زمانی و مکانی، از یک‌دیگر متفاوت خواهند بود.

این نوشتار با رویکرد سنخ‌شناسانه و با تأکید یک‌سری مفاهیم و اصطلاحات که از آن‌ها به‌عنوان سنخ آرمانی نام برده می‌شود، به دنبال تبیین شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه است.
سنخ‌های آرمانی مفاهیمی هستند که در تبیین‌های مختلف اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرند و فهمی قالبی برای دسته‌بندی واقعیات پراکنده هستند. در واقع فهم پیش از تبیین هستند که به صورت مدلی هدایت کننده برای گردآوری داده‌ها و تبیین واقعیت پس از تفهم تنظیم می‌شوند. مثلا: آشفتگی اجتماعی یک سنخ آرمانی است و برای توصیف جامعه‌ای به کار برده می‌شود که دارای شرایط زیر باشد: پایین بودن سرمایه اجتماعی که عامل اصلی انسجام اجتماعی است و پیامد اصلی کاهش آن آشفتگی اجتماعی است، فقدان و یا ضعف نهادهای مدنی، تبعیض و بی‌عدالتی، انسداد سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه، تورم، فقدان شایسته‌سالاری و رواج گروه‌گرایی و قوم‌گرایی، عزل و نصب‌های مقامات سیاسی و اداری بر اساس روابط خانوادگی، سمتی، قومی، مذهبی و …، اعطای مشاغل و پست‌های دولتی بر اساس روابط مسموم بین سیاست‌مداران، کاهش ظرفیت نظام سیاسی برای حل مسائل نوپدید و ناتوانی در حل مسائل کهنه و قدیمی، ابهام در ساختار بوروکراتیک و غیرشفاف و غیررسمی بودن آن، ناشنوایی سازمان ‌یافته در بین مسئولین، فقدان فرصت‌های برابر زندگی برای همه‌ی اعضا جامعه، فروپاشی اخلاقی و جایگزینی فضایل با رذایل و گسترش فقر اخلاقی، مختل بودن سازوکارهای مشروع برای بهبود وضعیت و نبود راه‌ها و وسایل لازم برای دست‌یابی به اهداف، رشد روزافزون رانت‌خواری، فساد اداری، بی‌کاری، تقلیل امر اجتماعی به امر سیاسی، رضایت کم از زندگی، تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی، انباشت مطالبات برآورده نشده و بسیاری از مسائل و آسیب‌های دیگر که تحلیل‌گران مختلف بر آن‌ها تأکید کرده‌اند. با توجه به معیارهای فوق، جامعه‌ی ما با نوعی نظام‌گسیختگی و آشفتگی اجتماعی مواجه است که تداوم این شرایط زوال اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. بررسی و تبیین چگونگی پیدایش این شرایط با تکیه بر نظریات و مفاهیم مرتبط، امکان‌های گسترده‌تری را برای جلوگیری از فروپاشی و زوال اجتماعی و برون‌رفت از این شرایط، در اختیار حکمرانان و اعضای جامعه قرار می‌دهد.
در واقع سنخ‌های آرمانی تنها به‌منظور معنا دادن هر پدیده ساخته می‌شوند بنابراین هرگز نمی‌توان به صورت ناب آن‌ها را در واقعیت مشاهده کرد. در واقع قالب‌هایی هستند که معرف شاخص‌های دقیق هر پدیده‌اند. با کمک آن‌ها می‌توان از واقعیت موجود هر پدیده دور شد یا فاصله گرفت و سپس ویژگی‌های اصیل آن را در واقعیت عینی روی در روی جست‌وجو کرد. چراکه از طریق بازسازی خردمندانه و هم فراخوانه‌ی ویژگی‌های هر واقعیت اجتماعی به دست می‌آیند. آشفتگی اجتماعی، کناره‌گیران، طغیان‌گران، مناسک‌گرایان و نوآوران سنخ‌های آرمانی هستند که این نوشتار از آنان بهره می‌برد.
فرهنگ عامل اصلی تحول در جوامع است و فرهنگ را بیش‌تر در قالب تحلیل گفتمانی و با کمک این سنخ‌ها می‌توان تبیین کرد. گفتمان مجموعه عوامل تأثیرگذار بر ذهن، زبان، رفتار و کردار مردم است. از مذهب و ایدئولوژی گرفته تا هنر، ادب، شعر و … . گفتمان گونه‌ي مهمی از پرکتیس اجتماعی است که دانش، هویت‌ها و روابط اجتماعی از جمله مناسبات قدرت را بازتولید کرده و تغییر می‌دهد و هم‌زمان سایر پرکتیس‌ها و ساختارهای اجتماعی به آن شکل می‌بخشد. در واقع رابطه‌ای دیالکتیکی با سایر ابعاد اجتماعی دارد و فرهنگ و جامعه به وسیله‌ی آن ساخته می‌شود. نکته مهم در تبیین آن، این است که صاحبان قدرت برای هژمونی و بازتولید خود را در پشت گفتمان و زبان و کلام پنهان می کنند. در تبیین سنخ‌شناسانه است که از واژگان دفاع می‌شود و یا دست کم حریم و حرمت آن‌ها گوش‌زد می‌شود. این امر زمانی اهمیت بیش‌تری پیدا می‌کند که به قول اکتاویوپاز بهداشت کلام رعایت نمی‌شود و واژه‌ها و مفاهیم به‌راحتی در پیش پای منافع گویندگان و نویسندگان قربانی می‌شوند و یا از معنی تهی شده و دچار تغییر و تحریف می‌شوند. چیزی که شفیعی کدکنی آن را شناور شدن واژه‌ها و تجاوز به حدود کلمات و فقدان عقلانیت در زیربنای جامعه می‌داند. در میان چندین عنصر از ساخت‌های اجتماعی و فرهنگی دو عنصر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. این دو عنصر گرچه در موقعیت‌های عینی جامعه در هم آمیخته‌اند ولی در تحلیل‌های جامعه‌شناختی از هم مجزا می‌باشند. اولین عنصر شامل: اهداف، منافع و برنامه‌های تعریف شده هستند که برای تمام یا بخش عمده و گونه‌گونی از اعضای یک جامعه به عنوان اموری مشروع شناخته شده‌اند. دومین عنصر شامل: تعاریف، تنظیم و کنترل راه‌ها و شیوه‌های قابل دسترسی است که رسیدن به چنین اهدافی را میسر می‌سازد.
آنومی یا آشفتگی در ساخت اجتماعی زمانی ظهور می‌کند که هماهنگی میان راه‌ها و اهداف از بین برود. پس تحلیل هر ساخت اجتماعی منوط به چگونگی عملکرد روابط و هماهنگی میان راه‌ها و اهداف است. به‌رغم احساسات اخلاقی خوانندگان پیرامون رضایت‌مندی از هماهنگی میان اهداف و راه‌ها در ساخت اجتماعی، به روشنی معلوم می‌شود که هماهنگی ضعیف میان این دو عنصر به آنومی یا آشفتگی اجتماعی کشیده خواهد شد. هرگاه در جامعه اهداف عقلایی ولی راه‌ها ارزشی باشد دیگر با یک جامعه کلان هماهنگ روبرو نخواهیم بود، بلکه شاهد کنش‌هایی هستیم که پیرو سنخ غالب و مسلط در جامعه نمی‌باشند.
مرتن اعضای جامعه را به دو گروه: هم‌نوایان و ناهم‌نوایان تقسیم می‌کند. هم‌نوایان اکثریت منقاد، مطیع و بهنجاری هستند که در تمام ابعاد زندگی همراه و هم‌ساز با جامعه هستند و در مسیر رسیدن به اهداف مقبول جامعه از مسیرهایی مجاز خواهند گشت و عرفی را خواهند پذیرفت که از نظر نظام اجتماعی مسلط، مطلوب، مجاز و مشروع شناخته شده است. در برابر این گروه ۴ گروه دیگر وجود دارد که وی آن‌ها را در دسته ناهمنوایان قرار می‌دهد.

گروه اول یا مناسک گرایان؛ افرادی هستند که راه‌ها را می‌پذیرند ولی اهداف را نمی‌پذیرند و یا آن قدر سرگرم راه‌ها هستند که برای آن‌ها اهداف اهمیت خود را از دست می‌دهند. مثل کسانی که در عید نوروز خانه تکانی را انجام می‌دهند ولی خانه تکانی دل و پاکیزگی درون که هدف اصلی است رو فراموش می‌کنند. یا کسانی که نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند بدون این که در پی تصفیه و تزکیه نفس خویش برآیند. تعداد زیادی از راست‌های سنتی در هر جامعه‌ای در این گروه قرار می‌گیرند. چنین اشخاصی فقط آداب و مناسک را انجام می‌دهند و از هدف دور افتاده‌اند. اینان مصداق این شعر می‌شوند:
دل خوش از آنيم که حج مي‌رويم
غافل از آنيم که کج مي‌رويم
کعبه به ديدار خدا مي‌رويم
او که همين‌جاست کجا مي‌رويم
حج به خدا جز به دل پاک نيست
شستن غم از دل غمناک نيست
دين که به تسبيح و سر و ريش نيست
هرکه علي گفت که درويش نيست
صبح به صبح در پي مکر و فريب
شب همه شب گريه و امن يجيب

گروه دوم یا نوآوران؛ کسانی هستند که اهداف را قبول دارند اما راه‌های رسیدن به اهداف مورد پذیرش آن‌ها نیست. مثل کسانی که پولدار شدن و رفاه را به عنوان یک هدف را در جامعه قبول دارند ولی از راههای غیر معقول مثل: دزدی، قاچاق یا رشوه می‌خواهند به آن برسند. البته این نوآوری‌ها ضرورتاً جنبه‌ای منفی ندارد و ممکن است در جهت اهداف جامعه مفید واقع شود. مانند: مبتکرین و یا سازندگان تکنولوژی پیشرفته‌تر. افرادی در جامعه که نسبت به رویه‌ها، قوانین و بخش‌نامه‌ها انتقاد دارند و خواستار اصلاح در ساختار جامعه هستند در این گروه قرار می‌گیرند. منتقدین نسبت به وضع موجود و کسانی که تفکر اصلاح‌طلبانه در جامعه دارند در این گروه جای می‌گیرند.

گروه سوم یا انزواگرایان؛ کسانی هستند که نه راه‌ها را قبول دارند و نه اهداف را. سعی این گروه بر این است که خود را از جامعه کنار بکشند و به نوعی کناره‌گیری دست می‌زنند. نکته مهم در تبیین رفتار اجتماعی این گروه در جامعه ما این است که انزواگرایی اینان بیشتر متوجه ساخت اجتماعی-سیاسی و نهادهای رسمی جامعه است تا ساختارها و نهادهای غیررسمی. وجود آشفتگی اجتماعی به شکل درازمدت در جامعه، این گروه را انزواطلب و کناره‌گیر کرده است. پرهیز از مشارکت سیاسی، عدم اعتماد به حکومت و بدبینی نسبت به آینده مهم‌ترین مشخصه اینان است. اکثر اعضای این گروه کسانی هستند که به دلیل نظام گسیختگی حاکم بر جامعه، از طبقه متوسط به طبقه فقیر سقوط کرده و فرصت‌های زندگی یکی پس از دیگری از دست داده‌اند. کارگران، بیکاران و طیف وسیعی از کارکنان دولت در این گروه جای می‌گیرند.

گروه چهارم یا طغیانگران؛ افرادی هستند که هم اهداف را رد می‌کنند و هم راه‌ها را. ولی برخلاف واگراها بدون هدف نیستند بلکه با نفی راه‌ها و اهداف مورد توافق هیئت حاکمه راه‌ها و اهدافی را به عنوان جایگزین آن‌ها معرفی می‌نمایند. بررسی تحلیل‌های صورت گرفته و پژوهش‌های پیشین در مورد وقایع اجتماعی سالیان اخیر بیانگر این امر است که بیشتر افراد معترض را جوانان تشکیل می‌دهند. جوانانی که سبک زندگی متفاوت و متنوعی دارند. از نوع غذا خوردن و پوشش گرفته تا هنجارهای ارتباطی و استفاده متفاوت از رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، مصرف فرهنگی، ازدواج و بچه‌دار شدن و حتا نوع نگاه به زندگی و… . این گروه بیش‌تر بر اساس واقعیت‌های موجود تصمیم می‌گیرند و دست به عمل می‌زنند تا نگاه به آرمان‌ها و ایده‌آل‌ها. همین امر هم ظرفیت طغیان این گروه را در سالیان اخیر که جامعه با تراکم مسایل اجتماعی مواجه شده، افزایش داده است. این گروه بر خلاف گروه قبل در کنار رد راه‌ها و اهدافی که حاکمان جامعه ترسیم کرده‌اند، مطالبه‌گر بوده و به دنبال دست‌یابی به اهداف جدید از طریق راه‌های جدیدی هستند که منبعث از سبک زندگی خودشان و متناسب با شرایط جامعه جهانی است.
اگر این پنج سنخ آرمانی را روی یک پیوستار در نظر بگیرم که یک طرف آن همنوایان و طرف دیگر آن طغیان‌گران باشند، در صورت تداوم آشفتگی حاکم بر جامعه ما شاهد ریزش همنوایان و پیوستن آن‌ها به مناسک‌گرایان هستیم. همین روال در مورد گروه‌های بعدی نیز صدق پیدا می‌کند؛ یعنی تعداد زیادی از مناسک گرایان به نوآوران و تعداد زیادی از نوآوران به کناره‌گیران و در نهایت فربهی طغیانگران را در جامعه شاهد خواهیم بود و جامعه با طغیان این گروه مواجه خواهد شد.
ذکر چند نکته مهم در این تیپولوژی ضروری به نظر می‌رسد:
-گروه‌ها و اقشار مختلف جامعه با توجه به شرایط و روند روزافزون مشکلات به دنبال مطالبات صنفی و گروهی خود می‌باشند که مستقیماً به قدرت سیاسی معطوف نبوده و مرتبط با نیازهای روزمره و بعضاً حداقلی آن‌هاست. این مطالبه‌گری در نبود تشکل‌های مدنی، احزاب و رسانه‌های مستقل و قوی، حالت نانمادی پیدا کرده و با خشونت همراه شده و زمینه را برای بروز طغیان در جامعه فراهم می‌کند. -در بیش‌تر بررسی‌ها و تبیین‌های صورت گرفته شاهد تقلیل تحولات اجتماعی به تحولات سیاسی هستیم. نتیجه این نگاه و رویکرد نادیده گرفتن حوزه اجتماع و فرهنگ و برجسته شدن حوزه سیاست، قدرت و حکومت بوده است.
-در برابر این آشفتگی اجتماعی فقط دولت و حکومت مسئولیت ندارد.

همه بخش‌های آگاه و سازمان یافته جامعه مثل: نهادهای مدنی، صنفی، مذهبی و … مسئول اند و التزام حکومت و نیروهای جامعه مدنی به قواعد دموکراسی و ارزش‌های مدنی مثل: آزادی، برابری و قانون مداری ضروری است.
– افراد ناراضی دائماً در جامعه مدرن باز تولید می‌شوند و اگر از تربیت شهروندی و مدنی محروم باشند و حکومت نیز حکمرانی خود را بر توافق شهروندان مبتنی نکند، جامعه دائما با حوادث غیر منتظره روبرو خواهد شد. در واقع حکومت باید به جای اتخاذ نگاه امنیتی به دنبال تقویت اقتدار اخلاقی خودش باشد. زیرا تربیت شهروند مسئول مدنی، اخلاقی و ماهر و حفاظت حکومت از حقوق شهروندان یکی از شروط مهم و ضروریات مقابله بنیادی با بحران‌های اجتماعی و درمان آشفتگی اجتماعی و گسیختگی ملی است.
-نکته‌‌ی مهمی که در تبیین‌های علمی باید مورد توجه قرار گیرد رابطه بین حکومت و جامعه است و آن این است که حکومت سازنده جامعه نیست و این جامعه است که فراتر از حکومت و دولت است. یعنی دولت پدیده‌ای فراجامعه‌ای نیست بلکه جامعه پدیده‌ای فرا دولتی و فراحکومتی است و حکومت بخشی از جامعه است.
-در نظر گرفتن رابطه دیالکتیکی بین این سنخ‌ها و گروه‌هایی که مطرح شد باعث پرهیز از تقلیل‌گرایی و ارائه یک تبیین منطقی و سنجیده خواهد شد. این تفکر دیالکتیکی که لوکاچ آن را عالی‌ترین شکل تفکر را می‌داند دارای دو ویژگی است: نخست؛ اندیشه‌ها را نه جدا جدا بلکه با توجه به رابطه متقابل‌شان با یکدیگر در می‌یابد. دوم؛ آن‌ها را دارای گردش و حرکت تلقی می‌کند نه ثابت و ساکن. ویژگی سومی که فریره به این دو اضافه می‌کند به نظر بسیار مهم است و آن این است که: دیالکتیکی اندیشیدن آن است که انسان حکم به کهنه شدن برداشت‌های پرورده‌ای که حتی تبیین کننده گذشته متاخر اوست، بنماید. به عبارتی یکی از خصلت‌های مشخصه یک دیالکتیسین واقعی، توانایی حرکت در فراسوی گذشته است بی‌آن‌که با تکیه بر افق‌های جدی شناخت انتقادی که اکنون بدان دست یافته، گذشته را انکار نماید.
در پایان باید به این نکته توجه شود که نطریات گوناگون در حوزه‌های مختلف علم هر کدام زاویه دیدی برای تبیین در اختیار ما می‌گذارند. طبیعی است که برای ارائه تحلیل‌های جامع و کامل لازم است که پدیده‌های اجتماعی از منظرهای گوناگون مورد بررسی و تبیین قرار گیرند و صرفاً به یک یا دو نظریه خاص بسنده نشود تا دچار تقلیل‌گرایی نشویم.

 

نویسنده : دکتر حسن اسماعیل‌زاده | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 714(چهارشنبه 23 اسفند 1402)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.