Thursday, 4 July , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
آخرین اخبار »
شناسه خبر : 24144
پرینتخانه » ادبی, شعر و داستان
تاریخ انتشار : ۰۸ تیر ۱۴۰۳ - ۸:۴۱ | | ارسال توسط : مدیر سیمره
شعری ازمهتاب میرقاسمی
حالا که جغدان پیر ردای شب بر تن سوختهی روز دوختهاند و خفاشان بیمرز کفتران چاهی را به تهاتر نور وا میدارند! خیش تیز فریاد را از خرابات گلو بر میدارم تا دوباره خاک عبوس زیر و رو شود برای ذراتی تابناک که سالهاست پای منشور باستانی چشمانت به تبسم نشستهاند…
حالا که جغدان پیر
ردای شب
بر تن سوختهی روز دوختهاند
و خفاشان بیمرز
کفتران چاهی را
به تهاتر نور وا میدارند!
خیش تیز فریاد را
از خرابات گلو بر میدارم
تا دوباره خاک عبوس
زیر و رو شود
برای ذراتی تابناک
که سالهاست
پای منشور باستانی چشمانت
به تبسم نشستهاند…
برچسب ها
این مطلب بدون برچسب می باشد.
به اشتراک بگذارید
https://avayeseymare.ir/?p=24144
تعداد دیدگاه : 0
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.