توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 4 July , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 15167
  پرینتخانه » اجتماعی, پیشنهاد سردبیر, یادداشت تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۹ | | ارسال توسط :

گزافه گفتن کنار صدوشصت میلیون گوش؟!

گزافه گفتن کنار صدوشصت میلیون گوش؟!
از تمایلات من یکی هم این است که پای حرف مهتران و معمران بنشینم. کهن‌سالان وقتی که از خاطرات خود می‌گویند، حرفشان شیرین و شنیدنی است.

گزاف و گفت پیرمردها عالمی دارد علی‌حده. غُلو می‌کنند به‌قدر غلامعلی. بزرگنمایی می‌کنند در حد تیم ملی. بیش‌ترشان آن‌چه را که دوست دارند می‌گویند نه آن‌چه که بوده و اتفاق افتاده. همه‌شان بزن بهادُر و تفنگچی بوده‌اند. همیشه شجاع بوده‌اند و شیر. «هُون هاوِن»۱ بوده‌اند و خیرخواه. تیرشان در خاک ننشسته است و گرزشان از دست نیفتاده است. هر مسئله یا موضوعی که بوده است همیشه نامبِروان بوده‌اند، زده‌اند، کشته‌اند، برده‌اند بی‌آن‌که بنشیند بر دامن کبریایی‌شان گَرد! هیچ‌کس در دورهمی‌های پیرانه سر از ناکامی‌ها و ناراستی‌ها و شکست‌ها و ترس‌هایش سخنی نمی‌‌گوید.
باری زانوی تَلَمُذ در آغوش گرفته و بازوی تعبد در هم کشیده و در حضور پدر بزرگ و یاران عهد جوانی‌اش نشسته بودم. مرورِ سُرورِ گذشته می‌کردند. خاطره می‌گفتند خوش. خطبه می‌خواندند خوب. حرفشان رسید به نزاعی که بر سر مُلک گرمسیر با دیگران کرده بودند. یکی از اهل مجلس دو زانو نشست و پر تیز و تمنا گفت: «وَه گُرز دامَرْ نُومْ شُونْ یَکُونی، وَه تنگَه ئی دَسْ دامَرْ تَپالْ سینَه یَکی تِرو، دو ئَژِنُو کَتْنُو وَرْ دَسِمْ، وه دَس چَپ ئیئِم گِرتْ وه دَس راس ئُوئِمْ گِرتْ، سَرِمْ دانَرْ نُومْ یَکْ، چی کاوِرّ شیئت وَه رَتَه رَتا چِنْ… .»۲
نفس‌ها در سینه حبس بود، چشم‌ها به دهان راوی بود، راوی با جوش و خروش رُستَمانه
می‌برید و می‌درید و می‌شکست و می‌بست.
یلان را سر و سینه و پا و دست! که پدر بزرگ پرید میان حرفش و شِکَربُرَش کرد و گفت:«هر چی موشی بوش اما، طوری بوش گِه بِپورّی.»۳
می‌آیند تلویزیون. حتماً آدم‌های مهمی هستند. آدم‌های بی‌اهمیت و معمولی که راهشان به تلویزیون نمی‌افتد. آدم انتظار دارد این آدم‌های تریبون‌دار حرف‌های مهم بزنند. تازه بگویند. دقیق و درست تحلیل کنند. برای خودشان و مخاطبشان احترام قائل شوند. فکر نمی‌کنم کسی را برای خیال‌بافی و رویاپردازی به تلویزیون دعوت کنند. گزافه گفتن آن هم کنار صد و شصت میلیون گوش؟! حیرت‌انگیز است. این آدم‌ها ذره‌ای جا برای خطای خودشان نمی‌گذارند. سر سوزنی اشتباه نکرده‌اند انگار. هیچ شکست نخورده‌اند. همیشه پیروز هر میدانی بوده‌اند. کاَنَهُ همه کارها و کردارشان منطقی و منطبق بر تحلیل و تجربه بوده است. سر دشمنان را دو به دو به هم کوبیده‌اند و دشمن نتوانسته است، حتا دشنامشان دهد! هر جا که بوده‌اند و هر جا که رفته‌اند، گشایش‌ها کرده و گره‌ها گشوده‌اند. چنان بیراه و دور از حقیقت می‌گویند که آدمی می‌پندارد، مزاح می‌‌کنند یا جلوی دوربین مخفی نشسته‌اند!
آن مِلک و مائده‌ای که هم‌رزم پدربزرگ بر سرش سر دشمنان را دو به دو به هم می‌کوبید و گیج و گریزان می‌فرستادشان که بروند در همان نزاع چنان از دست رفت که مرزش از «توئَه ماشین»۴ رسید به «تاوِر چُکِلَه»۵. باریکه‌ی بی‌برکتی بر کناره سیمره. گزاف و «گِرْمِ هُورّ»۶ خوب است و غُلُو در سخن بخشی از مواجهه با مشکلات است. حضرات دُرُست که نمی‌گویید لااقل دُرُشت را به طرز و طوری بگویید که به قول پدربزرگ بِپورّی! گونه‌ای بگویید که حرفتان با حاصلتان بخواند. هر می‌خواهید، می‌توانید بگویید اما جوری بگویید که مایه‌ی حیرت خودتان هم نشود.

پی‌نویس‌ها:
۱- بخشنده، دست و دل‌باز
۲- سر یکی را با گرز کوبیدم، با کف دست کوبیدم به سینه دیگری، دو نفرشان افتادند جلوی دستم با دست چپ این را گرفتم و با دست راست آن را سرشان را کوبیدم به هم مثل گوسفند گیج تلو تلو خوران رفتند.
۳- هر چه می‌گویی بگو اما طوری بگو که تناسب داشته باشد، باورپذیر باشد. ۴ و ۵- اسم مکان هستند.
۶- سر و صدای زیاد

 

*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.

نویسنده : ماشا اکبری | سرچشمه : سیمره644(8 آبان 401)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.