امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
چند مرده حلاج بودن
ریشهی تاریخی این مثل، از آنجا که مبین پایداری و استقامت و کنایه از لاف هنرمندی زدن است، جز این نمیتواند باشد چرا که گستاخی و بیباکی و پایداری و استقامت حلاج تا دم مرگ، نامش را بر سر زبانها انداخته و به صورت ضربالمثل در آوردهاست.
روایت است که روزی حلاج چند مسئله از جنید بغدادی پرسید که قطعاً بوی کفر میداد. جنید جواب نداد و گفت:« زود باشد که سر چوب پاره سرخ کنی.» حلاج، پاسخ داد:« آنروز که من سر چوب پاره سرخ کنم تو جامهی اهل صورت پوشی.»
پس از چندی حامد بن عباس وزیر خلیفه به دستیاری و فتوای ابوعمر حمادی محمد بن یوسف، قاضی بغداد، حکم قتلش را از مقتدر خلیفهی عباسی گرفتند و روز سهشنبه ۲۴ ذیعقده سال ۳۰۹ هجری در بغداد بر دارش کردند. نخست دو دستش را بریدند. حلاج بخندید. گفتند:« خنده چیست؟» گفت:« دست از آدمی بسته جدا کردن آسان است.» پس دو دست بریدهی خونآلود ساعد و روی را خونآلود کرد. گفتند:« چرا کردی؟» گفت:« خون بسیار از من رفت دانم که رویم زرد شده، باشد شما نپندارید که زردی روی من از ترس است. خون بر روی مالیدم تا در چشم شما سرخ روی باشم.» آنگاه چشمهایش برکندند که قیامتی از خلق برخاست. پس زبانش را بریدند. حلاج در میان سر بریدن تبسمی کرد و جان داد. سپیدهدم همان شب پیکرش را به آتش کشیدند. به هنگام مرگ کسی در آن میان از حلاج پرسید که عشق چیست؟ حلاج، گفت:« امروز بینی. فردا بینی و پسفردا.»
آن روزش بکشتند، روز دیگر بسوختند و سوم روز خاکسترش را به باد دادند.
ادامه دارد…
تمثیل , چند مرده حلاج بودن، , حسین خداکرمی، , هفته نامه منطقهای سیمره،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.