امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
چالشهای انسان معاصر
شعرِ«سن اندوه» اشاره ای ظریف به آفرینش دارد، و از رویکردهای کهن الگویی برخوردار است.
این شعر استعاره محور دارای سه بند مستقل است. که در سه محور ایجازمندی، استعارهگری و تقابلهای متناقض بازنمود دارد.
فضای شطحگونه با فعل استمراری «میآیند و میروند» آغاز میشود. حسآمیزی و آمیختگی دو حس«آیند و روند» رویکردهای گوناگونی دارد.
در بند نخست، هنجار به طریق مجاورت فرم گرفته است. در این مجازگویی، دنیا گیاهان و سبزینههای بسیاری به خود دید. و تصاویر بین دو رنگ سیاه وسفید بازنمود دارد.
در بند دوم، مشابهتهای استعاری سیاه و سفید نقش گرفتهاند. در این راستا حیات بسته به عمر ستارگان است. همچنان اشاره به باور عامه که هر کسی ستارهای در آسمان دارد و نشانههای حیات با مرگ ستاره رقم میخورد:« اندوه آدمی/ سن این اختران فروزان.»
در بند سوم، همه چیز در دنیا قد میکشد، غم و اندوه بر سنگ هم تاثیر میگذارد و از انسان سوگوار اشکی به جا میماند:«عقیقِ پریشان/ در چشم سوگواران/ به جا میماند»
در این مکاشفات تصویری آنچه برای شاعر قابل رویت است، راه بر عبور معنا میگشاید. دو فعل«میآیند و میروند» از عینیتی توصیفی برخوردارند و در تضاد آشکار با «سیاه و سفید» میباشند. در همین دو سه سطر چند تصویر به هم گره میخورد. با توجه به بند سوم که اشک و اندوه آورده شدهاست، «میآیندها »سفید، و «میروندها» سیاه میباشند.
«میآیند و میروند» فعلهای کم دوامی هستند، اما استمرار آنها بر تکرار دلالت دارد. مراعات نظیر«عمر، اختر، نور» و «عقیق، چشم، سوگ» مانند پلی ارتباطی تقابل هستی و نیستی را به هم ارتباط میدهد.
این شعر استعارهمحور، ساختاری تصویری دارد و غرابتهای ذهنی و زبانی منجر به خلق فضای متعارف میشود. زبان پنهان کلمات وقتی با زبان مرموز «شعر دیگر» پیوند بخورد، بافت شعر را ژرف و عمیق نشان میدهد.
تصاویر روایی جز به جز قابل تعمیم به هستمندیهاست. کهن الگویی با رویکردهای مختلط به تصویر کشیده شدهاست.آفرینش در عهد کهن با ساختار شعر ارتباط چند وجهی برقرار کرده است.
رنگ و گیاهان در جهان هستی عمر کوتاهی دارند. و ذکر«جلگههای جنوب» که دلالت بر جغرافیای خاصی دارد. جنوب نمود رویش و ریزش است. این جلگه در فصل خاصی پر آب میشود و نسبت به جغرافیاهای دیگر زود خشک میشود. مرزی بین هستی و نیستی در نوسان و چرخش است. در این موقعیت بینابینی خزهای که بر سنگ خشکیده و گریهای که در چشم خشکیده بر هم دلالت دارند. نور مظهر حیات است، همه چیز با نور قد میکشد، حتا ستارگان که عمرشان بستگی به عمر آدمی دارد.
این زیباییشناسی مرجع خیلی از مناظر هستی میتواند باشد. هنجار شکنیهای معنایی شگفتی در جان اشیا و پدیدهها اتفاق افتادهاست. تصاویر روایی مبتنی بر استعاره است و گزارههای متعارف بین واقعیت و فراواقعیت در نوسان هستند.
مشابهتهای استعاری موازی هم شکل میگیرند، و آفرینش المانیست که به اندازهی عناصر دیگر نمود پیدا میکند.
بهنود بهادری بعد از مجموعههای«سرطان چشم» و «مد مژه» اقدام به انتشار «بر مناظر جان» کرده است. شعرهای این دفتر ادامهی منطقی همان ذهن و زبان شعرهای قبلی است. با این تفاوت که اِلمان و عناصر اقلیمی و زیستبوم کمتر به تصویر در آمدهاست.
شاعر بیشتر در گیر کشف ابعاد ناشناخته زندگی است. ظرفیتهای زبانی را به تصویر در آوردهاست. به طور معمول برای بیان واقعیات زندگی و مرگ به جزیینگری متوسل میشود.
دوم: شعر بهرام کیانی
ایستاده ام در میان خیابان.
ایستادهام در درون باد.
روزی سه تیر، شلیک شد از سه تفنگ؛
مشقی بود اما، تیرِ یکی.
ایستادهام در میان رنگ
ایستادهام در درون بوم
جدالشان شد روزی سه فیلسوف، بر سر هستی؛
حرفهای یکی اما، شاعرانه بود.
ایستادهام در میان شب.
ایستادهام در درون شیطان.
روزی، امکانِ سه پنجرهي احمق ازدواج کردند با سه تختهي نر؛
سوراخ بود اما، یکی از تختهها./ بهرام کیانی ۲
مجموعه شعرِ«زمان دیداری»۳ بهرام کیانی معیارهای تازهای دارد. در محوریت روایتهای متفاوت، اشارههای مختلف اجتماعی، تاریخی و فرهنگی دارد.
شعرهای این شاعر نوآور تجربهی نوینی در ساختار امروزِ شعر است. به واسطهی تصاویر عینی ذهنیت را میسازد و تصاویر ذهنی را به عینیت در میآورد.
این عینیتگرایی با مفاهیم ظریفی همراه است. هر بند این شعر در حالی که هم بسته هم هستند، میتوانند مستقل از هم باشند.
شعر دارای سه بند است، که هر کدام چهار سطر دارد، به موضوعی خاصی دلالت میکند. آغاز شعر با فعل «ایستادهام» است، و آغاز هر بندی با فعل ایستادهام است. راوی ایستاده میان(خیابان، رنگ، شب)، و درون( باد، بوم، شیطان) و لفظ «یکی» را برای متفاوت بودن برگزیده است. و با چالش با «تفنگ، فیلسوف، پنجره» به سمت جدالی اجتماعی میرود.
شاعر در این وضعیت زندگی را محل چالش میبیند، در بند اول تفنگ، در بند دوم فیلسوف، و در بند سوم پنجره(استعاره از ارتباط) را چالشزا میبیند. اگر چه گاهی استثناهایی هم به واسطهی «یکی»میبیند.( یکی از تیرها مشقی است، حرفهای یکی از فلاسفه شاعرانه است، اما بین آن سه پنجره که به وسیلهی تخته به هم چفت و بست شدهاند، یکی سوراخ است. در جدال بین پنجرهها و تختهها، قاب«یکی» از آنها مانع باز شدن پنجره شده است که در این امکان به معناهای دور و نزدیک اشاره میکند.
شاعر از تکنیکهای زبانی بهره میبرد. با موتیفهای عینی و ذهنی مضمونسازی میکند. چالشهای انسان معاصر را به تصویر میکشد، به واسطهی چالش با تفنگ، فیسلوف و ارتباط که منجر به جدال میشود، هر تکهی خود را هر لحظه درون / میان چیزی میبیند.
فغل«ایستاده ام» ، در هر بند دو دفعه(در کل شعر شش دفعه) تکرار شده است. بهرهگیری از « میان ـ درون»، که در هر بند به صورت متناوب(در کل شعر شش دفعه) تکرار شده است. و تکرار سه دفعه عدد«یکی» طیفی از استثناها را به ذهن مخاطب آگاه متبادر میکند.
عدد «سه» پنج دفعه تکرار شده است، و سه «نقطه ـ کاما»میان این همه «نقطه» آمدهاست. و نقطه آخر هر سطر، یعنی سطر تمام و کامل است.
مفهومگرایی از شاخصههای بنیانی است،.شگردهای کلامی بر زیباییشناسی آن افزوده است. در این ساختار خطی رشتههای ظریف معنایی در تار و پود شعر تنیده شده است. در حیطهی تصویر، استعاره، ایهام و ابهام… عنصر روایت، به فضای محذوف میپردازد. این لحظههای ناگهانی، وابسته به زمان است که در هر بند سبب گسستهای معنایی شدهاست.
در این طرحـ تصویرها سطرها در تقابل هم قرار گرفتهاند. این مونولوگگویی در مقطع زمانی متفاوت اتفاق افتاده است، و هر بند آن تاویل خاص خود را دارد.
زبان شعر ساده است، مگر آنجا که ترکیب غیرمحسوس و انتزاعی (سه پنجرهی احمق ازدواج کردند با سه تختهی نر) بین عین و ذهن فاصله انداخته است.
در این روایتگری دنیای بیرون(خیابان) و دنیای درون(وضعیت درونی راوی) به تصویر کشیده شدهاست. تقابلهای تقارنی در «تیر و تفنگ»، «رنگ و بوم» و «شب و شیطان» ساختار متفاوتی شکل گرفته است.
یاس و ناامیدی بر تصاویر پرده افکنده است، هم چنان که رابطهی بین دال و مدلول بین «تیرـ مشقی»، «حرف ـ شاعرانه» و« تخته ـ سوراخ» بر دلالتهای معنایی استوار است.
شگردهای ساختاری و تصاویر روایی جز به جز قابل تعمیم به هستمندیهاست. ترکیبهای پیاپی و توصیفها گاه جنبهی اغراقآمیز دارد. اگرچه هر بندی ماهیتی استعاری مختص به خود دارد، اما در فرآیندهای حسی عناصر عینیتمند نقش بنیانی دارند.
سوم: شعر مراد قلیپور
ام
آنگونه که با آبها
ای
پیش از خشک شدنشان
است
همیشه بعد از استی دیگر
ایم
روی خطهای
اند
که هنوز باقی بود./ مراد قلیپور۴
مراد قلیپور در این شعر، با اشاره به ضمایر«ام، ای، است، ایم، اند» تعارضی ایجاد کرده است. سعی دارد هویت پیشوندی را متکثر کند.
ضمایر پیشوند قرار گرفتهاند، و ساختار تازهای از ساختار شعری را شکل دادهاند. در این همنشینی، ضمیر میتواند جانشین اسم باشد، و نقشهای مختلفی را بپذیرد. در این جهت مثل برادههای آهنر با اسمهای دیگر را جذب میکند.
در این فراروی ضمیر یک کاراکتر فعال است، بهصورت ضمنی آحادی از (من، تو، او ما، ایشان) در بر میگیرد. در این ضمیرمحوری، ساحت بیشتر شعر تحت تاثیر ضمایراست. نخست، علت و معلول را به هم پیوند میدهد. دوم، معناهای پنهان را به سمت چند لایهگی میبرد. سوم، بدون افعال کابردهای دیگری پیدا کردهاست. چهارم، هویت پیشوندی متکثر شدهاست. پنجم، در این تصویرگری چند زمان متوالی به دنبال هم تکرار شدهاند.
در ضمایر معناهایی ضمنی پنهان است. در همین سطر چند تصویر هست، «ام» با وجود آبها پدیدار شد، و «ای» پیش از خشک شدنشان چهرهای گشود.
«ام» در معنای «هستن» ظاهر شده است، و به وجود و هستی دلالت میکند. از زمانی که پدیدهها پدیدار شدند، زمان هم متولد شد. «ام» فاعل «من» با آبها روان شده است و «ای»، فاعل «تو» پدیدار گشته است.
در نگاه اول به نظر میرسد، کاربرد ضمایر بازیگوشانه است، اما زمان ماهیتی استعاری پیدا میکند. اتفاقهایی که در زمان رخ دادهاست، نوعی از زمانبندی حیات روی کرهی زمین را به ذهن متبادر میکند.
مبادلهی معنا و مفهوم معطوف به لایههای معنایی است. در این هم راستایی ضمیری که توصیف میکند، به جای اسم مینشیند. ضمیر حادثهای است که در کلام رخ میدهد و نوعی مفصل بین زبان و زمان ایجاد کرده است، که در این حالت زبان تابع زمان مستتر در ضمایر است.
در این وضعیت سفیدخوانی اهمیت پیدا میکند.ضمایر متصل سرشار از معنای ضمنی هستند. شعر را به سمت مفاهیم کلانتر میبرد، که در این رویکرد شهودی، ذهن مخاطب بیشتر درگیر رمزگشایی است.
کشف و شهودها محدود به زمان و مکان خاصی است. باز تکرارهای عمودی جهان را با همهی گستردگی معنا میبخشد. چنان که زمان افعال در لفظ بازی با ضمایر آغاز شده است.
ضمیر اشاره «آن» دلالت به زاده شدن دارد. با این که زمان مستتر است، اما اثر شکلگیریاش هنوز باقی است. زمان(است) سبب شده است که پس هر پدیده ای، پدیدههای دیگر(استی) بیاید. بهطوری که این چرخه از اکوسیستم حیات، هنوز ادامه دارد.
فعل «بود» پایانبندی شعر را تکمیل کرده است. بود به وجود و هستی اشاره دارد و هم گامی با واژهی «هنوز» دلالتهای مفهومی را برجستهتر کرده است.
پینوشتها:
۱- مناظر جان، بهنود بهادری، نشر مان، چاپ اول ۱۳۹۸٫
۲- برشی از از شعرِ« شادمانیها» از مجموعه زمان دیداری، بهرام کیانی.
۳- زمان دیداری، بهرام کیانی، نشر اتفاق، چاپ اول ۱۴۰۰٫
۴- مجموعه اشعار بهرام قلیپور.
*شاعر،منتقد، پژوهشگرفرهنگ مردم
بهرام قلیپور، , بهرام کیانی، , بهنود بهادری، , خوانش شعر، , سریا داودیحموله، , شعر، , نقد شعر، , هفتهنامه منطقهای سیمره،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.