توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Tuesday, 2 July , 2024
امروز : سه شنبه, ۱۲ تیر , ۱۴۰۳ - 26 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 24146
  پرینتخانه » ادبی, شعر و داستان تاریخ انتشار : ۰۸ تیر ۱۴۰۳ - ۸:۴۳ | | ارسال توسط :

شعری از خدایار حیدری

شعری از خدایار حیدری

آیینه در جیب دو تکه شکسته نیمی رخم، نیم دگر من بودم به پیوند چندپاره چند تکه عشق و پرنده چند بته علف خشک و جرقه و چکه‌چکه آب و شعله یک تنه سر در گریبان در انکسار آیینه به کثرت پرنده جرقه چکه چکه روان چو رود در سفر به جست‌وجوی خود پشت و […]

آیینه در جیب دو تکه شکسته
نیمی رخم، نیم دگر من بودم به پیوند چندپاره
چند تکه عشق و پرنده
چند بته علف خشک و جرقه
و چکه‌چکه آب و شعله
یک تنه سر در گریبان
در انکسار آیینه به کثرت
پرنده
جرقه
چکه چکه روان چو رود
در سفر به جست‌وجوی خود پشت و روی آبگینه
به نظاره نشسته‌ام
در خیال‌های صادقانه و ممنوعه

| سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 726(31 خرداد 1403)
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.