توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 4 July , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 13767
  پرینتخانه » ادبی, یادداشت تاریخ انتشار : ۰۷ تیر ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۴ | | ارسال توسط :

حافظِ اخلاقی یا حافظِ دینی؟

حافظِ اخلاقی یا حافظِ دینی؟
یک مقدمه‌ی کوتاه برای روشن شدن مقصودم لازم است. دین‌شناسان دین را به سه بخش قابل تقسیم می‌دانند:
الف)وحی و تجربه‌ی نبوی
ب)باورها و عقاید دینی
پ)احکام دینی
احکام دینی در اسلام همان فقه اسلامی است. حلال و حرام و مستحب و مکروه.
اخلاق فراخ‌تر از احکام دینی یا فقه است. می‌توان برای فهم بهتر، نسبت اخلاق و دین، غذا در معنای کلی و رژیم غذایی ورزشکاران حرفه‌ای را مثال زد. انواع غذا همان اخلاق است و رژیم غذایی خاص همان فقه دینی. مثلاً در فقه ذبح باید به سمت قبله باشد، اما در اخلاق نیازی به این کار نیست. یا در فقه نوشیدن شراب حرام است، اما در اخلاق به این شرط که با نوشیدن شراب آزارت به دیگری نرسد، مشکلی ندارد. اکنون به اصل سخن می‌پردازم.
سخن درباره‌ی حافظ است. حافظ متفکر بود. باریک‌بین و ژرف‌اندیش. بر روحِ اندیشه‌اش، تنِ واژه می‌تنید. حافظ به سبب غور عمیق در احوالات آدمی و خواندن دقیق متون دینی، درباره‌ی طبیعت بشری و فقه به نتایج عمیقی رسیده بود. حافظ گناه‌شناس بود. او همه‌ی گناهان را یک‌سان و هم‌وزن نمی‌دید. بین کار غیراخلاقی و گناه دینی هم فرق می‌گذاشت. حافظ نگاهی واقع‌بینانه و جامعه‌شناسانه به جامعه، انسان و دین داشت. زندگی را دوست داشت. شور زیستن داشت. از تنعّمات دنیوی لذّت می‌برد، اما گرفتار تعلقات دنیوی نمی‌شد. در دریا شنا می‌کرد، اما خیس نمی‌شد. حافظ بر این باور بود که انسانِ بی‌خطا و بی‌گناه تاکنون در تاریخ پا ننهاده است. بشر را خطاکار می‌دانست. واقع‌گرا بود. سخنش این بود که وقتی از گناه گریز و گزیری نیست، پس از گناهان بزرگ چون مردم‌آزاری دوری کنیم و نسبت به گناهان کوچک کم‌تر حساسیت به خرج دهیم. می‌گفت می بخور ولی مردم آزاری مکن. حافظ دریافته بود که «بهترین راه مبارزه با نفس، دست کشیدن از نفس مبارزه است.»(خرمشاهی) ستون ستبر اخلاق حافظی این اصل است که آزارت به دیگری نرسد. حقی از دیگری پایمال مکن.
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
دلش به ناله میآزار و ختم کن حافظ
که رستگاری جاوید در کم آزاری است
حافظ رند است. رند، واقع‌بین و جامع‌الاطراف است. اخلاقِ رندانه، در زندگی، دو سه خط قرمز بیش‌تر ندارد و بر این باور است که کسی که همه‌ی زندگی‌اش خط قرمز است، هیچ خط قرمزی ندارد. حافظ ایمان و شک را با هم دارد. مسجد و میخانه را. حافظ از لذات دنیوی، شاهد و شراب را می‌خواهد. و از هر دو هم بهره‌مند است، اما حد نگه می‌دارد و می‌گوید:
نمی‌گویمت همه‌ ساله می‌‌پرستی کن
سه ماه می‌خور و نه ماه پارسا می‌باش
و درباره شاهد و شراب با هم:
برو معالجه خود کن ای نصیحت‌گو
شراب و شاهد شیرین کرا زیانی داد
حافظ دگر چه می‌طلبی از نعیم دهر
می می‌خوری و طره دلدار می‌کشی
حافظ گناهان کوچک را بخشیدنی می‌داند. خدا را توّاب و غفّار می‌نامد. می‌گوید:
هاتفی از گوشه‌ی میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت
تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
و جالب این‌جاست که می‌گوید مردم‌آزاری مکن و گناهان کوچک را اگر انجام دادی، بعدش توبه کن. حالا ممکن است توبه را بشکنی، اشکال ندارد، خدا می‌بخشد، سعی کن دوباره مرتکب نشوی.
خنده‌ی جام می و زلف گره‌ گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه‌ی حافظ بشکست
انسانِ حافظی، انسانی خاکستری است. نه خیر مطلق و نه شر مطلق. بین خوب و بد در نوسان است. جامعه‌ی حافظی هم جامعه‌ای اخلاقی است نه فقهی. می‌گوید جامعه‌ی فقهی سبب می‌شود ریاکار شویم. و ریارکاری زهر کشنده است. زایل‌کننده‌ی اعتماد و اخلاق است. برای شرح بیش‌تر این مدعا می‌توانید به مقاله‌ی«میل حافظ به گناه» از خرمشاهی و چهار سخن‌رانی از سروش با عنوان«نگاهی تازه به حافظ» مراجعه کنید.
آیا ما مانند حافظ به خود و دیگران نگاه می‌کنیم؟ آیا جامعه‌ی ما حافظانه است؟
نویسنده : مرتضا ادیب | سرچشمه : سیمره627(31خردادماه1401)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.