امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
تو آوازت را بخوان، نوبت رقص من هم میرسد!
شتری و الاغی که از کاروانی سنگین و پُر، های و هوی پس مانده بودند به بیشهی سبز و خرمی رسیدند. به پشت درختان خزیدند و خدا را سپاس گفتند که مدد فرمود چنین، به آسانی از بار کشیدن و رنج بردن خلاص یابند. پس در چمن پربرکتی که پناه گرفته بودند به استراحت پرداختند.
چون دو روزی بگذشت درازگوش به شتر گفت: برادر، سخت خاموشی؟ نکند گرفتار غم و غربت شدهای؟ میخواهی برایت یک دهن آواز بخوانم؟
شتر گفت: مبدا چنین حماقتی کنی! چه بسا که هماکنون عدهای از کاروانیان در جستوجوی ما باشند، در آن صورت آواز تو سبب خواهد شد به جایمان پی ببرند و باز به زیر بارمان کشند!
درازگوش گفت: این چه حرفی است! ما کجا و کاروانیان کجا! وانگهی، چنار خارخار آواز خواندن به جان من افتاده است که دیروز تا به حال دمی آرامم نگذاشته.
از شتر التماس و از درازگوش اصرار، تا سرانجام شتر گفت: اکنون که منطق من مجابت نمیکند، چاره نیست. آوازت را بخوان، اما به یاد داشتهباش که نوبت رقص من هم محفوظ است!
این بگفت و به گوشهای رفت و خر به بانگ بلند به خواندن پرداخت. قضا را چنان شد که شتر گفته بود؛ ساربانان که به جستوجو آمده بودند به بانگ درازگوش بر سر آن دو فرود آمده بگرفتند و به دنبال کاروان به راه انداختند.
چون از بیشه دور شدند به رودخانهی پهناوری رسیدند که آب فراوان و تندگذر داشت. ناگریز، خر را که امکان عبورش نبود بر پشت شتر نهاده، به آب زدند. چون به میان رود رسیدند، شتر به الاغ گفت: سخت خاموشی برادر؟ نکند حرکت تند آب باعث سرگیجهات شده، میخواهی برایت قدری رقصم؟
الاغ گفت: ای برادر این چه حرفی است؟ کافی است اندک حرکتی کنی تا من با سر در آب افتم و خفه شوم.
شتر گفت: این چه حرفی است! وانگهی، از آن لحظه که تو شروع به خواندن کردی چنان خارخارِ رقصیدن به جان من افتاده که تا کنون یک دم آرامم نگذاشته! و بی آنکه به زاری و التماس درازگوش وقعی بگذرد به رقصیدن و کمر جنباندن پرداخت، و الاغ را از پشت خویش در آب افکنده، غرق کرد.
تمثیل، , حسین خداکرمی، , حکایت، , ضربالمثل، , هفتهنامهی منطقهای سیمره،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.