توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 11278
  پرینتخانه » ادبی, لرستان پژوهی, یادداشت تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۴۰۰ - ۹:۴۶ | | ارسال توسط :
حکایت‌ها و روایت‌ها در زبان‌زدهای لری و لکی(25)

تازی وَختِ شکار گی‌ش میا! «لری»

تازی وَختِ شکار گی‌ش میا! «لری»
tāzi vaxte šekār gišmeyā - تازی وقت شکار ریدنش می‌گیرد، «از امثال فارسی در گویش لری»

کنایه از:
بهانه و بهانه‌جویی در موقع ضرورت برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت.

حکایت:
– شخصی نوکری داشت و همواره در اختیار او بود، اما ارباب کار چندان مهمی نداشت که این نوکر انجام دهد. بنابراین می‌خورد و می‌خوابید و می‌گفت:
– هر کاری به موقعش؛ به موقع نشان خواهم داد که چه مرد کاری هستم.
– روزگاری گذشت و برای ارباب کار مهمی پیش آمد و از نوکر خواست که این وظیفه را انجام دهد و از شهر خود به شهر دیگری برود، اما چون هوا سرد بود و برفی، نوکر بهانه آورد که دررویی (اسهال) دارد. بهتر است کسی دیگر در پی این کار برود. ماند و چندی بعد، باز هم ارباب وظیفه‌ای نوکر محول کرد و نوکر باز بهانه‌ای جور کرد و نرفت.
– یک روز ارباب همراه با نوکر در راهی می‌رفت و از قضا با شخص آشنایی برخورد كرد و همسفر شدند. دوست همسفر یک تازی شکاری هم داشت، ارباب پرسید:
– تازی شما اهل شکار هست؟
– همسفر گفت:
– تا به حال که ندیده‌ام! چون هر وقت شکار هست، تازی ما ریدنش می‌گیرد! ارباب خندید و گفت:
– ما هم یک تازی داریم! به همین صورت عمل می‌کند. البته، منظورش نوکری بود که همراه داشت! ۱

پی‌نویس:
۱-راوی: گلعلی زارع، ۷۰ ساله، خیرآباد، خرم‌آباد.

نویسنده : علی‌مردان عسکری‌عالم | سرچشمه : سیمره604(22آذرماه1400)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.