توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 16114
  پرینتخانه » اجتماعی, کنار لوگو, یادداشت تاریخ انتشار : ۰۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۹ | | ارسال توسط :

بحران انرژی در غیاب سرمایه‌ی اجتماعی

بحران انرژی در غیاب سرمایه‌ی اجتماعی
در بحران گاز و سرما که این روزها با آن مواجه هستیم با شیوه‌ای از مدیریت و حکم‌رانی روبه‌رو هستیم که در مدیریت از بالا ناتوان بوده و به هر دلیلی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد نقش جامعه را در تصمیم‌گیری‌های خود لحاظ کند و سعی می‌کند بحران‌ها را به نجوی بدون حضور و یا تأثیرگذاری جامعه حل کند.

در این نوع تصمیم‌گیری خود نیز باعث به‌وجود آمدن چالش‌های دیگر یا تشدید چالش‌های قبلی و انباشت بحران‌ها می‌شود. در این یادداشت به ویژگی‌های این مدل تصمیم‌گیری پرداخته، پیامد و تأثیر سرمایه‌ی اجتماعی را دراین مدل بررسی خواهیم کرد.
۱-این نوع مدل تصمیم‌گیری ابتدا واقعیت‌ها و علل پدید آمدن بحران‌ها را تا مرحله‌ی وقوع آن نادیده گرفته، علایم و نشانه‌های پیش از بروز را نادیده می‌گیرد و حتا اخطار و تذکرات علمی و دقیق کارشناسان برجسته و دل‌سوز را به بزرگ‌نمایی و غرض‌ورزی و تبلیغات منفی مخالفان نسبت می‌دهد و آماده‌ی مواجه با بحران نمی‌شود. ولی بعد از وقوع بحران و به‌وجود آمدن آشفتگی و خسارت، با نفی همه‌ی اخطارها ابعاد بحران را بزرگ و خاص جلوه داده، وانمود می‌کند که غافل‌گیر شده و این بحران با تمامی بحران‌های پیشین متفاوت است؛ بنابراین در چنین شرایطی باید همه ساکت و مطیع در خدمت تدابیر چنیین مدیریت بحرانی قرار گیرند. این‌جاست که این نوع مدیریت بحران، به‌جای استفاده از راه‌حل‌های علمی و کارآمد تنها با ابزارهایی مانند تعطیلی مدارس و ادارات و انجام شوهای تبلیغاتی و چکمه پوشیدن و در گِل فررفتن و مویه‌های عاطفی برای بلادیدگان، تنها به‌دنبال فروکش کردن بحران و ساکت کردن منتقدان است. چنین رویکردی کوچک‌ترین دستاورد خود را به موفقیت و مدیریت داهیانه خود و ندای منتقدان را قدرناشناسی و بوق‌های تبلیغاتی دشمن معرفی می‌کند. (تا جایی که در بحران گاز حتا مصرف‌کنندگان بالای گاز خانگی نیز به هم‌سویی با دشمن متهم شدند!)
۲- در بسیاری از این بحران‌ها هیچ‌گاه طرح درستی از مسایل و مشکلات و علت‌ها طرح نمی‌شود. مثلاً در همین بحران گاز هیچ‌گاه به‌درستی مطرح نشد که مصرف و تولید گاز در کشور ما چقدر است و چه عواملی باعث شده که ما نتوانیم برای این روزهای زمستان سخت که دیگران را از وقوعش می‌ترسانیدیم برنامه داشته باشیم؟ چرا کشوری که دومین تولید کننده‌ی گاز جهان است باید در این روزهای سخت به روزی بیفتد که ناچار باشد کشور را تعطیل کند تا با بحران انسانی مواجه نشود؟ هیچ گاه این پرسش جدی مطرح نشود چرا چنین شدیم؟ چه می‌توان کار تا دگر بار چنین نشویم؟!
۳- واقعیت این است که علاوه بر دلایل فنی، اقتصادی و مدیریتی بحران انرژی که در زمستان به شکل بحران گاز و در تابستان به شکل بحران آب و برق جلوه‌گر می‌شود، عامل بسیار مهم دیگر کاهش شدید سرمایه‌ی اجتماعی بین دولت و جامعه است. به این معنا که مردم به گفته‌های مسئولان اعتماد نداشته و اطلاعات داده شده را واقعی نمی‌پندارند و بدین‌روی، حاضر به همکاری با آن‌ها در حل مسایل نیستند. به‌عبارتی در همین بحران گاز، مردم احساس می‌کنند که گاز و یا برق به‌جای این‌که به هم‌وطنان داده شود به کشورهای دیگری فروخته و یا مجانی داده شده و به همین خاطر با کمبود گاز مواجه شده‌ایم. چنین تصوراتی باعث می‌شود که حتا اگر الگوی مصرف مردم نیز نادرست باشد به‌خاطر همین تصورات، حاضر به پذیرش سهم خود در بروز مشکلات نبوده، مایل به همکاری و اصلاح نقش خود نیز نباشند. چراکه بسیار شنیده‌ایم که: اگر قرار است این منابع به کشورهای دیگر ارزان و یا مجانی داده شود چرا خودم آن را مصرف نکنم حتا اگر واقعاً بدان هم نیاز نداشته باشم. ولی دست‌کم جلوی دادن آن را به دیگری می‌گیرم!
۴- بسیاری از کارشناسان باور دارند که الگوی مصرف انرژی در ایران مبتنی بر عقلانیت اقتصادی نیست و بسیاری از شهروندان نیز به این امر آگاهند ولی به دلایل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی چنین امکان اصلاحی فراهم نیست. به قول دوستی طناز: در تابستان زیر کولر گازی با پتو می‌لرزیم و در زمستان چنان بخاری را زیاد می‌کنیم که با یک زیرپوش عرق می‌کنیم اما حاضر به تغییر الگوی مصرف خود نیستیم.
۵- در چنین زمینه‌ای دولت هم به دلایل سیاسی و ایدیولوژیک نیز خواهان گفت‌وگو با جامعه و اصلاح خود نیست. زیرا تصور می‌کند بسیاری از هدف‌ها و سیاست‌هایش را نباید به روشنی با جامعه مطرح کند. بنابراین تلاش می‌کند به صورت ضمنی کار خود را به پیش برده و خود را با جامعه نیز درگیر ننماید. بدین‌ شیوه که نه به صورت جدی وارد تغییر الگوی مصرف جامعه می‌شود و نه حاضر است الزامات حکم‌رانی مسئولیت‌پذیر، پاسخ‌گو و شفاف را بپذیرد و خود را تغییر دهد. چراکه می‌داند اگر از مردم بخواهد که جدی تغییر کنند خودش را هم باید تغییربدهد! بنابراین با نوعی نفی صورت مسئله، تنها با اقدام‌های پوپولیستی مانند تعطیلات، جامعه را سرگرم نموده، موقتاً از بحران‌ها گذر کرده تا از این بحران به بحران بعدی فرج است!
البته نباید از یک نکته نیز نباید غافل شد که حکم‌رانی ما در چند دهه‌ی اخیر به شدت از ظرفیت‌های کارشناسی و خبرگی خود خالی شده است. با ظهور هر دولتی کارشناسان دولت‌های قبلی از ساختار اداری و فنی تارانده می‌شوند و کسانی جای آن‌ها رامی‌گیرند که از حداقل‌ها بی‌بهره‌اند و بعد همین بی‌تجربه‌ها که با سعی و خطا تجربه‌ای اندوخته‌اند در دولت بعدی عوض می‌شوند و جای خود را به دیگران کم‌تجربه، می‌دهند. بنابراین این سیکل فرسایش علم و تجربه سازمانی و طرد و منزوی کردن‌ها باعث کاهش سطح ظرفیت حکم‌رانی در جامعه‌ی ما شده به‌طوری‌که بسیاری از تصمیات گرفته شده در این مدل گاه مورد تمسخر جامعه قرار می‌گیرد و این سوال جدی را در اذهان مطرح می‌کند که آیا چنین تصمیاتی مبتنی بر ظرفیت ذهنی این مدیران است یا نتیجه‌ی خروجی ساختار تصمیم‌گیری است که به فرسایش و زوال ظرفیت‌های حکم‌رانی دچار شده است؟
در پایان باید به این نکته پرداخت که همه‌ی بلایا و چالش‌ها اعم از طبیعی و انسانی نیازمند مدیریت بحران با در نظر گرفتن جامعه هستند و نمی‌توان به هر دلیل ظرفیت‌ها و خواسته‌های جامعه را کنار گذاشت. هر نوع مدیریت کارآمدی ناچار است با بحران‌ها به صورت واقعی مواجه شده، نقش مردم را در این بحران‌ها بپذیرد و آن‌ها را در تصمیم‌گیری به حساب آورد. تنها با دادن اطلاعات دقیق به مردم و دادن حق تصمیم‌گیری به مردم است که آن‌ها نیز در حل بحران‌ها همراه و همکار صادق دولت‌ها بوده، سهم خود را در تغییرات و اصلاحات خواهند پذیرفت.

*جامعه‌شناس

نویسنده : دکترمجتبا ترکارانی* | سرچشمه : سیمره655(1 بهمن ماه1401)
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.