شعری از امیرهوشنگ گراوند
همین اولِ مهر زنگ شعری که تو غایب کلاساش باشی با نوازش ترکهی دختری هم که انار دارد بالا نمیرود.
همین اولِ مهر زنگ شعری که تو غایب کلاساش باشی با نوازش ترکهی دختری هم که انار دارد بالا نمیرود.
خطابهی چهره چهره که میکند گونهای گلگون بر آن میشکوفد و مخاطب را گونهای سخن میکند که سراپای گونهگون میشود گونهای که سرخ که سبز که زرد… پرچمی افراشته بالای آن بلند که دنیایی را با آن فتح و نیمافراشته آنگاه که نیمیاش را در تو گم می شود.
از «ده فرمان» پشتِ فرمان نشستهام پشتِ من، مسافرانی سرگردان پشتِ مسافران، کاسههای آب پشتِ کاسههای آب، رودی از نیل پشتِ نیل، سدّی از سنگ پشتِ سنگ، فرودِ ده فرمان پشتِ هر فرمان منهایی از سرگردان.
پاپ مقدس را درون اتاقکی شیشهای میکنند و سوار بر عصر ماشین کارناوال راه میاندازند و شهر به شهر خیابان به خیابان دور کره زمین میگردانند مؤمنان را! کارناوالی از جنس دختران ریو که روی سینههاشان با خط برجسته نوشته شده مواظب باشید شکستنی است!