Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
آخرین اخبار »
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
برچسب : ماشا اکبری
نحس و ناکام
بچگی ما در نبودها و نبایدها گذشت. کوفتمان شد کودکی. افتادیم زیر پای پهن آدم بزرگها و پوکیدیم. نه خوب شروع کردیم، نه خوب ادامه دادیم و نه خوب تمام کردیم!
۱۴ دی ۱۴۰۱
زور بیزئله خطرناک است
دیر زمانی نه چندان دور رسم شده بود، که بعد از هر نزاعی دو طرف منازعه لشکرکشی و قشونخواهی میکردند تا نزاع ناتمام خود را تمام کنند و خشم و خشونت متراکم در اعصاب و عضلههای خود را با زدن چماقی یا انداختن کلوخی یا پرتاب مشتی یا پراندن لگدی یا کشیدن تیغی خرج و خالی کنند.
۱۹ آبان ۱۴۰۱
گزافه گفتن کنار صدوشصت میلیون گوش؟!
از تمایلات من یکی هم این است که پای حرف مهتران و معمران بنشینم. کهنسالان وقتی که از خاطرات خود میگویند، حرفشان شیرین و شنیدنی است.
۱۲ آبان ۱۴۰۱
خموش باش و خوش باش
شام دعوت بودیم بروجرد. عروسی رحیم پسر رحمانقلی بود. مینی بوس گرفتیم. خُرد و کلان بقچه و بستهها را گشودیم و کفش و کراسها را بیرون آوردیم و خودمان را نو نوار کردیم. قِنجْ و قشنگ رفتیم عروسی. یک جفت کفش ورلدکاپ طوسی نمره چهل و دو نو پوشیده بودم. جان میدادند برای بردن و برداشتن. از دور چشمک میزدند که بیا مرا ببر.
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
بازی با آبرو و عزت «تَبَلْوُرْ»
یک آقایی که سخنگو نیست اما شغلش سخنگویی است و باید سخن نیک و نفیس بگوید، جلوی چشم حیرتزدهی میلیونها آدم آبرو و عزت واژهي «تَبَلْوُرْ» را برد. واژه را انداخت زیر دست و پا و لگدمالش کرد.
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
آتش دودستگی بهرهای جز خون و خاکستر بهجا نمیگذارد
کدخدا کَمَرخان کم کَسی نبود. کلکسیون کمالاتش کامل بود. به تنهایی قبیلهای بود، از آنهایی که در بارهاشان پشت بنز خاور، مینویسند:«قبیله یعنی یک نفر!» دست خدا یاری کرده و به آنچه خواسته، رسیده بود.
۰۶ مرداد ۱۴۰۱
«قلم» تمام من است
بزرگی گفته است «قلم» توتم من است. من اما میگویم «قلم» تمام من است. تمام قلب و قوت من. تا مادامی که مینویسم زندگی در شریانهایم جاری است.
۲۳ تیر ۱۴۰۱
توسعه یک پدیدهی چندوجهی است
هیچگاه آن صحنه و سامان را فراموش نمیکنم. چهل و هفت سال پیش، روز اول مهر، صف بسته بودیم. هرکدام به شکل و شیوهای. سر و سیمای یوسف اما خود حکایت دیگری بود. ترکیبی تحسینبرانگیز اما خندهدار و رقتانگیز. موهای سرش را با نمره چهار زده بود.پیراهن و شلوار لی نو و مرتبی پوشیده بود با کفش لاستیکی کهنه دهان باز کرده.
۰۴ تیر ۱۴۰۱
خوزستان ستون این سرزمین است
اول اینکه؛ مدتها بود میانهی مولا و میرزا بهم خورده بود. راه و رَفتِشان قطع شده و گَپ و گُفتشان بن بست. روزگار ناپایدار است و دنیا در دَوَران.
۱۸ خرداد ۱۴۰۱
جراحان جراحت ندیده!
بهزعم خودتان آستین بالا زده و تیغ برداشته و میخواهید این بیمارِ زارِ نزارِ گرسنهیِ از نا و نفس افتاده را جراحی کنید!
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
اصالت ابتذال
کاری کردهاند که «توز»۱ ابتذال همهجا را به تسخیر خود در آوردهاست و از ابرهای اصالت جز «توژ»۲ اندکی بر آسمان نماندهاست.
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
12