توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 4 July , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
برچسب : شعر،

مرا تحویل خودت بده

مرا به «شیرِزی» از طنینِ آفتاب برگردان/ واژه‌های در نِسار مانده را دوست نمی‌دارم/ مرا به دست‌هایی تشنه بسپار/

۳۱ مرداد ۱۴۰۱

سپیده وُ باد وُ بیدِ مجنون

و از ابتدای دیروز بود/ که ما در انتهای دیوانگی/ ورق خورده بودیم/ کَنده شده از شیرازه‌ی سپیده‌دمان/ و بادها/

۲۹ مرداد ۱۴۰۱

 خانه‌ی پدری

درخت ِ پر از گریه است،/  در دستمال ِ سایه خود./ تب/ در من می‌سوزد بی‌لحظه‌ی آخر/

۰۲ مرداد ۱۴۰۱

شعر! 

همیشه دریچه نیست،/  گاهی برای درها قفلی است/  که با هیچ کلیدی باز نشوند!/  شعر همیشه آزادی نیست،/  گاهی لبان گلوله را می‌بوسد/  و دلش غنج می‌رود/  برای زندانبان! /

۳۰ تیر ۱۴۰۱

بازآفرینی مفاهیم اعتقادی‌ـ اسطوره‌ای

واکاوی شعری از مجید اجرایی

مارمولک‌ها هم عاشق می‌شوند/   این که چیز عجیبی نیست/  سیبی که از درخت می‌افتد/ وسوسه دارد

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱

کبوتر سپید

به سهراب عزیز، کبوتر تیز بال ادب دیار لرستان:

۲۱ فروردین ۱۴۰۱

عشق

در شبی توفانی به خانه‌ات ریختند و  همه‌ی خاطره‌ها و یادگارهای عشق‌مان را با خود بردند:

۱۶ اسفند ۱۴۰۰

لرستان

صلابت را، اینک؛ هرمزان1! در سینه‌ی تفته‌ی کیالان2 باید جست. که در رفعت، سر در آستان کبیرکوه3 می‌ساید.

۰۲ بهمن ۱۴۰۰

شعری از لیلا حسن‌وند

تو ترسیدی که من باری، به روی شانه‌ات باشم و یا چون حسِ غمگینی، درونِ خانه‌ات باشم تو ترسیدی که من با تو، بمانم در قفس شاید شریکِ کاسه‌ی آب و دو مشت دانه‌ات باشم نفهمیدی برای تو، دل از سینه درآوردم که لبریزِ شرابِ کهنه‌ی میخانه‌ات باشم دو بالم را شکستم تا زمینی شد […]

۲۸ دی ۱۴۰۰

ملالی نیست می‌آیم

در همهمه‌ی صداهای ناهمگون پیرامونم که اغلب بدخبر و آزار دهنده هستند، گاهی ترنمی از تک‌خوانی‌هایی که امیر شرفیان، با صدای خودش برایم می‌فرستد، مرا به دنیای محال اما خیال‌انگیزی می‌برد.

۲۷ دی ۱۴۰۰

یادداشتی بر سروده‌ای از روح‌الله آبسالان

در لغزندگی یک متن

اصلاً هیچ‌کس نمی‌دانست که نام‌ات را از ساعت هفت و همان موقع همیشگی از پنج‌شنبه‌ای در حاشیه‌ی کاغذ تاخیر از خالی میز از ماهیانی با پیراهن‌های سیاه بر گرفتم... مرکب‌ات می‌کنم...

۰۹ دی ۱۴۰۰