توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
برچسب : سهراب سپهری،

زندگی و مرگ در اشعار سپهری و فروغ فرخزاد

سهراب سپهری و فروغ فرخزاد هر دو دارای دو دوره‌ی کلانِ شاعری هستند که در هر دوره، نگاه خاصی به زندگی، انسان و هستی داشته‌اند و به تبع در هر دوره فلسفه‌ی ویژه‌ای برای زیستن خود یافته‌اند.

۰۴ آبان ۱۴۰۱

عشق در اندیشه‌ی سپهری 

دو نوع کلان عشق را می‌توان از هم تفکیک کرد: «عشق افلاطونی و عشق غیرافلاطونی؛ در عشق افلاطونی یا معنوی، معشوق غیرزمینی است و با گذشت زمان دست‌خوش تغییر و زوال نمی‌شود، رابطه‌ی عاشقانه در این نگاه عبارت است از فنای در امر بیکران و حیرت کردن در هستی؛ اما در عشق غیرافلاطونی که می‌توان آن را عشق زمینی هم نام نهاد، معشوق زمینی و ناپایدار و گذرا و دست‌خوش زوال و فنا می‌شود».

۲۳ بهمن ۱۴۰۰

غم در اندیشه‌ی سهراب سپهری

مفهوم غم از تعابیری است که بسامد بسیاری در اشعار سپهری دارد. « غم در هشت کتاب دو معنا دارد، معنای نخست غم که در کتاب مرگ رنگ آمده، غمی است هم عنان با یأس و افسردگی و سرخوردگی و تنهایی در زندگی روزمره، غمی که با پریشانی و پشیمانی و حسرت و تمناهای برنیامدنی و ناامیدی همراه است و شخص را در هم فرو می کوبد و آینده‌ای مبهم و بی فروغ را پیش روی او قرار می دهد» (دباغ، ۱۳۹۰).

۰۲ بهمن ۱۴۰۰

راهی به رهایی(۱)

در نوشته‌ی کوتاه قبلی با عنوان «راه و راز زندگی» از گستردگی و ژرفای راز زندگی سخن گفتیم. با حکیمان و شاعران همراه شدیم و از دریچه‌ی نگاه آنان به جست‌وجوی راز زندگی در راه افتادیم، راهی که البته بی‌برگشت و نافرجام بود!

۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰