امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
بهاریه کرونایی
چقدر دلم میخواهد، باد باشم و بپیچم در گوش باران و زمزمه کنم ترانهي بهار را.
چقدر دلم میخواهد، دانهي بلوط را گوشهای از دلت بکارم تا سال دیگر شاهد جوانه زدنش باشم.
چقدر دلم میخواهد، بر بلندترین برج قلعهي «فلکالافلاک» بایستم و تو را صدا بزنم و از آنجا با همدیگر دریاچهي «ماهی» را تماشا کنیم.
چقدر دلم میخواهد، پا به پای تو تا بلندترین نقطهي «یافته» بروم و در آنجا فریاد بزنم، آی مردم شهر دوستتان دارم.
چقدر دلم میخواهد، یکی از روزهای پایانی اسفند، بقچه شعرم را ببندم و در غار «میرملاس» نقاشیهای روی تنهس صخره را یک بار دیگر با تو ببینم.
راستی از «تونل برفی» چه خبر؟ فکر کنم این روزها از ندیدن تو دلش بگیرید.
چقدر دلم هوای سرسرهبازی در روی برفهای «اشترانکوه» را میکند.
بیا تا برویم و مهربانی «کهمان» را در چشمهای کودکی ببینیم که بهار را به تماشا نشستهاست.
چقدر دلم میخواهد، روزهای آخر اسفند در کنار حوض پر از آب خانهي «آخوند ابو» با نگاهت پلی به سمت «حمام گپ» بزنم.
چقدر دلم میخواهد، دوباره کودک باشم و لباسهای نوی عیدم را نشان همه بدهم.
چقدر دلم یاد آبنبات چوبی میکند. بوی پشمک تازه چقدر حالم را خوب میکند.
چقدر دلم میخواهد، دوباره دست همدیگر را بگیریم و همه با هم شعر «عمو زنجیرباف» را بخوانیم و اندوههایمان را به پشت کوه بیندازیم.
چقدر دلم میخواهد، یک بار دیگر در چشمهای هم زل بزنیم و بگوییم:«تاب تاب عباسی خدا منو نندازی.»
این روزها کرونا، این چقدر را از همه گرفته است. سایهاش بر روی شهر سنگینی میکند و نفسهای او را به شماره انداخته است. کرونا این روزها مهربانی را طور دیگری برای ما تعریف کردهاست. او به ما یادآور شده از هم دور باشیم ولی اتصال مهربانی و گذشتمان را فراموش نکنیم.
کرونا این مهمان ناخواسته، این دومین بهار است که روزهای پرشکوفه ما را تلخ کردهاست. بیایید حالا که این مهمان ناخوانده دارد در شهر پایکوبی میکند از پشت پنجرههای مهربانی برای هم دست تکان بدهیم و بهار امسال متفاوتتر از سالهای دیگر در کنار هم باشیم، دور از هم با دلهای نزدیکتر به هم. شک نکنید، کرونا هم میرود و تنها نقاشیهای قشنگ روی دیوار دل آدمهای میماند که این روزها با گذشت هستند.
چقدر این روزهای آخر اسفند، دلم هوای ساز «عباس»، مرد کولی سبزواری را میکند که در خیابانهای خرمآباد پرسه میزد و میخواند:
«من ی پرندهام آرزو دارم که تو یارم باشی.»
بهاریه، , سیمره، , عبدالرضا شهبازی , نوروز،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.