امروز : جمعه, ۱۵ تیر , ۱۴۰۳ - 29 ذو الحجة 1445
ماجراهای من و سیاست/ فصل دوم/ بخش۴۷ انتخابات مجلس ششم/ سلسله و دلفان(۳)
کاری که دوم خردادیها چشم داشتند در سلسله صورت نگرفت و…
آشیخ محمد محمدی با بیش از ۳۱ هزار رای برندهی انتخابات شد و آشیخ آلکاظمی با اندکی اختلاف بر جایگاه دوم نشست.
در این انتخابات حیدریمقدم ۲۴ هزار، آذری ۴هزار و پانصد و حسنوند ۲ هزار رای کسب کردند.
به باور بسیاری، اگرچه نتیجهی انتخابات برای همهی مردم پیشاپیش روشن بود؛ اما فضا، هر آن در معرض دیگرگونی بود.
بیشتر مردم سلسله، حول محور حیدریمقدم اجماع کرده بودند، توپ مردم در زمین حسنوند و آذری بود. اگر کنار میرفتند و حیدریمقدم تنها میماند، بدون شک، بازی باخته به یک بردی تاریخی تبدیل میشد.
این که سه نامزد ما به هر دلیل به توافق نرسیدند. یک اشتباه استراتژیک بود. گفتم استراتژیک چون یک فرصت تاریخی از دست رفت و قابل جبران نبود.
گفتم فرصت تاریخی، چون اگر حیدریمقدم در حوزهی سلسله و دلفان در مجلس ششم به مجلس میرفت بدون شک دستاوردهای خوبی برای منطقه داشت:
نخست این که با ارتباطی که او با بزرگان مجلس ششم از جمله آقای کروبی داشت و با توجه به دانایی و کارآزمودگی او، بدون شک به یکی از وزنههای مجلس ششم تبدیل میشد.
دو دیگر این که آشیخ محمد محمدی که یکی از فریادهای مخالف مجلس ششم بود، به مجلس راه نمییافت چون با توجه به سمت و سوی تفکر دولت و مجلس حضور او در آن موقعیت به راستی هیچ دستاوردی برای مردم حوزهی انتخابات سلسله و دلفان نداشت و…
نکتهی آخر این که با حضور حیدریمقدم، نمایندگان اصلاحطلب لرستان در اکثریت قرار میگرفتند و بیشک، لرستان بیشتر در مسیر کمک دولت قرار میگرفت و میتوانست از گنجایشی که دولت خاتمی برای کل کشور ایجاد کرده بود، سهم بیشتری داشته باشد.
به طوری که در مجلس هفتم، محمود حسنوند اگر چه آخر دولت اصلاحات بود اما کُنش بهتری با دولت اصلاحات داشت و نمود آن سفر ویژهی محمدخاتمی به سلسله بود…الخ
مردم سلسله مردمی محاسبه گر و تحلیلگرند. هیچ مردمی در سطح استان به اندازهی مردم سلسله محاسبه گر نیستند. آنان به آسانی به آب و آتش نمیزنند.
تلخکامیهای زیادی چشیدهاند. زخم بیالتیام آنان در دورههای گذشته درسی به آنان آموخته که برای کنش های خود، حساب و کتاب داشته باشند.
آنان در مجلس ششم با وجود سه نامزد مدعی در سلسله، از جمله حیدریمقدم، آذری و حسنوند محاسبه کرده بودند که آخر این بازی، باخت حتمی است به همین دلیل آن گونه که بخواهید سینه چاک انتخابات مجلس ششم نشدند و به دیپلماسی پنهان روی آوردند.
شک ندارم اگر در آن موقعیت میدانستند راهی برای اتفاق نظر هست آن راه را تجربه میکردند. آنان میدانستند این سه قطب یکی نخواهند شد و البته آلکاظمی را هم پیروز میدان نمیدانستند، بنابر این، گروهی قید انتخابات را زدند، جمعی ناامیدانه به آلکاظمی پیوستند و جمعیتی هم فرش قرمز زیر پای نامزد برنده گسترانیدند.
در ستاد حیدریمقدم شور زندگی بود اگرچه او در مجلس پنجم وجههی سیاسی خود را خدشهدار کرده بود؛ اما جوانان سلسله میدانستند حیدریمقدم همان صدای رسایی بود که از تریبون مجلس سوم از دست بیعدالتی شکایت به بینالملل میبرد.
رییس ستاد، زندهیاد شاعر سخنپرور رضا ذکایی بود. او خود یک کوه آتشفشانی از عشق و شور و امید بود که به کالبد جامعه میدمید. ذکایی مرد انرژیک سلسله، پشت تریبون که میرفت از خاتمی بزرگ میگفت و دانشجویان و دانشآموزان را سرشار از هیجان و شور و هورا میکرد.
در آخرین روز تبلیغات انتخاباتی بیش از پانزده هزار تن از هواداران حیدریمقدم چون رودی خروشان در خیابانها به جریان افتاد.
بیشتر آن جمعیت موّاج، جوانان پاک سرشتی بودند که بیملاحظه و سینه چاک و بیمحاسبه، پا به میدان انتخابات گذاشته بودند.
آن روزها تازه چشممان به دنیای رسانههای آزاد باز شده بود.
بعد از بیست و اندی سال از انقلاب تازه فهمیده بودیم آب مملکتمان در چه کرتی است و اگر دیر بجنبیم چند سال دیگر از قافلهی توسعه و پیشرفت عقب میمانیم و عقب ماندهتر از قطر و امارات و عربستان میشویم! من هم یکی از آن هزاران بودم که گردهم آمده بودیم تا نمایندهای در شان و شوکت دولت خاتمی به مجلس ششم بفرستیم و در حسرت این آرزو پیر شدیم!
در پایان انتخابات مجلس ششم در سلسله «جمعی از فرهنگیان و فعالان سیاسی» شهرستان سلسله بیانیهای منتشر کردند که در ۵ بند، دلایل جدا شدن حوزهی انتخابات سلسله و دلفان را اعلام کرده بودند…
ادامه دارد…
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.