امروز : پنج شنبه, ۷ تیر , ۱۴۰۳ - 21 ذو الحجة 1445
فریادهای بیحاصل
آن دبیرستان بعدها به پیشنهاد همین استاد فرزانه «بهار» نام گرفت. اینکه اکنون به چه نام است، نمیدانم. آن زمان که کَمَکی دستم با قلم و قلمزنی آشنایی پیدا کرده بود به حکم وظیفه وجدانی که به زادگاهم دِهی بهنام «سرترهان» در ابتدای دشت ترهان و در قسمت غربی شهرستان کوهدشت کنونی داشته و دارم، کوشیدم با زبان قلم، انجام دو خواست عمومی مردم منطقهام را از مسئولان امور رژیم پهلوی مطالبه نمایم؛ یکی احداث راهی مناسب از میانه دشت ترهان و دره سیاهپله بهسوی سهراهی ایلام و اسلامآباد غرب، دیگری انتقال بخشی از آب رودخانهی سیمره به دشت خشک ترهان. اهمیت این دو خواسته کاملا مشهود است. راه شریان توسعهی اقتصادی و پیشرفت اجتماعی است و آب مایهی حیات و زندگانی و آبادانی. ولی به مصداق این بیت شعر از شاعر غزلسرای شیراز:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست البته آنچه به جایی نرسد فریاد است
فریاد من و پسرعمویم «محمدرحیم محمدی» که اکنون مایوسانه گوشهی عُزلت گزیده، در راستای تحقق این دو خواسته بهحق بهجایی نرسید که نرسید… و جز گرفتن وعدههای سرخرمنی چیزی عایدمان نشد. اما از آنجایی که دنیا دار مکافات است و از مکافات عمل نباید غافل شد عاقبت مسئولان آن رژیم هم که بیشترشان توجهی به خواستههای بهحق خلقهای ایران را نداشتند، خود و رژیمشان چوب بیتوجهیهایشان را خوردند و بر سرشان آن آمد که ما دیدیم و نسلهای دهههای بعدی شنیدند و خواهند شنید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی باز به مصداق بیتی دیگر از این غزلسرای بزرگ، گفتم؛
دست از طلب ندارم تا کام دل برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
این بود که باز ننشستیم. آنقدر هوارنامه نوشتیم و امضا جمع کردیم و طومارهای طایفهای ارائه دادیم تا بالاخره دل مسئولان امر را بهدست آوردیم. در سال ۱۳۸۵ از طریق امور آب لرستان پس از انجام کارشناسیهای معمول و برآورد هزینههای لازم مبلغ ۴۰ میلیارد تومان پروژهی انتقال بخشی از آب رودخانهی سیمره به دشت ترهان برای آبیاری ۱۳۰۰ هکتار از اراضی دیم مصوب گردید. کار اجرای آن پس از اعلام مناقصهای عمومی به شرکت پیمانکاری بهنام «دارتاک» داده شد. ما و اهالی خوشحال از اینکه یکی از خواستههای بهحقمان جامه عمل بهخود میپوشد، غافل از اینکه دستهای پلیدی بهصورتهای پیدا و پنهان در جهت جلوگیری از انجام این پروژه در کارند و ما غافل از این ماجرا… زیرا آب از آن لرستان است ولی بهرهبردارش خوزستان است. در نتیجه پس از یک سال در حالیکه قسمتی از کار انجام گرفته، و یک میلیارد تومان هم هزینه شده بود در خردادماه سال ۱۳۸۶ پروژه تعطیل و قرارداد با دلایل واهی چون نداشتن توجیه اقتصادی فسخ گردید.
در پی به مصداق این مثل:«چون بد آید هرچه آید بد شود یک بلا ده گردد و ده صد شود»
بروز یک دورهی خشکسالی پیدرپی یاس و حرمان در شکست پروژه دست در دست هم داده و خیلی از خانوارهای ساکن سرترهان را مجبور به کوچهای اجباری به ناکجا آبادها از جمله شهرکهای اقماری تهران نظیر اسلامشهر، بومهن، رودهن و دماوند و غیره نمود. متاسفانه تعداد زیادی از جوانان و نوجوانان این خانوادهها از راه راست بهدر رفته و بهدام شغل کثیف فروش مواد مخدر صنعتی و تهیه مشتقات خانمان برانداز آن افتادند. شوربختانه تا کنون بیش از ۲۰ نفر از این جوانان و نوجوانان اعدام و اجسادشان در قبرستان عمومی سرترهان مدفون است. به همین شمار هم یا حکم اعدامشان صادر شده و به اصطلاح خودشان زیر تیغ هستند و یا به حبسهای ابد و طویلالمدت محکوم گشتهاند. این نتیجهی همان توجیه نداشتن آن پروژه و تعطیلی آن سیستم آبرسانی است.
فرزند کشاورز سرترهانی که میبایست بر روی باغ و بستانش کار کند و چون همسایه زیرتنگ سیابش یاقوت سرخ بچیند و به بازار عرضه کند، حالا یا اعدام شده و مدفون در خاک است و یا زیر تیغ است و ابد، یا معتاد و در پیادهروها افتاده و یا کارش فروش مواد مخدر به جوانان تهرانی و نابود کردن خانوادههای آنان است. راستی گناه این تراژدی غمبار به گردن کیست…؟ لطفا شما قضاوت کنید…!
چون یک معضل بزرگ اجتماعی در این خطه بهوجود آمده بود من باز بی تفاوت نبودم، دوست عزیزم جناب آقای دکتر کیانوش رستمی سردبیر هفتهنامهی سیمره که گاهی خواستههای بهحق و عمومیمان را دلسوزانه منتشر و به سمع و نظر مسئولان امور رسانده و میرساند، شاهد بر مدعاست.
سالی من به اتفاق جمعی از مطالبهگران تحصیلکرده ترهانی چون آقایان بهروز احمدی، میرزاعلی کوشکی، مختار شکربیگی، صحبتالله کوشکی، حشمتالله آدینهوند، آبادعلی کوشکی در معیت امامجمعه گراب با تعیین وقت قبلی برای حل این معضل بزرگ به جناب آقای دکتر خادمی استاندار وقت لرستان مراجعه و طرح دعوی نمودیم. گرچه قولهای مساعدی دادند ولی متاسفانه هیچکدامشان را عملی نکردند. از این رهگذر تا اینکه نوبت به استاندار بعدی لرستان جناب آقای دکتر زیویار رسید. ایشان پس از اعلام درخواست ما قول دادند پروژه ساخت راه را در سفر آیندهی ریاستجمهوری به لرستان در اولویت میگذارم ولی انجام این پروژه آبرسانی در حال حاضر غیرممکن است مگر بخش خصوصی انجام آنرا بر عهده بگیرد، اقدام میکنم. در نتیجه بهدستور آن مقام محترم، آقای مهندس شاهرخی مدیرکل محترم جهاد کشاورزی لرستان که انصافا مدیری توانمند و یاریگر کشاورز است بهدنبال، باب مذاکره را با شرکتهای خصوصی که در کار انجام چنین اموری فعال هستند باز کرده و سرانجام در تاریخ ۲۵ / ۲ / ۱۴۰۳ در دهه ی کرامت و سالروز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی در مرکز بخشداری بخش گراب جلسهای با حضور آقای دوستیان بخشدار، آقای عبدالهی مدیریت جهادکشاورزی شهرستان کوهدشت، مهندس هوشیاری و آقای مهندس زکیپور نمایندهی شرکت کرانه نیلگون افق وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بندهی حقیر و جمعی از کشاورزان منطقه تشکیل گردید. پیشنهاد نمایندهی شرکت آبرسان این است که تا مدت ۵ سال هیچ بهرهای عاید کشاورزان نخواهد شد چونکه نزدیک به ۲ سال از انجام این پروژه صرف کار اجرا و احداث ایستگاه آبرسانی میشود و مدت ۳ سال هم باید اراضی کشاورزی نامبرده تماما در اختیار شرکت باشد تا آوردهاش تامین و سودی معقول هم بنماید. این پیشنهاد برای شرکت شاید موجه باشد اما برای کشاورز خیر، زیرا خیلی از خرده کشاورزان زندگی سالیانهشان از این طریق تامین میشود. من به عنوان نماینده این قشر زحمتکش، ضمن خیرمقدم و خوشآمدگویی به جناب آقای دکتر شفقت استاندار محترم لرستان استدعا دارم این موضوع را بررسی کرده و در دولت مطرح نماید بلکه فرجی در انجام این دو مهم حاصل شود. همچنین از آقای امامیراد نماینده محترم و مردمی ترهان (کوهدشت و رومشکان) تقاضامندم همچنان که در امور خیر برای دیار ترهان از هیچ کوششی فروگذار نبودهاید، در جهت پیگیری انجام این دو موضوع و حل معضلات منطقه ترهان یاریگر و مددکارمان باشند.
شنیدهام که بهشت آن کسی تواند رفت
که آرزو برساند به آرزومندی
به امید بذل توجه و با تقدیم احترامات فائقه
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
قلم و كارتان جاى تقدير و سپاسمندى دارد كه ياد آورديد كار و تلاش صميمانه محمدى ها را كه اينجا و جاى جاى ديار ترهان در ذهن و قلوب مردم بر چسب خورده و ماندگار شده است. قلم و كارتان بر اين مدار و كار مردمى بر دوام و خلاق و نويسا.