Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
آخرین اخبار »
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
شناسه خبر : 14971
پرینتخانه » فرهنگی, یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۱ - ۹:۳۰ | | ارسال توسط : مدیر سیمره
آشنایی با گویش لکی و برخی ویژگی آن
مقدمه: اهمیت و توجه به سایر گویشهای رایج در ایران، آنگاه آشکار میشود که بدانیم توانمندی و بالندگی زبان فارسی معیار به شناخت و چگونگی بهرهبردن از گویشها و لهجههای گوناگون بستگی دارد.
یعنی گویشها و زبانهای غیر رسمی میتوانند به رشد و تقویت زبان معیار کمک کنند به ویژه در زمینهی برابرسازی. از طرفی دیگر، بعضی از این گویشها از لحاظ مختلف، مستقل هستند ولی پیوند و اشتراکات نزدیکی با هم دارند، مثلا، گویشواران لک به واژهی«آهن»، آسِن:āsen میگویند در حالی که بلوچها و کُردان نیز این واژه را به همین شیوه تلفظ میکنند
گویش لکی، از ماندگارترین و قدیمیترین گویشهای ایرانزمین است که افراد زیادی به آن تکلم میکنند و عمدتاً در استان لرستان هستند. همچنین شماری از آنها در استانهای ایلام، کرمانشاه و همدان پراکندهاند.
گروهی دیگر از لکها بر اثر سیاست دولتمردان گذشته به نقاط مختلف کشور از جمله شمال(دهکدههای مکارود، کجور…) دهکدههای خداآباد و شاپور کازرون و چهلچشمهی شیراز، منوجان جیرفت کرمان، ظهران چای زنجان کوچانده شدهاند. همچنین شماری از لکها در سلیمانیه عراق به سر میبرند.
آقای محمد مرتضایی در کتاب «زبان کردی و لهجههای مختلف آن» مینویسید:« علاوه بر منطقهی وسیع لرستان، در شهرستانهای شاپور، خوی و رضاییه … لک وجود دارد، و عشیرهی بزرگ کلونعبدی فارس هم بنا به تحقیقات پرفسور اومان به لهجهی… لکی صحبت میکنند. و در پاکستان، هندوستان، افغانستان، بلوچستان لک که از عشایر ایل مشهور(براخوی) هستند، وجود دارد و مرکز آنها شهر(ایغ) و حدود شمال آن از درهی کلات به(لاسی بله) میرسد و قسمتی از ایل (براخوی پایین) و ایل(قلندرانی) در سراوان و چاهلان مقیمند. ایلات مزبور با تمام عشیرههای خود از جانب حلب به این مناطق رفتهاند، عدهای از محققین براین عقیدهاند که آنها از غرب فلات ایران به کرمان و از آنجا به مکران و بلوچستان رفته و سپس متفرق گردیهاند…»(مرتضایی، ۶۲:۱۳۵۷)
البته نگارنده با نظر آقای مرتضایی همداستان نیست که «لکی» را لهجه دانستهاند. شاید نظر ایشان و دیگر پژوهشگرانی که بر این خطا رفتهاند، از اینروی باشد که لهجه را به جای گونهی زبانی به کار بردهاند. برای روشن بحث و این که زبان، گویش و لهجه چیست و چه تفاوتی با هم دارند، مطلبی از زبانشناس نامبردار کشورمان-دکتر محمدرضا باطنی- آورده میشود:
«در بعضی کشورها که یک زبان رسمی دارند، مانند ایران و فرانسه، زبانهایی یافت میشود که با ملاکهای زبانشناسی زبانهایی تمامعیارند… ولی این زبانها چون در داخل مرزهای سیاسی این کشورها قرار گرفتهاند و زبان رسمی نیستند و از طرف دیگر اکثراً خط مستقل و ادبیات جداگانهای ندارند، با زبان رسمی همپایه نیستند… در فرانسه به این زبانها patois میگویند و در فارسی میتوان اصطلاح گویش را برای آنها به کار برد. بدین ترتیب کُردی، گیلکی، مازندرانی، بلوچی و مانند آن گویش هستند.»
زندهیاد استاد باطنی در ادامهی این مبحث میافزایند:«وقتی اصطلاح گویش را در این مفهوم بهکار میبریم باید به نکات زیر توجه داشته باشیم:
۱-گویش با لهجه تفاوت دارد: لهجه گونهای است از یک زبان که با لهجههای دیگر آن زبان هستهی ارتباطی مشترک دارد ولی گویشهای یک کشور با یکدیگر و با زبان رسمی هستهی ارتباطی مشترک ندارند، یعنی سخنگویان آنها جز در موارد حاشیهای بدون آموزش سخن یکدیگر را نمیفهمند.
۲-گویشها از روی ملاکهای زبانشناسی زبان هستند ولی چون زبان رسمی نیستند، نام زبان برآنها اطلاق نمیشود.
۳-بنابر تعریف بالا، اصطلاح «گویشهای فارسی» بیمعنی است زیرا به گیلکی، بلوچی، کردی و غیره باید گفته شود گویشهای ایران و به گونههایی چون یزدی، مشهدی، تهرانی و غیره باید گفته شود لهجههای فارسی. وقتی کردزبانها، ترکزبانها، گیلکیزبانها و سخنگویان دیگر گویشها فارسی حرف میزنند، معمولاً لهجه پیدا میکنند. به این نوع لهجهها باید گفت لهجهی کردی، لهجهی ترکی، لهجهی گیلکی و غیره….»(باطنی،۲۸:۱۳۷۴)
از ویژگیهای خاص گویش لکی وجود پارهای از واژگان اوستایی، فارسی باستان و پهلوی است. این واژگان با همان ریخت کهن در حال حاضر در گویش لکی کاربرد دارند. این ویژگی قدمت و دیرینگی گویش لکی را میرساند. برای مثال چند نمونه آورده میشود:
فارسی لکی پهلوی
دیو دیو dēv
زین زین zēn
تیز تیژ Tēz/ž
زخم زَم Zahm
کرنگ *koring
*کورینگ در پهلوی و کُرنگ در لکی:در فرهنگ پهلوی به میدان میدان اسب دوانی معنی شدهاست. همچنین به نقل از برهان قاطع آمدهاست: کرنگ، کرنگه: بروزن تفنگ اسب آل را گویند و به معنی میدان و جای صف کشیدن سپاه باشدو جرگه و حلقه زدن مردم و سپاه را میگویند. باید گفت معنیای که از کرنگ شده دقیق نیست زیرا کرنگ به معنی چند سیاه چادر روستایی مربوط به چند خانوادهاست که گردهم برپا شدهباشند، یا فضای بین دو یا چند چادر سیاه که شبها گلهها را آنجا نگهداری میکنند.(بنگرید واژهنامهی لُری ص ۵۵۷)
اما وجود پارهای از واژگان لکی نیز در متون کهن ادب پارسی یکی دیگر از دلایل قوی بودن و استواری این گویش است. برای نمونه:
به گرمی، بر ایشان یکی بانگ زد
کز آن بانگ تب لرزه بر مانگ زد(عنصری)
مانگ یعنی: ماه که در پهلوی ماونگه است. مانگ با همین ریخت و تلفظ اکنون در گویش لکی رواج دارد.
بپرسید نامش، ز فرخ هجیر؛
بدو گفت:«نامش ندارم به ویر»
ویر، واژهای است لکی به معنی: هوش که به شکلهای ویریا(باهوش)، ویرا و ویردار نیز به کار میرود.
ز شعر نفس تو آن بارهای عار کشد
که چون هلال به طفلی در آیدش کوزی
کوز:köz معادل قاچ، مثلاً یک قاچ هندوانه.(انوری)
لکی، زبان شعر و ادب لرستان است و نیز زبان سرودههای مذهبی اهل حق«یارسان» که آیینی است درویشی و پر از راز و رمز. اشعار زیبا و پرمغزی که سینه به سینه و نسل به نسل به یادگار ماندهاند، چون«چلسرو»(چهل سرود)۱ و مور و هوره۲ -باستانیترین آوای انسانی- به گویش لکی سروده شدهاست.
آوایی(ö) در گویش لکی وجود دارد که در زبان فرانسه نسز هست. این آوا در واژههای: رون(rön): روغن، قول(qöl): عمق، هول(höl): رنگ قهوهای، دیده میشود.
«از قدیمترین آثاری که واژههای لکی در آن فراوان به کار رفته است و اصولاً به فهلویات مشهور است، دوبیتیهای باباطاهر و دوبیتیهای قطران تبریزی است.» (ایزپناه،۲۶:۱۳۷۶)
سند دیگری که میشود از آن نام برد، سرودههای «ملاپریشان»، عارف و شاعر لک است که در قرن هشتم هجری میزیسته و همعصر خواجهی شیراز بودهاست. ملاپریشان ساقینامهای دارد با مطلع:
ساقی باوهرو جامی پی مستی
sāqi bāwaru jāmē pey masti
سودم مستین ژیان ژ هستی
sudem mastiyam žeyān ža hasti
معنی: «ای ساقی جامی از آن شراب برایم بیاور تا با نوشیدن آن از خود بیخود شوم؛ زیرا من خود میدانم که سودم در مستی و از خود بیخودی است و زیانم در هوشیاری و آگاهی.»
با دریغ هنوز گویش لکی آنگونه که باید و شاید مورد بررسی و کنکاش قرار نگرفته است. اگر بر آن باشیم که گویشها، بازوانی توانمند برای زبان فارسی(زبان معیار) هستند اهمیت آنها بیشتر آشکار میشود. امروزه زبان فارسی در برابر سیل واژگان بیگانه قرار گرفته است، بدینروی برای جلوگیری از هجوم واژگان بیگانه، میتوان از واژههای محلی و بومی استفاده کرد به ویژه در زمینهی «برابرسازی».
در این باره مثالی میآوریم: گویشوران لک در برابر واژهی فوتبال، «توپان» را ساختهاند یا واژهی «وفرینه»(برفینه) در گویش کرمانشاهی اسم دختر است و از دو پارهی وفر(برف)+ینه(پسوند نسبت) ساخته شده است. اگر دقت کنید، ترجمهای که از snow White جک لندن به فارسی شدهاست، یعنی «سفید برفی» سطحی و ضعیف بهنظر میرسد؛ حال اگر به گویشها به عنوان ذخایر ارزشمندی نگاه شود، مشکلاتی از این قبیل به وجود نمیآید. بدین روی بر ماست که برای حفظ و پاسداری از گنجینههای ارزشمند خود بکوشیم. در این مقاله تلاش شده است تا خوانندهی ارجمند با گویش لکی و برخی ویژگیهای این گویش از جمله فرآیندهای واجی آشنا شوند.
کلیدواژگان:
گویش لکی،فرآیند واجی، زبان معیار، لهجه، همگونسازی، غیرهمگونسازی،
فرایند واجی چیست؟
هر نوع دگرگونی را که روی نوع، محل و تعداد واجها یا ساختمان هجا(بخش)، تأثیر داشته باشد،«فرایند واجی» Phonological process میگویند.
معمولاً خط و نوشتار نسبت به فرایندهای واجی مقاومت نشان میدهد، اما این فرایندها به شکل گستردهای بر گفتار اهل هر زبان تأثیر میگذارند و آنها هنگام سخن گفتن یا خواندن یک نوشته، این فرایندها را به کار میبرند همچنان که ما مینویسیم«شنبه» اما میخوانیم «شمبه»؛ در گویش لکی برای راحتتر شدن تلفظ، واج /ب/ نیز حذف میشود:«شمه =šama .» در این گویش بعضی از واژهها، شکل کهنِ خود را حفظ نمودهاند، برای نمونه: خواهر، xowa ، خوش xowaš اما ( و ) خواهر و خوش در زبان فارسی دیگر تلفظ نمیشود که به آن واو معدوله میگویند.
انواع فرایند واجی در گویش لکی
زبانشناسان، فرایندهای واجی را به انواعی دستهبندی از جمله: ١- همگونسازی
۲- ناهمگونسازی ۳- قلب ۴- کاهش ۵- ابدال
الف) همگونسازی:
همگونسازی(assimilation) عبارت از آن است که دو واج اعم از واکه(مصوت) یا همخوان(صامت) و یا یک واکه و یک همخوان درون یک هجا با یک واژه بر روی هم تأثیر بگذارند و با هم همگون شوند. مثلاً تكواژ be(ب) پیشوندی است که در آغاز فعلهای امر قرار میگیرد، مانند: بنوس =benös بنویس، بنیش = beniš بنشین، بِگِر= beger بگیر و …. همچنین در گویش لکی گاهی واج /ج / به واج / ش / هر گاه بیش از واج /ت / بیاید، تبدیل میشود: اجتماع = اشتما، مجتهد= مشتهد.
واژهی «انبار، فارسی، در گویش لکی به «امار:amār » بدل میشود. در این واژه، واج / ب / که واج دولبی است بر واج پیش از خود یعنی /ن / تأثیر میگذارد و آن را به واج غنهی دیگری که دولبی باشد یعنی /م/ تبدیل میکند که در فارسی به صورت «امبار» تلفظ میشود اما در لکی برای سهولت در گفتار واج /ب/ نیز از تلقط ساقط میشود.
ب) ناهمگونسازی:
ناهمگونسازی (dissimilation) نیز یکی دیگر از فرایندهای واجی است که بر اثر آن دو واج یکرنگ و یا یکسان در یک هجا و یا در یک واژه به صورت دو واج ناهمسان و ناهمگون درمیآید. مثلاً در واژهی مسجد که از دوهجا تشکیل شدهاست، چون واجهای /س / و /ج / که اولی بیواک و دومی واکدار و برای راحتتر شدن تلفظ، واج / س / حذف و واج /ج / به واج /چ / که بیواک است بدل میشود. البته گاهی واج پایانی یعنی /د/ به /ت/ دگرگون میشود: مسجد، مچت، mačet – در واژهی «مشکل، دو واج /ش / و / ک / هر دو بیواک هستند ولی دومی به فرم واکبر خود یعنی /گ/ بدل میشود و به صورت «مشگل: mešgel » تلفظ میشود.
پ) قلب:
گاهی ممکن است که در کلمه، دو واج که در مجاورت یکدیگر قرار میگیرند جای خود را با هم عوض کنند. این پدیده را قلب (metathesis ) مینامند. در گویش لکی این فرایند نیز کاربرد دارد. برای مثال: قفل = قلف، عکس =عسک، مبارک = بمارک bemārek
کبریت، > کربیت (فارسی) > کرمیت(لكي)
جگر > جرگ > jarg
ت) کاهش:
واج(phoneme)، کوچکترین واحد آوایی زبان است که بتواند ایجاد تمایز معنایی بکند، بنابراین با توجه به این تعریف، در بعضی از واژهها، واجهایی که از جهت معنایی نقشی به عهده ندارند، حذف میشوند، چنین پدیدهای را حذف با کاهش میگویند. حذف واج ممکن است در آغاز، میان و پایان واژه رخ بدهد. نمونههای فرایند واجی «کاهش» در گویش لکی:
یکشنبه یشمه yešama
کلاغ قلا (qelā)
در این واژه علاوه بر فرایند واجی کاهش، همگونی نیز رخ داده است.
ولایت(=سرزمین) ولات velāt
بخش بش ba:š
نکته: در بعضی از واژههای سهواجی که واج دومشان مصوت بلند / و/ باشد، واج پایانی میافتد. برای مثال:
چوب چو ču
جوب جو ju
دوغ دو du
ث) ابدال:
گاهی در یک واژه، واجی به واج دیگری بدل میشود، بیآنکه بتوانیم برای آن در چهارچوب فرایندهای همگونی یا دگرگونی توجیهی بیاییم. مانند تبدیل همزه به / و / در واژهی: جزء > جزو و تبدیل /ی / به /ر/ در واژههای: شوی = شور ، جوی = جور.
نمونههای فرایند واجی «ابدال» در گویش لکی:
طناب تَناف tanāf
زنگ ژنگ žang
پَر(پر پرنده) پل pa:l
چاقو چخو caxu
خوشه حوشه huša
از ویژگیهای دیگر گویش لکی این است که معمولا واجهای /خ/ به ح/h/ بدل میشوند، زیرا این دو واج هر دو بیواک هستند اما محل تولید واج /h/ چاکنای است که تلفظ آن راحتتر است.
نکته: بعضی از گویشوران لک چون طایفهی شاهیوند از شهرستان چگنی به جای واجِ واکدار/ق/ از واج بیواک /ک/ استفاده میکنند.
مثال: قسم < کسم < kasam , بوق(بوقلمون) < بوک < buk , قند < کن < kan
فرجام سخن:
گویشها و زبانهای فراوانی در کشور ما رواج دارند که میراث معنوی و زبانی ما را سامان میدهند. شناخت و حفظ این گویشها در حقیقت نگهداری از گنجینههای ارزشمند فرهنگی ماست. این گویشها نه تنها تضاد و ستیزی با زبان معیار ما ندارند بلکه پشتیبان و یار آن نیز هستند. اگر بپذیرم که زبان هویت و آیینهی تمامنمای هر انسان است، پس باید برای همهی گویشهای ایرانزمین ارزش قایل شویم. به دیگر سخن، گویشهای ایرانزمین بازوانی توانمند برای زبان رسمی کشور هستند.
پینویسها:
۱- چِل سرو (چهل سرود): تکبیتهایی است به گویش لکی و تفالی است که مردم در شبهای سرد و دراز زمستان به آن متوسل میشوند تا هم این شبها را به صبح برسانند و هم فالی به نیتی گرفته باشند. چل سرو که تقریبا در تمام استان [لرستان] و خصوصاً در مناطق لکنشین رواج دارد، عامل و زمینهی خلق تکبیتهایی شدهاست که هرکدام به تنهایی بار فرهنگی- اعتقادی خاصی دارد…» (زیودار،۱۳۷۶: ۹۶)
نمونه:
صوفي صافی بیم چمه زیارت
sufi sāfe bim čema zeyārat
سوزه هنگچی دل بردمیه خارت
sowze henakči del berdmeya xārat
معنی: صوفی ساده دلی بودم که به زیارت رفته بودم، زیبارویی شوخوش دلم را به غارت برد.
سیام چوی زخال، قطرانم چوی نیل
zexāl qâtranem čö nil sêyām čö
بار هجرانم نمهکیشی فیل
bāre hejrānem nemakišē fil
معنی: درونم از غم مانند زغال است و اشکهایم چون رود نیل، بار سنگین هجرانم را فیل هم تاب نمیآورد!
کزه کز نکه کزت ئهر گیانم
keza kez naka kezat ar geyānem
کزهت چوی نیشتر، نیشتار سُخانم
kezat čö neštar ništ ar söxānem
معنی: اندوهگین مباش و غمآواز سر مده! جانم پذیرای اندوهت باد! اندوهت بهسان نیشتر بر استخوانم نشست.
۲-مور و هوره: از باستانیترین آواهای انسانی که در مرگ انسان ساخته شده، مور و هوره است. این آواهای باستانی که به گویش لکی سروده شدهاند، آنچنان در طى قرون و اعصار با اندوههای انسانی صیقل یافتهاند که به راحتی تا اعماق روح و روان هر شنوندهای رسوخ مییابند. این ابیات مقام والای انسان را ارج مینهند و روان اندوه بار سوگواران را نسلی میبخشند. سرایندگان گمنان، این اشعار را در قالب تک بیت سرودهاند. بنابر این در نهایت ایجاز غنیترین احساسات و عواطف بشری در این تک بیتها نهفته است.
نمونه:
چنی چن وخنه نين دیارت
čane čan vaxta niyan dēyāret
مر بول كوبانان بین مزارت
mar bölkubānān biyan mezāret
معنی: چندین و چند وقت است که پیدایت نیست انگار خاک جایت، به تلی از خاکستر مبدل شده است.
کتابنامه:
۱-باقری، مهری،«مقدماتزبان شناسی»، تهران: دانشگاه پیامنور، چاپ پنجم، ۱۳۷۷.
۲-باطنی، محمدرضا، «مسائل زبانشناسی نوین(ده مقاله)، تهران: انتشارات آگاه، چاپ چهارم ۱۳۷۴٫»
۲-مجلهی زبانشناسی، سال هفدهم، شمارهی اول، بهار و تابستان ۱۳۸۱.
٣- زبان فارسی: راهبردهای یاددهی و یادگیری، غلامرضا عمرانی و هامون سبطی، تهران: اندیشهسازان، جلد اول، چاپ اول، ۱۳۸۱.
۴- ایزدپناه، حمید، «فرهنگ لکی»، تهران: موسسهی جهانگیری، چاپ اول، ۱۳۶۷.
۵- نجفی، ابوالحسن، «مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، تهران: نیلوفر، چاپ سوم، ۱۳۷۳.
۶- روزنامهی اطلاعات، «پژوهشی در گویش خوانساری» یکم اَمُرداد ۱۳۸۲، شمارهی۲۲۸۲۷.
۷- مرتضایی، محمد، «زبان کردی و لهجههای مختلف آن» تبریز: انتشارات مهرگان، چاپ اول، ۱۳۵۷.
۸- کزازی، میرجلالالدین، «نامهی باستان: ویرایش و گزارش شاهنامهی فردوسی»، تهران: ج دوم، انتشارت سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱.
۹-فرهوشی، بهرام، «فرهنگ زبان پهلوی»،تهران: موسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم،۱۳۸۱٫
۱۰- زیودار، علی،«چل سرو، سرود سرنوشت»، تهران: مجلهی شعر، سال چهارم، شمارهی ۲۱، بهار ۱۳۷۶٫
۱۱- یاوریان، اکبر، «واژهنامهی لُری»، خرمآباد: انتشارت افلاک، چاپ اول، ۱۳۸۵٫
* کیانوش رستمی
– مدیرمسئول و سردبیر هفتهنامهی منطقهای سیمره
-کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
-دکترای روزنامهنگاری
آثار چاپ شده:
-دستور خط برای مطبوعات و رسانههای گروهی ۱۳۹۲ انتشارات شاپورخواست خرمآباد
-پیشینهی مطبوعات شهرستان کوهدشت انتشارات شاپورخواست خرمآباد(۱۳۹۳)
-فریاد بیصدا (بررسی پارادوکس و حسآمیزی در غزلیات بیدل دهلوی)، انتشارات شاپورخواست خرمآباد(۱۴۰۰)
*این مقاله پیشتر در شمارهی ۱۳۳ مجلهی نگاه نو، سال سیویک، بهار ۱۴۰۱ چاپ شدهاست.
*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.
به اشتراک بگذارید
https://avayeseymare.ir/?p=14971
تعداد دیدگاه : 0
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.