Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
آخرین اخبار »
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
شناسه خبر : 14680
پرینتخانه » فرهنگی, یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ - ۸:۵۴ | | ارسال توسط : مدیر سیمره
روزهای دوشنبه (نگاهی به «سفرنامهی تاجیکستان») – بخش ۷ و ۸
6-3- آزادی اندیشه:
برخی از روشنفکران تاجیکستان(به تعبیر تاجیکها: ضیاییان) همچون دکتر کمالالدّین عینی و دکتر شمسالدین صالحاف(42،145)، در گفتوگوهایی با مسرّت دورهی زمامداری کمونیستها بر تاجیکستان را از نظر زندگی و شرایط اقتصادی ستوده و تنها ضعف آن را سختگیریهای حزبی و نبود آزادی اندیشه دانستهاند.
گذشته از نظرات مخالفی که برخی از روشنفکران تاجیک مانند دکتر عایشه حامدوا و دکتر علیمرداناف(ص۱۲۸،۱۲۹،۱۳۷) در این زمینه داشتهاند، آنچه گفتنی است نظر سطحی آن افراد و کم اهمیّت جلوه دادن ممیزهی اصلی آدمی، «آزادی اندیشه» است. در اینکه آدمی به غذا و مسکن و… نیاز دارد، شکی وجود ندارد؛ امّا آیا با مرتفع ساختن آنها نیاز دیگری نخواهدداشت؟ و آیا صرف توجّه به نیازهای جسمانی انسان، او را تا مرز حیوان بودن فرو نخواهدبرد؟ یا اینکه به تعبیر مولوی:
ای برادر! تو همه اندیشهای
مابقی خود استخوان و ریشهای
انسان بودنِ انسان به اندیشهي اوست و اگر فاقد اندیشه باشد، جز جسم که ترکیبی از رگ و پی و استخوان است، چیز دیگری نخواهدبود. برای داوری منصفانه در این مورد آگاهی از دیدگاهی ژرف و بیطرف عاری از ثمر نخواهدبود؛ دیدگاهی که فضای شوروی سابق و چند جمهوری آن را مشاهده کردهاست.
دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن پس از دیدار از دوشنبه که در آبان ۱۳۵۲ صورت گرفته، نوشته است: «بنا به آمار نقلشده در نشریات رسمی، بیسوادی در تاجیکستان ریشهکن شده است و آموزش ابتدایی تا هشت سال اجباری است. بهطور کلّی پیشرفت آموزش و بهداشت و کمیّت زندگی نسبت به دوران پیش از انقلاب، تحسینبرانگیز است؛ آنچه جای حرف دارد، «کیفیت زندگی» است».۲۷
همچنین در پایان همان سفر یکماهه از کشور شوروی، نظر کلّی خود را اینگونه بیان داشته است: «همهی حرفها در دنیای امروز بر سر این است که نباید «انسانیّت انسان» در زیر پوشش تأمین حقوق ابتدایی به اختناق افتد، چه در سبک غربی و چه در سبک شرقی. نظر من این است که دنیا نباید به باغوحش آراستهای تبدیل شود که باشندگانش همه نوع جیرهی خوب و ایمنی و بهداشت داشته باشند، ولی آن چیزی که جوهر زندگی آنهاست، از آنان سلب گردد».۲۸
۷-۳- آزادی جنسی
مسرّت، طیّ اقامت در دوشنبه بهتدریج متوجّه میشود که در این شهر به عللی از جمله شرایط بد اقتصادی، تنفروشی زنان و دختران رواج فراوان دارد (ص۱۴۰-۱۴۱). البته چنین پدیدهای همهجا دیده نشده و فراگیر نبوده است. زنان و دختران تاجیک با آنکه محدودیّت پوشش نداشته و حتّا گاه نیمه برهنه ظاهر میشدهاند، شرمی خاص در چشمانشان دیده میشده و متانت داشتهند. حریم آنها نیز توسط مردان رعایت میشده و از متلک و چشمچرانی مصون بودهاند(ص ۳۰).
با این اوصاف، در مراکزی چون «دیسکو جام جمشید» این پدیده رایج بود و رونق داشته است. بودن چنین مکانهایی زبان کسانی همچون «دادر بیگ»، دانشمند سرشناس علوم طبیعی را به اعتراض گشوده و تعریف و تمجید او را از نظام شوروی سابق به دنبال داشته است: «در آن دوره ما یک فاحشه و فاحشهخانه نداشتیم. دخترگان ما در سازمانها چنان در آسایش بودند که هرگز برای پول، همراه کسی نمیشدند. اکنون دختران ما خود را میفروشند»(ص ۷۴).
حال آنکه چنین نبوده و مشاهدات و گزارشها خلاف آن را نشان داده است. اسلامی ندوشن دراینباره میگوید: «رابطهی آزاد بین زن و مرد بهقدر کافی گسترشیافته است. اگر «جا» باشد، مانع دیگری ظاهراً بر سر راه نیست. پسرها و دخترها خیلی زود میتوانند با هم مهربان شوند و اگر اشتباه نکنم، برای دختر امروز روس (لااقل در قسمت اروپایی و شهرهای بزرگ) دیگر دوشیزگی مسئلهای نیست».۲۹ با اینکه اسلامی ندوشن به این موضوع ملایم اشارهکرده، کسان دیگری چون «ک. س. کارول»، روزنامهنگار برجستهی فرانسوی و شورویشناس معروف، مفصّل به آن پرداخته است. او تحلیلهای خود را بر اساس گزارشهای مطبوعات رسمی شوروی نوشته و از سندیّت برخوردار است. کارل در مورد غربگرایی جامعهی شوروی نوشته است: «نامهها و گزارشهایی که به روزنامههای شوروی میرسند و درج میشوند، جستهوگریخته به مطالبی اشاره دارند که در گذشته ذاتاً و عمقاً ضدّ شوروی شناخته میشد و آن موضوع دخترهایی است که در ازای به دست آوردن «بلوجین» به خودفروشی دست میزنند».۳۰
روزنامۀ روسی «کوموسمولوسکائیا پراودا» طیّ سلسله مقالاتی که به این موضوع پرداخته، جزییات بیشتری از آن نشان داده است. خودفروشی دختران شهر روستف به دانشجویان خارجی تا حدّی شایع بوده که یکی از آنها در خوابگاه فریاد کشیده: «هرگز فکر نمیکردم که عشقورزی در روسیهی شوروی تا این پایه ارزان تمام شود».۳۱
۸-۳- جمع بستن جمعهای عربی
به گفتهي مسرّت یکی از ویژگیهای برجستهي زبانی مردم تاجیکستان، جمع بستن جمعهای عربی است؛ شیوهای که شاعران و نویسندگان نیز آن را به کار میبرند(ص ۹۴). شایان گفتن است که اینگونه جمع بستن دیرینه است و در بسیاری از متون کهن زبان و ادبیّات فارسی نیز دیده میشود. محمّدتقی بهار، علّت چنین کاربردی را روشن شدن عبارت برای فارسیزبانها میداند.۳۲، رونق چنین جمعی در زبان فارسی از اواخر قرن چهارم تا اواخر قرن پنجم بوده و آخرین نشانههای آن تا قرن هفتم است.۳۳ مثالهایی از این کاربرد در متون کهن:
– از عجایبهای کار خویش پدر را بگفتی.(تاریخ سیستان)
– سخنهای لطیف و امثالهای خوش به کار دارد. (قابوسنامه)
– و این دو کوه را اندر کتبهای بطلمیوس مذکور است.(حدود العالم)
– بیابان درنورد و کوه بگذار
منازلها بکوب و راه بگسل (منوچهری دامغانی)
– میان ایشان حوادثها افتاد و عجایبها و اخبارها پیدا شد.(تاریخ بلعمی)۳۴
حضور چنین شیوهای از جمع بستن در زبان فارسی تاجیکی همانند کاربردهای «شَش» و «خَش» نشاندهندی قدمت و اصالت این زبان است.
۹-۳- خوردن غذا با دست
یکی از تصویرهایی که برای مسرّت تازگی داشته، خوردن غذا با دست بودهاست. او گاه در مهمانیها میدیده که افرادی با دست غذا میخوردهاند. با اینکه مهمانیها اغلب با حضور افراد زیادی بوده، میزبان قبل از ورود مهمان، امکان دست شستن آنها را فراهم میکردهاست. البته خوردن با دست الزامی نبوده و کسانی که مایل نبوده، از قاشق استفاده میکردهاند (ص۹۶،۱۰۶).
این نوع خوردن، همانند تاجیکستان هنوز در بسیاری استانهای ایران از قبیل لرستان و چهارمحال بختیاری رایج و قابلمشاهده است. نگارنده نهتنها در مناطق روستایی که در بسیاری از نقاط شهری لرستان نیز بارها و بارها چنین صحنههایی را دیده و تجربه کرده است. خوردن غذا با دست هماکنون در لرستان کمرنگ شده و با گسترش تالارها و رستورانها رو به کاهش رفته است.
این شیوهي خوردن در لرستان تا آنجا مرسوم بوده که اصطلاحات خاصّی مانند: «شصتوچهار» نیز برای آن وضعشده است. منظور از «شصتوچهار»، انگشت شصت دست و چهار انگشت دیگر آن است که وقتی در کنار هم قرار میگیرند، ضمن ساختن عدد «شصتوچهار» به کمک آنها و با مهارتی خاص لقمه از ظرف برداشته و به دهان گذاشته میشود. این اصطلاح معنای کنایی به خود گرفته و برخی بهجای گفتن عبارتی چون: «امشب، شام دعوت داریم»، میگویند: «امشب، شصتوچهار دعوت داریم». خوردن غذا با دست، شیوهای بسیار کهن است و به ادبیّات و فرهنگ عامّه نیز راهیافته است. زبانزد معروف «آفتابهلگن هفت دست، شام و ناهار هیچی» ریشه در این شیوه دارد. در گذشته برای بسیاری از خانوادهها مرسوم بوده که قبل از کشیدن غذا، با یک آفتابهي پر از آب و یک لگن و یک حوله یا دستمال نزد مهمان میرفتهاند. مهمان با دیدن آنها دستان خود را میشسته و بعد از خشککردن، با دست به غذا خوردن مشغول میشده است. این رسم ستودنی متأسّفانه بعدها مانند بسیاری دیگر از رسوم، دچار حاشیه شده و به چشم و همچشمی و کبر و افاده سوق داده میشود.
برخی خانوادهها برای خودنمایی هم که بوده، به یک یا دو دست آفتابه و لگن اکتفا نکرده، چندین دست در معرض دید قرار میدادهاند. عدّهای به این هم راضی نشده و بهجای استفاده از جنس معمولی این ظروف، به جنسهای پرزرقوبرق و گرانبها روی میآوردهاند. سرانجام چون ماهیّت هر نمایش صوری روزی آشکار خواهدشد، پدیدهی چند دست آفتابه و لگن نیز نیّت میزبان را برملا میکند. بعدها میهمانها و دیگران متوجّه میشوند که به دنبال آن همه آفتابه و لگن و آن همه زرقوبرق، اصل موضوع، یعنی غذا به حاشیه رفته و مهمان گرسنه و ناراضی از سر سفره برمیخاسته.
ناگفته نباید گذاشت که استفاده از آفتابه و لگن، صرفاً برای قبل از خوردن غذا نبوده و بعد از آن نیز برای شستن دستها استفاده میشده است.۳۵ این را هم باید افزود که این آفتابه و لگن از اسباب و ابزار ویژهی سفره بوده و جز برای شستن دست استفادهی دیگری نداشته است.
۴- دستآوردها
هر چند مسرّت در سفر به تاجیکستان به دریافت مدرک دکترا نائل نیامد، دستخالی هم برنگشت. چون او سالهاست با کارهای فرهنگی و پژوهشی همنشین بوده، هر فرصتی را پژوهیده و از آن بهرههایی برگرفته است. مهمترین بهرههایی که او در این سفر و در این فرصت به آنها رسیده، عبارتاند از:
۱-۴- آشنایی نزدیک با کشور تاجیکستان
از جمله آرزوهای مسرّت، سفر به تاجیکستان و دیدن مردم مهربان و شنیدن زبان شیرین آنها بوده است؛ مردمی که همزبان و همنژاد با نیاکان او بوده و تنها دریچهي شناخت وی از آنها صفحهی تلویزیون بوده است(ص ۹).
این سفر به آرزوی مسرّت، جامهی عمل پوشانده و موجبات آشنایی نزدیک او را با لایهها و ابعاد زیادی از زندگی مردم این کشور فراهم ساخته است. آدابورسوم، رفتارهای اجتماعی، خیابانها، گردشگاهها، فروشگاهها، شیوهی گویش، نامهای ایرانی، روابطخانوادگی، وضعیّت اقتصادی و… بخشها و لایههایی از این سرزمین است که مسرّت، آنها را از نزدیک مشاهده کرده است. طبیعی است که آنچه او دیده، مسرّتبخش نبوده و گاه اندوه و دلتنگی بار آورده است. دور ماندن تاجیکستان از ایران(ص ۱۲۲) و تنفروشی برخی دختران(ص ۱۴۱) از این دلتنگیهاست. دامنهی آشنایی او با این کشور منحصر به دورهی زمانی سفر وی نبوده و دورهی شوروی سابق را نیز در پی داشته است. دیدن برخی آثار بهجای مانده از زمامداری کمونیستها و همچنین شنیدن خاطراتی از آنها از دیگر جنبههای این آشنایی است.
۲-۴- دیدار با چهرههای فرهنگی
با آنکه سفر مسرّت به تاجیکستان کمتر از دو ماه بوده، بسیاری از چهرههای برجستهي فرهنگی تاجیکستان را دیده و با آنها گفتوگو کرده است. او برخی از این شخصیّتها مانند دکتر کمال عینی(نویسنده) و گلرخسار صفیآوا (شاعر) را پیش از سفر میشناخته و با آنها در ایران دیدار داشته است. علاوه بر این شخصیّتها به افراد زیر هم میتوان اشاره کرد:
دکتر عایشه حامدوا (زبانشناس)، دکتر نگینه سراج زاده (مترجم)، دکتر مقدّمه مرجان اشرفی (پژوهشگر نگارگری)، عیسی رحمتالله یف (سرپرست نسخههای خطّی انستیتو شرقشناسی)، مهین بانو ممدوا (نویسنده و پژوهشگر)، رحمت نذری (شاعر)، مهمان محبّتاف (نویسنده)، گل نظر (شاعر)، پروفسور دادخدا سیمالدّین (پژوهشگر زبان)، محمّدجان شکوری (پژوهشگر زبان)، منیازوف (پژوهشگر زبان)، جوره بیگ نذری (رییس انستیتو رودکی)، چیلایف (مترجم و پژوهشگر زبان)، پولادخان (خوشنویس)، محمّدعلی عجمی (شاعر و نویسنده)، دکتر علیمردان اف (پژوهشگر) و پروفسور سیدمحیالدّین اوف (پژوهشگر). دیدار و گفتوگو با این چهرهها درواقع، بهرهمندی از دانش و معرفت آنان است و هر نشست با آنها در حکم یک کلاس حضوری. مسرّت بسیاری از واژگان و زبانزدهای تاجیکی را در دیدار با این چهرهها به دست آوردهاست.
۳-۴- دیدن مراکز فرهنگی
طبیعتاً برای کسی که نهتنها پیشهی رسمیاش پیوند با کتاب و کتابخانه و تحقیق و پژوهش، بلکه اعتقاد و علاقهاش نیز چنین باشد، حضور در کشوری همزبان، فرصتی ارزنده است و همچنان به اعتقاد و علاقهاش وفادار. یکی از تفریحات پیگیر مسرّت در تاجیکستان، دیدن مراکزی چون کتابخانه و پژوهشگاه بوده است. کتابخانهي فردوسی، پژوهشگاه فرهنگ فارسی – تاجیکی، گنجینهي دستنویسها (نسخههای خطّی)، آثارخانهی (موزه) ملی تاجیکستان و دفتر ایرانشناسی تعدادی از مراکزی هستند که وی از آنها با دقت و اشتیاق دیدن کرده است. او بعضی از این مکانها مانند کتابخانّهی بزرگ فردوسی را چند بار دیده و هر بار نیز آن را تحسین کرده است (ص۲۴،۲۵،۵۸،۱۱۱).
دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن نیز در سفر خود به تاجیکستان از این کتابخانه دیدن کرده است. به روایت وی کتابخانهی فردوسی در آن سال (۱۳۵۲) نزدیک دو میلیون جلد کتاب داشته، درحالیکه مسرّت، سی سال بعد تعداد آنها را سه میلیون و با احتساب نسخههای خطّی و نشریات، شش میلیون جلد آورده است(ص ۱۱۱). مقایسهی این دو رقم نشاندهندهی این نکته است که در این فاصله، بر تعداد کتابهای کتابخانه افزودهشده و اهمیّت آن کاستی نداشته است.
۴-۴- مشاهدهي عزّت و اقتدار زبان فارسی
از سال (۱۹۱۷ م)، که حکومت کمونیستی شوروی پدید آمد، اقدامات گستردهای بر ضدّ قومیّتهای نژادی و زبانی این کشور آغاز شد. این رژیم نوظهور، فرهنگ و زبان روسی را در صدر نشانده و در امحای دیگر فرهنگها و زبانهای این قلمرو پهناور سخت میکوشیده است.
یکی از این ملیّتها که از تعرّض روسها مصون نماند، ملّت ریشهدار تاجیک بود. آنها به تعبیر دکتر عایشه حامدوا کمر به نابودی فرهنگ تاجیک بسته بودند و در این راه شوم از هیچ جنایتی حتّا کتاب سوزی ابا نداشتند. میزان کتابسوزی روسها از کتابهای فارسی فقط در سال ۱۹۲۰ میلادی بهاندازهای بود که تا یک سال بتواند آتش گرمابههای کشورهای آسیای میانه را تأمین کند(ص ۱۲۹). آنها با آنکه همهی امکانات مسخ کردن یک ملّت را در اختیار داشتند و بیش از هفتادسال حکومت کرده بودند، جز تغییر خط کاری از پیش نبردند و نتوانستند مردم تاجیکستان را از زبان ملّی و مادری محروم کنند. تاریخ، کمتر چنین اقتداری از یکزبان زیر سلطه به چشم دیده و شاهد پیروزی آن بر زبانی سلطهگر بوده است.
همچنین بعد از فروپاشی رژیم تمامیّتخواه شوروی، از بین جمهوریهای سابق، تنها ملّتی که دانشجویانش میتوانند پایاننامهی خود را به زبان مادری بنویسند، تاجیکستان است. کشورهای دیگری مانند آذربایجان و ازبکستان از این عزّت و امتیاز برخوردار نبوده و دانشجویان آنها میبایست پایاننامهی خود را به زبان روسی ارائه دهند(ص ۴۵). مسرّت در سفر خود به تاجیکستان این عزّت و اقتدار زبان فارسی را به عینه دیده و بر آن آفرین گفته است(ص ۷۸).
ادامه دارد…
پینویسها:
۲۷- محمّدعلی اسلامی ندوشن، در کشور شوراها، تهران، یزدان، چاپ سوم، ۱۳۶۳، ص ۲۴۰٫
۲۸- همان، صص ۳-۲٫
۲۹- محمّدعلی اسلامی ندوشن، در کشور شوراها، ص ۳۳۳٫
۳۰- همان، ص یازده و دوازده.
۳۱- همان، ص هفده و هیجده.
۳۲- محمّدتقی بهار، سبکشناسی، جلد اول، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ص ۳۸۰٫
۳۳- پرویز ناتل خانلری، تاریخ زبان فارسی، جلد سوم، تهران، نشر نو، چاپ چهارم، ۱۳۶۹، ص ۱۰۰٫
۳۴- همان، صص ۱۰۳-۱۰۱٫
۳۵- محمّد معین، فرهنگ فارسی، جلد اول، ص ۷۱٫
*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.
به اشتراک بگذارید
https://avayeseymare.ir/?p=14680
تعداد دیدگاه : 0
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.