امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
- اولین پیام پزشکیان خطاب به مردم پس از اعلام نتایج انتخابات: این تازه آغاز همراهی ماست / مسیر دشوار پیشرو جز با همراهی، همدلی و اعتماد شما هموار نخواهد شد / سوگند میخورم که در این راه تنهایتان نخواهم گذاشت؛ تنهایم نگذارید
- «مسعود پزشکیان» نهمین رییسِ جمهور ایران شد
- تحلیلی کوتاه از بازی همستر کومبات
- نسبت ما و انتخابات
- رابطهی عشق و نفرت نسبت به قدرت غالب
مولوی و رنج
اینکه در جهانی که ما زندگی میکنیم، رنجهای بسیار گریبانگیر آدمیان میشود. بهویژه در نگاه دینی، این پرسش، عمیقتر مطرح میشود. خدایی که مهربانتر از مادر است، لطیف و بخشاینده است، چرا جهانی آفریده که موجب رنجانیدن آدمی میشود؟
پاسخهای بسیاری از جانب حکیمان و عارفان و فرزانگان در دورههای گوناگون به این پرسش داده شده است. مولوی نظرگاه خاص خود را در زبانی موسیقایی(شعر) عرضه داشته است.
مولوی، هم عارف بود و هم حکیم. سخنان حکیمانه و نگاه عارفانه را با زبان شعر بیان میکرد. در میان شعر از تمثیل و حکایت و داستان بهره میبرد تا آنچه را در نظر دارد، با بیانی جذاب به مخاطب ارائه دهد.
ابتدا اندکی تصویر خدایِ مولانا را مبتنی بر مثنوی بازتاب میدهیم. خدا برای مولوی، بیش از هر چیز، یک معشوق و یک رفیق است. رفیقی که دلسوز ماست و معشوقی که از مادر برای ما مهربانتر است. وصف اصلی خدا، نزد مولوی، صفت لطف است:
اصل نقدش، داد و لطف و بخشش است
قهر بر وی چون غباری از غش است
و رحمت و کرم خدا، همه را در بر میگیرد:
از کمال رحمت و موج کرم
میدهد هر شوره را باران و نم
خدای مولوی، مادر ماست:
وقت طفلیام که بودم شیرجو
گاهوارهم را که جنبانید؟ او
از که خوردم شیر، غیر شیر او؟
کی مرا پرورد جز تدبیر او؟
و چنین خدایی اجازه نمیدهد که انسان، که طفل اوست، بیهوده رنج بکشد. پس چرا رنج میبریم؟
مولانا برای پاسخ به پرسش فوق، قصهی عمیقی را در مثنوی آورده است. مردی خفته است با دهانی باز. ماری وارد دهان آن مرد میشود. سواری، مار را میبیند که دارد وارد دهان آن مرد خفته میشود، اما نمیرسد که مار را دور کند. سوار، چوبی در دست دارد. با چوبش، شروع به زدن مرد خفته میکند. مرد خفته، هراسان بیدار میشود و شروع به فرار میکند و:
بانگ میزد کای امیر آخر چرا
قصد من کردی تو، نادیده جفا
گر تو را ز اصل است با جانم ستیز
تیغ زن یک بارگی خونم بریز
شوم آن ساعت که شدم بر تو پدید
ای خنک آن را که روی تو ندید
بیجنایت، بیگنه، بیبیش و کم
ملحدان جایز ندارند این ستم
میجهد خون از دهانم با سخن
ای خدا آخر مکافاتش تو کن
اما سوار بیاعتنا به نفرینهای او، در پی او میرفت و او را میدواند و همچنان رنج میداد و شرّ میرسانید، تا آنکه پس از دویدن بسیار، مرد دونده، دچار تهوع شد و آنچه در معده داشت، از جمله آن مار را بالا آورد:
زو برآمد خوردهها زشت و نکو
مار با آن خورده بیرون جست از او
چون بدید از خود، برون آن مار را
سجده آورد آن نکو کردار را
مار را که دید از معدهاش بیرون آمده، تازه فهمید که آن سوار، چرا او را رنج رسانده و باعث دویدن و خستگی او شده، و شکرگزار مرد سوار و شرّهای او شد:
سهم آن مار سیاه زشت زفت
چون بدید آن دردها از وی برفت
گفت: خود تو جبرئیل رحمتی؟
یا خدایی که ولی نعمتی؟
ای مبارک ساعتی که دیدیام
مرده بودم، جان نو بخشیدیام
آن ساعت شوم، به این ساعت مبارک تبدیل شد. چگونه؟ با فهمیدن دلیل رنجها. با درک معنای شرّهایی که به او رسید.
مولانا میگوید: ما همه آن مرد خفته هستیم. چون علت رنجهای زندگی را نمیدانیم، آن رنجها را شرّ میپنداریم. اما، خدایی که مهر مطلق و لطف بیکران و رحمت بیانتهاست، ما را رنج بیهوده نمیرساند. این رنجها، برای رهایی ما از دردها و برای تعالی وجود ما و برای شکوفایی روح ماست. این استراتژی مولوی برای حل معضل شرّ و رنج است. در حقیقت کار او، کوششی است برای معنا دادن به رنج. و این معنا، شومیِ رنج را به مبارکی تبدیل میکند. آنچه رنج را رنجبار و شرّ میکند، بیمعنایی آن نزد ماست. و مولوی، میگوید اگر معنای رنج را دریابیم، دیگر آن را رنجبار و شرّ نمیبینیم.
در خاتمهي تذکار، این دو نکته لازم است که: اولاً من فقط به صورت بسیار خلاصه، تز مولوی دربارهی شرّ را گزارش کردم؛ و دوماً نظر مولوی مربوط به زندگی فردی و جهانبینی شخصی آدمیان است، نه زندگی اجتماعی آنان.
این نوشته، خلاصهای از مقاله «رنج و حکمتهای آن» از سید حسن اسلامی اردکانی در مجلهی وزین نگاه آفتاب است.
*دانشجوی دکترای ادبیات عرفانی
*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.
مرتضا ادیب، , مولوی، , هفته نامه منطقهای سیمره،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.