توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 17777
  پرینتخانه » اجتماعی, مقاله تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۷:۵۷ | | ارسال توسط :
نقد و بررسی کتاب

کنکاشی در خاطرات و یاددداشت‌های آقاضیا‌الدین تویسرکانی (بخش سوم و پایانی)

کنکاشی در خاطرات و یاددداشت‌های آقاضیا‌الدین تویسرکانی (بخش سوم و پایانی)
در تداوم بررسی محتوایی کتابِ کنکاشی در خاطرات و یادداشت‌های آقاضیاالدین تویسرکانی، پژوهش، شرح و تصحیح دکتر محمد مهدی آقاخانی و ارج‌گزاری به تلاش مصحح گرامی و دست‌اندرکاران یاوری مشارالیه،

از صفحه‌ی ۱۳۳ زیر‌نویس ۲ و متن صفحه‌ی ۱۳۴ ذیل مبحث دستگیری و اعدام اشرار در حکومت سالار فاتح که در سال ۱۳۲۸ هـ. ق حکومت ولایات ثلث [تویسرکان، ملایر و نهاوند] را به عهده داشته به اسم او علی‌خان و فتح مازندران به امر سپهدار [محمد ولی خان سپهدار تنکابنی] نموده و ….
آن‌چه در این صفحات و صفحه‌ی ۱۳۶کتاب به قلم آقا شیخ ضیاالدین آمده است در تأیید اقدامات انتظامی و امنیتی میرزا علی خان دیو سالار، سالار فاتح بعدی است و با توجه به توصیف شخصیت و اقدامات سالار فاتح (علی دیوسالار) که در کتاب نقش آزادی‌خواهان مازندران در جنبش مشروطه و فتح تهران آمده است. میرزا علی خان سرتیپ یا علی دیوسالار به واسطه‌ی مجاهدت در فتح تهران.۱ از جانب عضدالملک … قاجار نایب‌السلطنه احمد شاه در سال ۱۳۲۷هـ.ق به لقب سالار فاتح ملقب۲ و مدارج نظامی و دولتی چندی را تا حد معاونت پیرم ارمنی در نظمیه کل کشور و بعد از مرگ پیرم، ریاست کل نظمیه را طی کرده و نامی نیک داشته است.
اما در زیرنویس صفحات مذکور شرح احوالی ناهماهنگ با هرآن‌چه در کتاب نقش آزادی‌خواهان مازندران در جنبش مشروطه و ….و هم‌چنین کتاب تصرف تنکابن به دست مجاهدان مازندران به سرکردگی سالار فاتح و پیوستن آن‌ها به نهضت گیلان، یادداشت‌های رضا خواجه نوری به نقل از کتاب رجال تهران و برخی ولایات شمال غرب ایران، فورتسکیو می‌خوانیم که بدون پروا و عاری از تقوی، نام نیک رفتگان ضایع شده است، مثلا در ادامه‌ی زیرنویس صفحه‌ی ۱۳۴ آمده است:«در سال ۱۳۲۹ ق در نیروی بدنام موسوم به اردوی برق….» و کاربُرد صنعت سودبَری سالار فاتح با عنوان (اخاذی) به تشخیص فورتیسکو و عدم بیان شفاف صفت بدنام از هر طرف به هر حال منطقی به نظر نمی‌رسد.
در حالی‌که پیرامون فداکاری دیوسالار یا سالارفاتح از کتاب سردار سوادکوهی، در غایله‌ی روس‌ساخته‌ی بازگشت محمد‌علی‌شاه مخلوع در جریان جنگ‌های بین نیروهای دولتی و طرفداران محمدعلی میرزا در شمال کشور می‌خوانیم:« از سوی دیگر پیرم‌خان، اردویی را که ۲۰۰ نفر مجاهد با سوار داوطلب و ۵۰ نفر ارمنی را شامل می‌شد به سرکردگی سالار علی خان فاتح مامور کرد، خود را از راه نور و کجور به کنار دریا برساند و از پشت، سپاه محمدعلی میرزا را مورد حمله قرار دهد تا او در میان دو قشون دولتی دستگیر یا کشته شود. اردوی مشهور به اردوی برق در ۲۲ شعبان ۱۳۲۹ هـ. ق با خواجه‌وندها۳ به نبرد پرداخت.
یکی از ماموریت‌های اردوی برق جمع‌آوری اسلحه به‌خصوص از خواجه‌وندها بود سالارفاتح توانست با تصرف یوش و عقب راندن خواجه‌وندها و یک رشته زد و خورد و تصفیه حساب با آن‌ها از کجور به کنار دریا برسد.»۴
در زیرنویس صفحه‌ی ۱۳۴ و در ادامه‌ی مطلب مصحح گرامی هم نوشته‌اند:« بعد از کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی، چندبار زندانی شد [سالار فاتح] و بار آخر برای ده‌سال در زندان ماند….» نظر به این‌که جناب آقاخانی در تکاپوی کتابی با مشخصات حاکمان ثلاث هستند، ان‌شاالله در بهره‌برداری درست نقل مطالب به این مورد که در صفحه‌ی ۲۷ شرح احوالِ میرزا‌علی‌خان به کوشش منوچهر خواجه‌نوری آمده‌است و می‌خوانیم:«در مریضه‌خانه‌ی نظمیه، روزی دو نفر نظامی مسلح او را با اتومبیل به محضر نجم‌آبادی بردند و قباله‌ی املاکش را که قبلا تهیه کرده بودند، برای امضا پیش او گذاشتند. سالار خواست اعتراض کند، نجم‌آبادی او را به سکوت دعوت کرد و سالار ناچار آن را امضا نمود…» و این پدیده‌ی شوم در عصر اختاپوس زمین‌خواری چون رضا شاه با بی‌رحمی تمام مبتلا‌به‌ی عمومیتی از مالکان، سرداران، خوانین و بزرگان عشایری این کشور بوده‌است تا بر ویرانه‌‌های آمال و آجال آنان اداره‌ی املاک سلطنتی مازندران، کرمانشاهان و … شکل گیرد. در کتاب تاریخ لرستان به روایت میرزا محمد تیمورپور به این قلم نمونه‌هایی آورده شده‌است.
منظور این هست جناب آقاخانی با بینش لازمی که الحمدالله دارند، عنایت بیش‌تری نسبت به حقیقت تاریخی شخصیت دیوسالار داشته باشند که چنین هم هست.
از صفحه‌ی ۱۳۸ تا صفحه‌ی ۱۴۵ موضوع غایله‌ی دوم سالارالدوله، سال ۱۲۹۰ خورشیدی ۱۳۲۹ هـ.ق، موضوع مربوطه که بسیار کشاف هم هست مولف (آقا شیخ ضیاالدین تویسرکانی) به ذکر مواردی پرداخته است که تا حدی درست می‌نماید، اما مطالب وضعیت اختصار و تداخل داشته که در صورت امکان، مصحح گرامی با ارایه‌ی توضیحات لازم و تفکیک مباحث هر یک، با توجه به تاخر و تقدم زمانی سیر حوادث را در بازنگاشتِ پانوشت و یا پانوشت‌های صفحات به‌سامان می‌رساند تا اقناع خواننده از سیر حوادث فراهم می‌گردید، اما چون مولف بزرگوار در تجمیع مطالب تاریخی فتنه‌ی دوم سالارالدوله هیچ‌گونه شرح و بسطی را قایل نشده، می‌شود گفت، جربان پاگیری فتنه با ورود سالار‌الدوله به کردستان و با پوشش یا لباس کردی، ‌استقرار در سنندج و انجام تمهید مقدمات لازم و استمالت و ارتباط با سران عشایری و خوانین کردستان و کرمانشاهان، زمینه‌های حرکت خود را از سنندج به کرمانشاه فراهم و طی تلگرافی، حکومت کرمانشاهان را به امین‌الممالک محول تا نسبت به تامین آذوقه جهت هفت هزار سوار و ده هزار پیاده همراهش مبادرت ورزد، البته این رقم از میزان اردوی سالارالدوله، اغراق و صورت مبالغه داشته و قطعا از بلوف‌های سیاسی میان‌تهی معموله‌ی شاهزاده‌ی قجری بوده.
به هر صورت با حرکت اردوی سنگین سالارالدوله از کرمانشاه به جانب کنگاور که تفصیل قضایا در خاطرات مرحوم ساری اصلان آمده است و در مسیر حرکت به جانب تهران از طریق ساوه، گروه‌های بسیاری از عشایر غرب کشور، به سپاه بی‌سامان شاهزاده ملحق شده که روان‌شاد سیداحمد کسروی به زیبایی تمام به موضوع پرداخته است. محل استقرار اردو، باغ‌های نوبران از توابع باغ‌شاه ساوه بوده که محاط در تپه‌ها و ارتفاعات پست چندی است. سپاه بی‌انگیزه، بی‌فرمانده درست‌اندیش و بدون نظم و ناهماهنگ خسته از طول راه، ملول از گرمای ماه مرداد، دوری از مکیفاتِ معمولِ سواران و گروه‌هایی از مردم چوب به دست و یا شب هنگام از سر غفلت در باغ‌های شهر شکوفه‌های بادام به خواب رفته، عدم هرگونه هشیاری و آمادگی موجب استقرار توپ‌های یپرم ارمنی بر ارتفاعات مشرف بر باغ‌ها شده، صبحگاهان، گلوله‌های توپ چه مصیبتی را در تغافل رزمندگان عشایری سالارالدوله فرود آورد.۵
پانوشت‌ها به واقع در حد ارایه مطالب مورد نیازی که خواننده‌ی جست‌وجوگر را قانع و در صورت لزوم پی‌گیری، همه‌جانبه، پربار و مکفی است، عزیزان خسته نباشند ارج می‌گذاریم زحمات رنج بران وادی بی‌کران دانش را و درود می‌فرستم به تلاش‌گرانی چون جناب دکتر محمد مهدی آقاخانی؛ دست مریزاد. با درود و بدرود.

پی‌نویس‌ها:
۱-نقش آزادی‌خواهان مازندران در جنبش مشروطه و فتح تهران، به کوشش منوچهر خواجه‌نوری، نشر نامک،۱۳۹۱ تهران.
۲- متن فرمان در صفحه‌ی ۱۸ و تصویر فرمان در صفحه‌ی ۱۹۲ کتاب نقش آزادی خواهان …… آمده و گراور است.
۳- خواجه‌وندها از مردم لک کرمانشاهان و به آیین یاری هستند که در زمان زندیه به شیراز تبعید و توسط آغامحمدخان قاجار به شمال کشور برده شدند، عمدتاً در کلاردشت، نور و دیگر نواحی مازندران ساکن هستند و هم‌چنان گویشور گونه‌ی گویش لکی می‌باشند.
۴- سردار سوادکوهی، سرگذشت اسماعیل‌خان امیر موید باوند، نویسنده مصطفی نوری، انتشارات شیرازه کتاب ما، چ اول ۱۳۹۷، تهران، صص ۱۱۹-۱۲۰٫
۵- برای آگاهی از موضوع که تشریح کلی آن در حوصله‌ی نقد و بینش خواننده نیست به آثار تاریخی چون کتاب‌های تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان، سیداحمد کسروی، تاریخ مردوخ یا تاریخ کرد و کردستان، خاطرات فریدالملک، کردستان در عصر مشروطه، دکتر اسماعیل احمدی، تاریخ تحولات سیاسی کرمانشاهان، جلد اول اردشیر کشاورز و…. مراجعه کرد.

 

نویسنده : اردشیر کشاورز | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 669 (پنج‌شنبه 4 خرداد 1402)
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.