توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 4 July , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 20468
  پرینتخانه » اجتماعی, طنز تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۴ | | ارسال توسط :

کاریکلماتور(۴۵)

کاریکلماتور(۴۵)
- آسمان که خشکید، از چتر آلاچیق‌ها، خورشید چکه می‌کرد!

– بی‌خوابی، رخت‌خواب را به چالش کشید!
– زنبوری که حس چشایی‌اش را از دست داده‌بود، گل‌برگ گلِ مصنوعی را مک می‌زد.
– پولِ یامفت، سلول بنیادی اختلاس‌گر و مال‌مردم‌‌خور است.
– در حالی که نیمه‌ی پر لیوان داشت توی آن تنگی خفه می‌شد، نیمه‌ی خالی بی‌هیچ‌ دغدغه، مشغول هواخوری بود.
– در ترافیک سنگین جمعیت، آپارتمان‌ها از سر و کول هم بالا می‌رفتند.
– بهار که از راه رسید، شکوفه‌ها هرچه رنگ داشتند، به سر و صورتش پاشیدند.
– خشکی زمین، بالاخره اشک ابرها را هم درآورد و همه‌جا خیس شد.
– نیمه‌ی خالی لیوان، خودش را روی نیمه‌ی پر، آوار کرده بود.
– گاه قطار واژه‌هایی خاص، کاغذ را زیر چرخ‌های خود له می‌کند.
ادامه دارد

نویسنده : صافی لرستانی | سرچشمه : سیمره‌ی شماره ی690 (20 مهر 1402)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.