امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
کاریکلماتور(۴۲)
– یک چوپان، روزگاری دروغی گفت و بعد شد یک برند و این ناحقی در حق صاحبان برندهای برتر است.
-چوپان دروغگو یک وقتی دروغی گفت که دروغش ثبت تاریخ شد یعنی اینکه تاریخ فقط به بعضیها گیر میدهد.
– چوپان دروغگو با معروف شدن خود، همهی دروغگویان را به حاشیهی امن فرستاد.
– چوپان بختبرگشته که فقط یکیدوبار آمد با باور مردم روستا بازی کند تا به خود آمد دید طناب دار تاریخ دور گردنش پیچیده و فریادرسی هم ندارد.
– اگر چوپان دروغگو نماد دروغگویی نمیشد تاریخ، برای پیدا کردن جایگزین او، دچار مشکل جدی میشد.
– زیباترین شیرجهی آزاد، شیرجهی یک عقاب از سکوی آسمان به قلهی یک کوه است.
– بغض ابرها که ترکید، هقهق باران در ناودانها پیچید.
– دندهی آن آدم یکدنده، چنان محکم است که گویی آن را از بتن ساختهاند.
– چقدر از مرحله پرتاند آن دو تریلیون کهکشان عالم خلقت، اگر ندانند ما اینجا چه آدمهای خوبی هستیم!؟
– نسیم، ساقدوش پیوند گل و بلبل شد.
کاریکلماتور،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.