توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 4 July , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 18978
  پرینتخانه » طنز تاریخ انتشار : ۳۱ تیر ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۸ | | ارسال توسط :

کاریکلماتور(۳۹)

کاریکلماتور(۳۹)
- وقتی شب از راه رسید، تنها یک کپه‌ی آتش از روز باقی مانده بود که هنگام کوچ، در افق جا گذاشته بود.

– گلِ نیلوفر، بلندقامتی که تمام عمر، مشغول بالارفتن از پله‌هاست.
– تنهایی، از شدت تنهایی، تن به تنهایی داد.
– نفسِ عمیقِ بهار، قلب از کارافتاده‌ی باغ را احیا کرد.
– سرسره، وسیله‌ای که عده‌ای را به مقصد می‌رساند و گروهی با آن، به پایان خط می‌رسند.
– آدم بد‌دهن، انگار صدای حرف‌های خود را نمی‌شنود.
– رودخانه که برای رسیدن به دریا سر از پا نمی‌شناخت، تا رسید، در دریا غرق شد.
– نسیم که برای بوسیدن گل رفته‌بود، از حواس‌پرتی، خواب پروانه را آشفته کرد.
– سفر باران که به پایان رسید، زمین ضمن خوش‌آمدگویی، با قطره‌ قطره‌ی آن دست داد.
– از دلِ صدفِ چشمه، یکریز، مرواریدهای آب به جواهرسازی طبیعت هدیه می‌شود.

نویسنده : صافی لرستانی | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 677(25 تیر 1402)
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.