توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Thursday, 4 July , 2024
امروز : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ - 28 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 17985
  پرینتخانه » اجتماعی, طنز تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۲ | | ارسال توسط :

کاریکلماتور(۳۶)

کاریکلماتور(۳۶)
-درخت‌ها، با نخستین نفس بهاری، اکسیژن را به قلب باغ پمپاژ کردند!

– بوی عطر باران که در زمین پیچید، لحظه لحظه‌ی زمان، پر از رایحه‌ی زندگی شد!
– ضربه‌های باران، زخم‌های کهنه‌ی خانه‌های گِلی را تازه کرد.
– وقتی باران بارید، سکوت سقف‌های گِلی با چک‌‌چک اشک، شکسته شد.
– حتا اگر دنیا را آب ببرد، خواب‌های سنگین در کشاکش خروش آب، مشغول خُرناسه کشیدن‌اند.
– در حالی‌که بی‌کار برای کار له‌له می‌زند، بی‌کاره، سرمست از بیکارگی، سوت بلبلی می‌زند!
– عمری است که بین گذر عمر و گذران زندگی سرگردانیم؛ اولی به شمارش معکوس زمان سپرده شده و دومی در لابه‌لای میانگین‌های آماری گم می‌شود!
– فواره، هرچه زور زد، حریف قوه‌ی جاذبه نشد.
-ساحل دریا، شبانه‌روز کارش، پس‌‌زدن موج‌هاست.
– پرنده، شناگری ماهر است که در دریای سیال آسمان شنا می‌کند.
– آب‌های رودخانه، مثل رقصنده‌های محلی، پابه‌پا، هم‌دیگر را به جلو می‌رانند.
-گاه، جنگ برای تجدید قوا، به صلح متوسل می‌شود!؟
ادامه دارد…

نویسنده : صافی لرستانی | سرچشمه : سیمره‌ی شماره‌ی 670 (پنج‌شنبه 11 خرداد 1402)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.