توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Sunday, 7 July , 2024
امروز : یکشنبه, ۱۷ تیر , ۱۴۰۳ - 1 محرم 1446
شناسه خبر : 15948
  پرینتخانه » اجتماعی, طنز تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۸ | | ارسال توسط :

کاریکلماتور(۲۵)

کاریکلماتور(۲۵)
-موریانه آن‌قدر این طرف و آن طرف کانال زد تا عاقبت زیر آوار کارهایش ماند.

-فسفر مغزش آن‌قدر زیاد شد که عاقبت کار دستش داد.

– فقر، بمب ساعتی اقتصاد؛

-معلوم نیست چه موقع بدهی‌ دیار فانی به دیار باقی تسویه می‌شود!؟

-وقتی آخرین نفس، دروازه‌ی زندگی را می‌بندد، مرگ به کمک سکوتی پوک، از جسم، متروکه‌ای می‌سازد خالی از همه‌ی همهمه‌هایی که «من» نام گرفته بود.

-برای اعاده‌ی حیثیت خود، نامش را عوض کرد.

– توی اوج گرانی‌ها، به خودش چوبِ حراج زده بود.

– عشق، سرزمین پرندگانِ پُر از شوق پرواز است.

-همراه داروخانه‌های شبانه‌روزی، شب و روز بیدارم با این تفاوت که درد هم می‌کشم.

– دریا برای رساندنش به زمین‌های تشنه، به ابرها التماس می‌کرد.

 

*هرگونه برداشت و تلخیص از مطالب این تارنما بدون ذکر منبع ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.

نویسنده : صافی لرستانی | سرچشمه : سیمره653(15 دی‌ماه1401)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.