توانا بود هرکه دانا بود
همواره روزگار با سیمره جاری باشید...
Tuesday, 2 July , 2024
امروز : سه شنبه, ۱۲ تیر , ۱۴۰۳ - 26 ذو الحجة 1445
شناسه خبر : 9398
  پرینتخانه » اجتماعی, مقاله تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۵۴ | | ارسال توسط :

چرا عشایر ایران در حال از بین رفتن هستند؟

چرا عشایر ایران در حال از بین رفتن هستند؟
قله‌های رشته‌کوه زاگرس هنوز هم با برف‌های غبارآلود پوشیده شده‌است. جاده‌های طولانی و پر پیچ و خم، خطوطی را بر دره‌ها و دامنه‌های کوه‌ها در غرب ایران ترسیم می‌کنند. آن‌ها مسیرهای باستانی هستند که از هزاران سال پیش تا کنون بر اثر مهاجرت‌های مکرر توسط پا و سم پیموده شده‌اند.‌

این روزها ماشین‌ها و کامیون‌های اجاره‌ای، جای اسب را گرفته‌اند و عشایر باقی‌مانده ایرانی و گله‌های آن‌ها به مراتع ییلاقی در ارتفاعات ایران در نزدیکی شهر چلگرد۱ رو آورده‎‌اند.
اعضای قبایل محلی بختیاری تلفن همراه دارند و به جای این که برای دریافت اطلاعات و اخبار، مدتی طولانی از روز را راه‌پیمایی کنند، از تلفن همراه استفاده می‌کنند و از دریافت نامناسب و بی‌کیفیت اطلاعات توسط تلفن‌های همراه گله‌مند هستند.
عشایر ایران هزاران سال است که مهاجرت را انجام داده‌اند، در فصل بهار به سوی مراتع خنکِ زاگرس مهاجرت می‌کنند، جایی که علف برای گله‌های گوسفند و بز آن‌ها فراوان است. در پایان پاییز، آن‌ها به استان نفت‌خیز ایران، خوزستان بازمی‌گردند. بدین طریق حیوانات آن‌ها در طول زمستان به خوبی تغذیه می‌شوند.
ایران بیش از یک میلیون عشایر دارد که از طریق سبک زندگی‌شان که با گوشه‌نشینی و اعتزال‌جستن همراه است، برای مدتی طولانی در مقابل مدرنیته مقاومت کرده‌اند. سنت‌های عمیق و پدرسالاری نیز حفظ شده و دست‌خوش تغییر و تحول نشده‌اند. اما ترکیبی از خشک‌سالی مداوم، طوفان‌های گرد و غبار، شهرنشینی گسترده، اینترنت و تلفن همراه و گسترش آموزش عالی، تعداد آن‌ها را کاهش داده‌است. زوج‌های مسن هنوز هم چادرهای خود را در دامنه‌های زاگرس برپا می‌کنند، آن‌ها ممکن است فصلِ پایانیِ تاریخ را برای یکی از بزرگ‌ترین جوامعِ عشایریِ باقی‌مانده در زمین رقم بزنند.
هنگامی که یک زوج مسن در چادرشان گرد هم آمده بودند، طوفانی به همراه آذرخش و صاعقه در حال به وقوع پیوستن بود، ابرهای تیره بر فراز دره جریان داشتند و باریکه‌هایی از باران خاکستری رنگ می‌ریخت، بی‌بی‌ناز قنبری؛ ۷۳ ساله، به همراه همسرش؛ نجات، چادر سیاه خود را در همان مکانی برپا کرده بودند که خانواده‌ی آن‌ها ۲۰۰ سال به عنوان کوچ‌نشین در آن‌جا منزل گرفته‌اند. قبلا اعضای خانواده‌هایی که در اطراف‌شان بودند ۱۲ نفر بود، اما حالا فقط یک چادر دیگر دور از آن‌ها وجود داشت که متعلق به پسرعموی‌شان بود. این زوج گفتند که سرمای غیرمنتظره‌ی بهار و باران به استخوان‌های‌شان رسیده است، بعد از این که آن‌ها موفق شدند چادر خود را دو بار در هنگام طوفان نجات دهند، مهاجرت کردند تا اطمینان یابند که گله‌شان قادر به چریدن در چمن‌های بهاری بعد از زمستان باشد. هیچ کدام از هشت فرزندشان همراه آن‌ها نبودند، باتری تلفن بی‌بی ناز قنبری از کار افتاده بود، بنابراین او حتا نمی‌توانست به آن‌ها دست‌رسی داشته باشد. او در مورد فرزندانش که گله‌های خود را برای زندگی در خانه‌ها فروخته بودند، گفت: «همه‌ی آن‌ها اکنون در شهرها زندگی می‌کنند.، داشتن آن‌ها چه فایده‌ای داشت؟»
او پرسید؛ این چه نوعی از زندگی است؟
به سوراخ‌های چادر اشاره می‌کند و می‌گوید: «دیشب مجبور شدیم زیر سه پتو بخوابیم و هنوز هوا سرد بود، کاش من هم در یک خانه زندگی می‌کردم.»
هم‌چنان که جمعیت عشایر رو به کاهش است، قوی‌ترین افراد در زندگی عشایری زنان هستند، آن‌ها می‌دانند که زندگی‌شان سخت و طاقت‌فرساست،
زهرا امیری، ۶۱ ساله و مادر ۹ فرزند، هنگام سپیده‌دم از خواب بر‌می‌خیزد و مسافتی نسبتاً طولانی را پیاده طی می‌کند تا از چاه آب بیاورد، بعد از آن نان می‌پزد و صبحانه آماده می‌کند.
او اغلب در هنگام چوپانیِ شوهرش، به او ملحق می‌شود، شیر گوسفندان را می‌دوشد و ماست و پنیر درست می‌کند. دستان و صورت او در برابر خورشید تیره گشته. اگر زمانی اضافی بین کارها باشد، آن را صرف بافتن گلیم یا فرش می‌کند.
برای رسیدن به مقصد تابستانی، دختر ۲۴ ساله او، فروزان، اسب را می‌راند و دو خواهرش را در مسیر هدایت می‌کند. هشت قاطر وسایل آن‌ها را حمل می‌کنند که یک چادر هم در بین وسایل است. امیری گفت: «بعد از این همه سال کار سخت، من چیزی برای نشان دادن ندارم، به‌جز این بچه‌ها و آفتاب.» او گفت: «تنها لذت ما نوشیدن چای است.»
قوانین وراثت برای عشایر رسماً تفاوتی با سایر ایرانی‌ها ندارد، اما در عمل زنان بندرت چیزی را به ارث می‌برند. در عشایر عرف است که زنان حق ارث خود را به برادران می‌بخشند. از طرف دیگر زنان مجاز به اسب سواری و حمل اسلحه هستند و امیری از هر دوی این حقوق بهره‌مند بود.
بسیاری از مردانِ عشایرِ ایرانی می‌گویند که دوشیدن شیر، آوردن آب و واگذاری ارث به زنان برای مردان امری غیرعادی و ناشایست است. مرضیه اسماعیلی‌پور، ۳۳ ساله، گفت که حتا به فکر تقاضای سهمی از ارث نیست. وی گفت: «اگر این کار را بکنید، همه در مورد شما بد صحبت خواهند کرد.»
کار سخت، فقدان حقوق و شناختی که زنان عشایر از زندگی راحت‌ترِ سایر زنان ایرانی دارند، بسیاری از زنان عشایر را برای ایجاد تغییر و تحول به کار گماشت.
مهناز غیب‌پور، ۴۱ ساله، یک دهه پیش از زندگی چادرنشینی برای زندگی در خانه نقل مکان کرد. وی و همسرش بین دو منزل کوچ می‌کنند، یکی برای زمستان، در استان نفت‌خیز خوزستان و دیگری محلی است در نزدیکی چلگرد برای تابستان.
وی، گفت: «من اجازه نمی‌دهم دخترانم با عشایر ازدواج کنند، سبک زندگی ما ناگوار است. من می‌خواهم آن‌ها در شهر زندگی و تحصیل کنند.»
غیب‌پور در ۱۶ سالگی ازدواج کرده، وی، گفت: «من کودک بودم و دختر ۱۷ ساله من نمی‌خواهد ازدواج کند. او به من می‌گوید: «چرا من باید زندگی‌ام را مانند تو تیره‌بخت سازم؟»
خشک‌سالی ۱۵ ساله که بسیاری از رودخانه‌ها و دریاچه‌های اصلی را خشک کرده و یافتن آب را برای گله‌های عشایر دشوار کرده، مسائل جنسیتی را تشدید می‌کند. توسعه‌ی روزافزون باعث ایجاد نرده‌ها و حصارها، جاده‌ها و سدها شده است که هم اکنون راه عبور را مسدود می‌کند.
حاشیه‌ی شهر لالی۲، مکانی است که بسیاری از عشایرِ سابقِ بختیاری در آن سکونت می‌گزیدند و اکنون در این مکان خانه‌های ساده‌ای برای زندگی برپا کرده‌اند، مهدی غفاری و دوستش عیدی شمس خاطرات گذشته‌یِ عشایریِ خود را یادآوری کرده و اعتراف می‌کنند که همسرانشان اکنون شادتر هستند و فرزندانشان به مدرسه می‌روند. غفاری، گفت: «راهی جز تعدیل وجود نداشت.»
یکی از آخرین افراد باقی‌مانده در کوه، نجات قنبری، شوهر ۷۶ ساله بی‌بی ناز، با قاطعیت درباره‌ی پیشینه‌ی عشایر سخن می‌گفت، او می‌گفت که عشایر از پادشاهان ایرانی قبل از اسلام نشئت گرفته‌اند.
وی، گفت: «ما از نسل کوروش کبیر هستیم.» منظور او، کوروش بزرگ۳، پادشاه ایرانی است که در حدود ۵۵۰ سال قبل از میلاد بر یک امپراتوری جهانی حکومت می‌کرد. حالا او و همسرش آخرین نفرها هستند. وی، گفت: «هنگامی که ما می‌میریم، این پایان ما خواهد بود. درک این موضوع باعث ناراحتی من می‌شود.»

*نویسنده: توماس اِردبرینک (Thomas Erdbrink)
*منبع: مجله‌ی نشنال جئوگرافیک۴، نسخه‌ی اکتبر ۲۰۱۸

پی‌نویس‌ها:
۱- چلگرد (Chelgard) مرکز شهرستان کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری است. این شهر توریستی در ۸۵ کیلومتری غرب شهرکرد قرار دارد و ساکنان آن از قوم بختیاری هستند. این شهر به پایتخت برفی ایران شهرت دارد.
۲- لالی (Lali) از شهرهای استان خوزستان است. این شهر مرکز شهرستان لالی است. شهر لالی از جنوب به شهرستان مسجدسلیمان، از شرق و جنوب‌شرقی به شهرستان اندیکا، از جنوب غربی به گتوند، از شمال و شمال‌غربی به سردشت دزفول محدود می‌شود.
۳- Cyrus the Great (کوروش بزرگ)
۴- National Geographic

نویسنده : مترجم: صبا محمودوند | سرچشمه : سیمره‌ی 584 (دوشنبه 21 تیرماه 1400)
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.